نماد سایت مجله روانشناسی رابینیا

اندیشه امام خمینی در روانشناسی اسلامی

اندیشه امام خمینی و روانشناسی اسلامی

اندیشه امام خمینی و روانشناسی اسلامی

  • پیش گفتار

    در دهه های اخیر، گرایش به سوی تحقیقات کیفی در روانشناسی افزایش یافته است. یکی از این نمونه ها گرایش به «معنویت»Spiritualism و «روانشناسی دین» Psychology of religion است اگر چه معنویت در دیدگاه اسلامی و غربی تفاوت های بنیادین دارند. با وجود این، در نظام روانشناسی غربی بحث روانشناسی دین، دارای جایگاه ویژه ایی است. تردیدها و شبهه افکنی ها دربارۀ هویت روانشناسی اسلامی، در کناب فقدان برنامه ریزی منسجم و پیگیر، موجب شده است که اکثر روانشناسان در کشور ما، به ترجمه و تدریس روانشناسی غربی بسنده کنند و در نظام حوزوی نیز نسبت به علم روانشناسی با شک و تردید برخورد شود.

    یکی از قلمروهایی که امکان نظریه پردازی در آن وجود دارد، روانشناسی اسلامی است. روانشناسی اسلامی، به معنی باز شدن افق جدیدی در قلمرو روانشناسی جهانی است. چنین افقی به یمن وسعت اندیشۀ توحیدی، می تواند نگاهی جامع تر و فراگیرتر به انسان به عنوان موضوع این علم داشته باشد.

    روانشناسی اسلامی می تواند با در نظر گرفتن آخرین یافته های علم روانشناسی و با بهره گیری از میراث عمیق فرهنگ اسلامی، به بومی کردن علم روانشناسی در جوامع اسلامی بپردازد و میزان اثر بخشی این علم را در جوامع اسلامی افزایش دهد. از این رو باید توجه داشت که منظور از روانشناسی اسلامی، نه تحمیل علم روز به اسلام و نه تحمیل اسلام به علم روز روانشناسی است، منظور این است که در متون معتبر فرهنگ اسلامی، شواهد متعدد روانشناختی مبنی بر توجه دین مبین اسلام به مسائل روانشناسی وجود دارد. نگاهی گذرا به واژه ها، مفاهیم، آیات، روایات، مباحث فقهی مربوط به خانواده و نظریات اندیشمندان اسلامی این واقعیت را به خوبی نشان خواهد داد . تدبر و تعمق بیشتر در اینگونه شواهد، آشکار خواهد کرد که امکان نظریه پردازی در روانشناسی اسلامی وجود دارد و تبیین مبانی نظری پیش نیاز تجربی شدن و کاربردی شدن روانشناسی اسلامی است.

     

    اندیشه امام خمینی در روانشناسی اسلامی

     

    همانطور که مطرح شد از نخستین گام ها در جهت تحقق روانشناسی اسلامی، توجه به مبانی نظری با استفاده از نظریات اسلام شناسان برجسته است  و در این وبلاگ مبانی نظری روانشناسی اسلامی از دیدگاه امام خمینی بررسی خواهیم کرد.

    روانشناسی یکی از شاخه های علوم اسلامی است که سرچشمۀ اصلی آن دانشگاههای غربی می باشد و به بحث و بررسی دربارۀ جنبه های مختلف رفتار، عواطف و افکار انسان و تأثیر متقابل آنها روی یکدیگر می پردازد. آمار بسیاری از مشکلات روانی مانند طلاق، اعتیاد، انحرافات جنسی، افسردگی، خودکشی، بزهکاری و غیره در سطح کشورهای صنعتی در حال افزایش است. الگوهای کنونی روانشناسی، در مهار بسیاری از مشکلات روانی و اجتماعی، ناتوان مانده اند یا موفقیت اندکی را گزارش کرده اند. طرح بحث روانشناسی اسلامی، می تواند افق جدیدی را در روانشناسی معاصر بگشاید که بر اساس آن بتوان به برخی از مسائل لاینحل روانی، از زاویه جدیدی نگاه کرد.

    الگوهای رایج روانشناسی اگر چه کمک زیادی به درک رفتار انسان کرده اند، اما هر کدام دارای محدودیت های خاص خود هستند. دیدگاه رفتاری صرفاً روی رفتار قابل مشاهده تکیه می کند و سایر ابعاد وجودی انسان را نادیده می گیرد. دیدگاه روان پویایی صرفاً روی عوامل ناخودآگاه تکیه می کند و به عوامل محیطی توجهی نمی کند. دیدگاه زیستی نیز عمدتاً به جنبه های جسمانی مانند عوامل کروموزومی، بیوشیمیایی و مغزی می پردازد. علت این محدودیت، ناشی از محدودیت مبانی نظری است که هرکدام از این الگوها براساس آن شکل گرفته اند. بنابراین در نظریه پردازی روانشناسی اسلامی نیازمند مبانی نظری جدیدی مبتنی بر معارف اسلامی هستیم تا بتوان بر مبنای آن نظریه روانشناسی جدیدی را بنا کرد.

    افزون بر آن هر کدام از مکاتب روانشناسی، تعریف خاص خود را از این علم ارائه داده اند و بین روانشناسان توافق بر سر تعریف جامع و مانعی از علم روانشناسی وجود ندارد . روانشناسان معمولاً تعریفی از علم ارائه نمی دهند. اما در زیربنای دیدگاه فلسفی آن ها، تعریف خاصی از علم نهفته است. به طوری که برخی عینی بودن را ملاک علمی بودن تلقی می کنند. برخی قابل تجربه بودن را ملاک علمی بودن می دانند. مکاتب فلسفی مادی گرا تعریفی از علم ارائه می دهند که در تقابل با دین است. بر این اساس یکی از شبهه هایی که از جانب مخالفان اسلامی شدن روانشناسی مطرح می شود این است که روانشناسی یک علم Science است و به این دلیل نیازی به اسلامی شدن ندارد. در حالی که روانشناسان فعال در این حوزه بر این باورند که روانشناسی یکی از شاخه های علوم انسانی است و رابطه ای تنگاتنگ با دین و فرهنگ دارد و اسلامی شدن آن در جوامع اسلامی یک ضرورت است.

    دین

    دین

    روانشناسان، در قبال دین موضع های متفاوتی اتخاذ کرده اند. برخی مانند فروید، دین را مانع رشد و تعالی انسان دانسته اند. برخی همانند رفتارگرایان، اگرچه سخنی دربارۀ دین نگفته اند، اما عملاً موضعی ماده گرایانه اتخاذ کرده و دین را از گردونۀ مطالعات خود خارج کرده اند. البته روانشناسانی مانند یونگ، ویلیام جیمز، آلپورت، و مزلو نظر مساعدی در بارۀ رابطه ای دین و روان داشته اند. اما به نظر می رسد صدای آنها در فضای ضد دینی غالب ناشنوده مانده است. می توان تعریفی از دین ارائه کرد که با حقیقت روان انسان ناسازگار باشد؛ اما در عین حال می توان دین را به عنوان یک حقیقت برتر معرفی کرد که گمشده انسان را به او باز می نماید. در اندیشۀ امام خمینی، دین یکی از مهمترین نیازهای روانی بشر امروزی است و احیاگری اندیشۀ دینی بزرگترین رسالت هر دانشمند دین ورز در هر رشته ای است. امام خمینی، به طبقۀ روشنفکر توصیه کرده اند که در هر شغلی که هستید کوشش کنید با وحدت کلمه و با کنار گذاشتن اختلافات، مذهب را صاحب نقش کنید.

    به نظر امام خمینی اگر انسان مانند حیوانات و در همان حد رشد می کرد، نیازی به دین نبود. انسان مراتب فوق حیوانی و مافوق عقل دارد و تربیت انسان به همۀ ابعاد جسمی و روحی و عقلی و مافوق آن، نمی تواند در عهده بشر باشد. زیرا بشر از تمامی احتیاجات نوع انسان اطلاع ندارد. از این رو نیاز به دین، برای انسان حقیقتی انکار ناپذیر است که در پرتو آن، ابعاد کشف نشده وجود انسان آشکار می شود.

    امام خمینی، در زمینه گرایش های مذهبی انسان فرموده اند «دلیل گرایش بشر به مذهب بخاطر احساس پوچی نگران کننده ای است که نسل امروز و فرار کرده از مذهب احساس می کند و از این رو مذهب را تنها پناهگاه خود می یابد. دلیل دیگر آن این است که بشریت از مکاتب رایج زمان برای حل مشکل خود در زمینه های مختلف زندگی، مأیوس شده است».

    در ضمن باید توجه داشت که مفهوم مذهب در اندیشۀ امام خمینی، با مفهوم آن در فرهنگ های دیگر متفاوت است. بر خلاف بعضی فرهنگ ها که تعریفی محدود از مذهب ارائه کرده اند، امام خمینی، مفهومی جامع و فراگیر از مذهب ارائه نموده اند که همه ابعاد زندگی فردی، اجتماعی، خانوادگی و تمامی مراحل زندگی انسان را در بر می گیرد.

    در عین حال باید توجه کرد که برخی مذهب را مخدر جامعه معرفی کرده اند تا بتوانند به مقاصد خود دست یابند و استقلال و آزادی را از جوامع بشری سلب کنند . بنابراین می توان گفت دین در اندیشۀ امام خمینی بزرگترین ودیعۀ الهی به بشر است که موجب سعادت انسان می شود و نه تنها هیچگونه تقابلی با حقیقت روان آدمی ندارد، بلکه می توان آن را به عنوان یکی از مهمترین نیازهای روانی انسان تلقی کرد.

     

     اسلام

    هنگامی که از روانشناسی اسلامی سخن گفته می شود، باید منظور از اسلام «اسلام» روشن باشد. همان خطر تحریفاتی که در مورد دین وجود داشت، در مورد اسلام نیز می تواند وجود داشته باشد. اگر اسلام به عنوانی دینی محدود به حوزه های علمیه معرفی شود، دیگر جایی برای روانشناسی اسلامی نخواهد بود. اگر اسلام محدود به آخرت شود، نیازی به روانشناسی اسلامی نمی باشد. اگر اسلام جدای از علم تعریف شود، راه رسیدن به روانشناسی اسلامی، مسدود می شود. امام خمینی، مفهومی وسیع و جامع از اسلام ارائه کردند که همه جنبه های فردی، اجتماعی، روانی و عاطفی انسان را در بر می گیرد. به عنوان مثال در مورد تفاوت اسلام و مسیحیت فرموده اند، گمان نشود اسلام مانند مسیحیت فقط به یک رابطه معنوی بین افراد و خداوند توجه دارد.

    امام خمینی اظهار امیدواری کرده اند که به کمک دانشمندان روشن ضمیر، مزایای مکتب نجات بخش اسلام که کفیل سعادت همه جانبه بشر و مربی نفوس و مکمل نقیصه های نفسانی و روحانی و راهنمای زندگی انسان است، برای عموم بیان شود. به نظر ایشان، با عرضه اسلام، آنطور که هست و اصلاح ابهام ها و کجروی ها و انحراف ها، نفوس سالم بشری که از فطرت الهی منحرف نشده و دستخوش غرض های باطل و هوا و هوس نگردیده اند، به آن روی خواهند آورد و از آن بهره مند خواهند شد.

    به نظر امام خمینی اسلام، جامع تمام جهات مادی و معنوی و غیبی و ظاهری است و به همۀ ابعاد وجودی انسان توجه دارد. هم انسان را از نظر عقل می سازد هم از نظر اخلاق و هم از نظر ظاهر و آداب ظاهری و در مجموع، در همۀ اموری که انسان به آن نیاز دارد، اسلام توجه دارد . از دیدگاه امام خمینی اسلام مکتب تهذیب و آدم سازی است. اسلام انسان را می سازد. همان که ابرقدرتها از آن می ترسند و اسلام را می کوبند چون مکتب انسان سازی است . اسلام یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی معنوی است. مادیت را کنار معنویت قبول دارد. دیگر اینکه اسلام مکتب تحرک است، تحرک از طبیعت به غیب، تحرک از مادیت به معنویت.

    به نظر امام خمینی مکتب های دیگر، مکتب های ناقصی هستند و حدودشان در همان دیدی است که دارند، در حالی که مکتب اسلام دیدش وسیع تر از سایر مکاتب است. و در عین حال که به مادیات توجه می کند، مقصدش این است که مادیات حجابی برای معنویات نباشند بلکه مادیات در خدمت معنویات باشند. در عین حال که اسلام نسبت به مادیات نظر دارد، نسبت به زندگی دنیا نیز نظر دارد و مردم را متوجه معنویات نیز می کند و از ظلمت ماده نجات می دهد. به نظر امام خمینی، در صورتی که تمام توجه به مادیات باشد، ظلمت بوجود می آید. منظور امام خمینی(ره) این است که اسلام با تمام محتوایی که دارد و آن محتوا میوه شیرینی است، هر کس آن را بچشد، به لذات ابدی می رسد .

    به نظر امام خمینی اسلام مترقی ترین مکتب است از اسلام برداشت های مختلفی می شود، بر حسب عواملی که در برداشت کننده موجود است. به نظر ایشان انسان ها مختلفند در دید و به واسطۀ اختلاف در دید، اختلاف در برداشت هم می شود. از انسان کامل که گذشت تمام دیده هایی که در انسان هست همه محدود است. محدود نمی تواند غیر محدود را در حیطه بیاورد. دیگران بر حسب مراتب وجود و کمالشان برداشت هایی دارند، اما محدود است . امام خمینی معتقدند اسلام یک ودیعه الهی برای تربیت افراد و برای خدمت است و حفظ آن برای همه واجب عینی است . اسلام به نظر امام خمینی مکتبی است که برخلاف مکتب های غیر توحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است و بر جمیع مسلمانان واجب است این امانت الهی را با تمام توان حفظ کرده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و دفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند .

    اسلام و روانشناسی

     اسلام و روانشناسی

    به نظر امام خمینی، اسلام به تمام شئون انسان از پایین ترین مرتبه تا بالاترین درجه سر و کار داشته، و برای آنچه در رشد معنوی انسان مؤثراست، احکام دارد. برای معاشرت احکام دارد، برای رابطه با همسر با فرزند با همسایه و سایر افراد جامعه احکام دارد. برای تمام مراحل زندگی، از قبل از تولد تا بعد از مرگ احکام دارد .

    در جای دیگر فرموده اند: اسلام در باب ساختن از حیث معنویات کار دارد، در زمینه، اعتقادات، اخلاق، رفتار حتی در داخل خانه با شما کار دارد. می گوید چگونه باید باشید، اخلاق چه جور باشد، ادراک عقلیت چه جور باشد، رفتار با اعضای خانواده و سایر افراد جامعه چگونه باید باشد، برای تمام این ها اسلام آداب و نظر دارد .

     انسان

    موضوع علم روانشناسی انسان است. هر مکتبی در روانشناسی نگاه ویژه خود را نسبت به انسان دارد. هر کدام از مکاتب روانشناسی، به جنبه های روانی انسان توجه کرده و سایر جنبه ها را نادیده گرفته اند. اسلام کاملترین دید را نسبت به انسان دارد. سیمای انسان در اسلام، در آثار امام خمینی بخوبی منعکس شده و یکی از مبانی روانشناسی اسلامی محسوب می شود. در زیر به برخی از ویژگی های انسان از دیدگاه امام خمینی(س) اشاره می شود.

    1.  انسان از دیدگاه اسلام، آزاد آفریده شده است
    2.  انسان قابلیت تربیت و تکامل به مراتب مافوق طبیعت را دارد
    3.  انسان هم از جهت سعادت و هم از جهت شقاوت، نامحدود است، تا آنجایی می تواند برسد که تمام صفاتش الهی شود یعنی نظر که می کند نظر الهی باشد، دستش را دراز می کند دست الهی باشد، دست، دست خدا باشد (سورۀ انفال، آیه 17)، در طرف نقص و شقاوت نامحدود است
    4.  انسان دو جنبه دارد: یکی جنبه مادی، دیگری جنبه ظاهری و مادی اگر این دو جنبه با هم جمع بشوند، یک انسان به تمام معنا به وجود خواهد آمد
    5. اگر برای هر علمی موضوعی است، برای دین اسلام نیز موضوع همان سوره ای است که در ابتدا بر پیامبر اکرم(ص) وارد شد. از این رو موضوع تمام ادیان انسان است. آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت، به مرتبه مافوق طبیعت برسانند
    6. همۀ عالم سرگردانند، نمی دانند قضایا چیست. اینهایی که ادعای انسان شناسی و اسلام شناسی می کنند، ادعاست. افراد خیال می کنند انسان را شناخته اند و اسلام را شناخته اند. انسان را به معنی حقیقی انسان، به آن معنایی که انسان است، جز ذات مقدس و حق و آنهایی که ملهمند به الهام او، کسی نمی شناسد
    7. انسان مانند حیوان نیست که احتیاجاتش تنها به خوردن و خوابیدن باشد. انسان موجودی است که خدای متعال او را خلق کرده است، بالقوه با توجه به جهاتی که در عالم هست. این جهات به طور استعداد در انسان نیز هست و این استعدادها، باید فعلیت پیدا بکند
    8. خداوند می خواهد انسان را اسفل السافلین به اعلی علیین بکشاند. چنین چیزی در غیر از رژیم های انبیاء مطرح نیست، آنها کاری ندارند به اینکه مردم الهی بشوند، کاری که به حکومتشان ضرر بزند نکنند، هر کار دیگری که می خواهند بکنند در حالی که انبیاء به شما کار دارند، همیشه و در همه جا، آنها می خواهند انسان را تربیت کنند که خلوت و جلوتش فرقی با هم نداشته باشد
    9. انسان با روح، انسان است. با بصیرت، انسان است. اگر بصیرت داشته باشید، انسانید. ابوجهل چشم داشت، اما انسان نبود، زیرا بصیرت نداشت. بعضی از انبیا هم چشم نداشتند و نبی بودند. میزان در انسانیت معنویت انسان است
    10. بر حسب تمام اموری که در خارج هست، خداوند روزنه ای نیز در انسان قرار داده است. چشم، دیدنی ها را می بیند، گوش، شنیدنی ها را می شنود و عقل، ما فوق طبیعت را می تواند درک کند. انسان از طریق این روزنه ها، می تواند کسب فضیلت کند و احیاناً از طریق همین روزنه ها، فساد در باطن انسان بوجود می آید. در عین حال، یک انسان از این راهها فضایل را و مصالح یک جامعه را ادراک می کند و بازده می دهد
    11. انسان بی نهایت است. انسان مردنی نیست. انسان تا آخر هست. برنامۀ اسلام این است که این انسان را به گونه ای بسازد که هم اینجا صحیح باشد و هم آنجا
    12. در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است. اگر رها کنند این موجود را، تمام عالم را به تباهی می کشد
    13. عظمت انسان، به روح انسان است، به اخلاق و رفتار انسان است، به امور ظاهری و مادی و تجملات نیست. اینها عظمت انسان نیست، توجه به این امور انسان را منحط می کند از آن مقامی که دارد
    14. وضع روحی انسان به گونه ای است که به محض اینکه استغنایی پیدا می کند، طغیان می کند. اگر استغنای مالی پیدا کند، بر حسب همان مقدار، طغیان می کند. اگر استغنای علمی پیدا کند، به همان مقدار، طغیان پیدا می کند، مقام پیدا کند، به مقداری که مقام پیدا کرده است، طغیان می کند. انگیزۀ بعثت این است که ما را از این طغیان ها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، و نفوس خودمان را از این ظلمت نجات بدهیم.
    15. بشر انحصار طلب است. کمال مطلق را می خواهد که خودش داشته باشد.
    16. ارزش انسان، به این است که توجه بکند که چه باید بکند در برابر خدا و بندگان خدا، چه تکلیفی دارد در برابر خدا و در برابر بندگان خدا.
    17. انسان است که برای غضب و شهوتش پایان نیست و حرص و طمعش را هیچ چیز فرو ننشاند. انسان است که جمع آوری او معلوم نیست روی چه اساس و پایه است و پس از جمع کردن، حرصش بیشتر می شود. پس انسان سر خود، از حیوانات پست تر است. خود راه خود را نمی داند و دیوانه وار دنبال مقاصد باطله می رود و آتش طلبش خاموش نمی شود.
    18. انسان تنها وجودی است که جامع همه مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنها است، در وجود انسان پیچیده و نهان است.
    19. انسان تا منزل حیوانیت با سایر حیوانات هم قدم است و از این منزل دو راه در پیش دارد که با قدم اختیار باید طی کند، یکی منزل سعادت که صراط مستقیم رب العالمین است و یکی راه شقاوت که طریق شیطان است.
    20. باطن ذات انسان محفوف است به چیزهایی که تمام هدایت ها و انحرافات از آن سرچشمه می گیرد.

    ویژگیهای ذکر شده نشان می دهند که امام خمینی، جامع ترین دیدگاه را دربارۀ انسان داشته اند که با هیچکدام از مکاتب روانشناسی قابل مقایسه نیست. مکاتب روانشناسی، بر اساس دیدگاه محدود خود از انسان، الگو یا مدلی را ساخته اند و به ریشه یابی مشکلات روانی انسان از همان دیدگاه محدود، پرداخته و راه حل هایی را نیز ارائه کرده اند که تنها در همان محدوده می تواند مؤثر باشد. در روانشناسی اسلامی، باید بر اساس نگرشی که نسبت به انسان وجود دارد، الگو یا مدلی ساخته شود که بر اساس آن بتوان به ریشه یابی مشکلات روانی انسان امروز پرداخت و در نهایت بتواند منجر به ارائه راه حل های کاربردی برای چاره جویی مشکلات روانی شود و در تجربه نشان داده شود که میزان اثر بخشی آن در درمان مشکلات روانی در مقایسه با الگوهای رایج روانشناسی چقدر است.

     مبانی غیبی

    اعتقاد به مبانی غیبی، مهمترین مشخصۀ روانشناسی اسلامی و وجه تمایز آن از روانشناسی غربی است. فرازهای زیر، برخی از نقطه نظرهای امام خمینی را دربارۀ مبانی غیبی روشن می کند:

    علاوه بر آنچه  گفته شد توجه به نکات روانشناسی در آثار امام خمینی بسیار قابل توجه، جامع و فراگیر است . امام خمینی اولویت خاصی برای مسائل روانی قائل بوده اند و به طور مکرر مهمترین عامل را در انقلاب اسلامی ایران، تحول روانی مردم ذکر کرده اند. انواع اختلالات روانی مورد توجه ایشان بوده است. برخی از این اختلالات، مشترک با مباحثی است که امروزه در آسیب شناسی روانی مطرح می شوند، مانند اضطراب، افسردگی، ترس، وسواس و نظایر آن. برخی مباحث ویژه ای هستند که صرفاً از دیدگاه اسلامی مطرح می شوند: مانند حبّ نفس، عجب، تکبر، غرور، هوای نفس و نظایر آن. علاوه بر این، امام خمینی تنها به طرح اختلالات روانی بسنده نکرده و در بسیاری موارد راه حل های مشخصی ارائه کرده اند که از دیدگاه روانشناسی بسیار قابل توجه به نظر می رسند.

    گذشته از این ها موضوعات دیگری نیز مانند نفس، قلب، روح و فطرت به کرات در آثار امام خمینی مطرح شده اند که می توانند بعنوان موضوعات روانشناسی اسلامی به طور جداگانه مورد بحث قرار گیرند.

     نتیجه گیری

    همانگونه که ملاحظه شد امام خمینی تعریفی را از علم ارائه کرده اند که با دین پیوند داشته و انسان بتواند برای تکامل خود از دو بال علم و ایمان استفاده کند. از این رو می توان نتیجه گرفت که دین و روان با یکدیگر در هماهنگی هستند. دین راستین موجب تکامل روانی انسان می شود و نیاز به دین یکی از نیازهای اساسی روانی انسان زمان ما می باشد. بنابراین اسلام و روانشناسی نیز در تقابل با یکدیگر نیستند. روانشناسی اسلامی حقیقتی قابل تحقق است که بر مبنای پیش فرض های روشن و مدلل قرار دارد. از جمله این پیش فرض ها نگرش ویژه نسبت به انسان است که از همه نگرش های رایج در روانشناسی جامع تر و عمیق تر به نظر می رسد. پیش فرض اساسی دیگر که از جمله ویژگی های برجسته روانشناسی اسلامی از دیدگاه امام خمینی می باشد، اعتقاد به مبادی  غیبی است که یکی از مهمترین ابعاد وجودی انسان را مطرح می کند و در بسیاری از مکاتب روانشناسی مورد غفلت قرار گرفته است. علاوه بر اینها نکات روانشناسی فراوان دیگری در آثار امام خمینی وجود دارند که لازم است مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرند تا بتوانند بعنوان مبانی روانشناسی اسلامی در نظر گرفته شوند و بنیان های نظری رویکرد جامعی را فراهم نمایند، به گونه ای که بر اساس این رویکرد بتوان علت بوجود آمدن و تداوم برخی از مشکلات روانی را تبیین نمود و روشهای جدیدی برای پیشگیری و درمان آنها ارائه کرد، روشهایی که میزان اثر بخشی آنها با روش های رایج به طور تجربی مقایسه شود و آخر اینکه اگر اخلاص و قصد قربت نباشد این علوم فایده ای ندارد و هر قدمی که برای تحصیل علم برمی دارید، قدمی هم برای تقویت قوای روحانی و کسب مکارم اخلاق بردارید.

     

    اندیشه امام خمینی و روانشناسی اسلامی

     

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    خروج از نسخه موبایل