نظریه دلبستگی یا نظریه پیوستگی (Attachment theory)، نظریه هایی در روانشناسی هستند که سعی در بررسی رابطه فرزند – والدین و وابستگیهای اجتماعی – عاطفی افراد به یکدیگر ندارد. که ما در زیر به صورت مختصر به آنها می پردازیم
ویژگی کودکان با دلبستگی ایمن:
کودکان این گروه در زمان حضور در موقعیت نااشنا و زمانی ک مادر حضور داشت از مادر به عنوان پایگاهی جهت کاوش استفاده میکردند.
به محض بازگشت مادر به سمت او رفته و برای چند دقیقه ای از او جدا نمیشدند بعد از ان دوباره شروع به بازی میکردند.
مادران این کودکان در خانه افرادی پاسخ دهنده بودند و خیلی سریع به نیاز های کودک رسیدگی میکردند. در واقع کودکان به این باور رسیده بودند که مادر حامی انهاست.
شاید با خود فکر کنید ایا گریه کودک در زمان جدایی واکنشی منفی نیست و نشان نمیدهد که او بیش از حد به مادر دلبسته است؟؟بد نیست توجه داشته باشید که در این سن
واکنش گریه و بیقراری در زمان جدایی از مادر کاملا طبیعی است و زمانی که این واکنش با خوشحالی و استقبال از مادر در زمان بازگشت او همراه میشود نشان از نیاز کودک به حضور مادر دارد. در واقع این الگو که نام “دلبستگی ایمن” شناخته میشود حکایت از دلبستگی سالم کودک به مادر خود در این سن دارد.
ویژگی کودکان با دلبستگی نایمن-اجتنابی:
این کودکان در زمان ورود به موقعیت نااشنا بسیار مستقل به نظر می امدند. انها در زمان حضور مادر در اتاق توجه چندانی به او نداشتند وقتی از اتاق خارج میشد پریشان نمیشدند و البته زمانی که مادر دوباره باز میگشت نیز به استقبال او نرفته و حتی اگر مادر میخواست انهارا بغل کند خود را کنار میکشیدند. شاید با خود تصور کنید که چنین الگویی میتواند نشان از استقلال کودک باشد امری ک نه تنها بد نیست که بسیار هم مطلوب است. اما چیزی که اینزورث را مشکوک کرد اجتناب این کودکان از نزدیک شدن به مادر در زمان بازگشت او بود. مشاهده این گروه در خانه که اینزورث انها را تحت عنوان “ناایمن-اجتنابی”طبقه بندی کرد نکاتی در بر داشت. مادران این گروه از کودکان چندان پاسخ دهنده نبوده و رفتار های مداخله ای و البته طرد کننده در انها زیاد نبود. به نظر میرسید این کودکان به این باور رسیده بودند که نمیتوانند روی مادران حساب کنند.
ویژگی کودکان با دلبستگی ناایمن دوسوگرا:
این کودکان در موقعیت نااشنا نمیتوانستند از مادر به عنوان پایگاهی برای کاوش در محیط استفاده کنند انها از مادر خود جدا نشده و در زمان ترک اتاق توسط مادر بسیار اشفته میشدند. اما شاید نکته کلیدی نوع برخورد انها در زمان بازگشت مادر بود انها در عین حال که ممکن بود به استقبال مادر بروند اما در عین حال رفتار هایی حاکی از دلخوری و عصبانیت از خود نشان میدادند. به دلیل همین رفتار ها نیز اینزورث این پروژه را “دلبسته دوسوگرا “نامید. البته این سبک رفتار این گروه کودکان چندان نیز عجیب نیست چرا که مادران انها نیز در خانه رفتاری مشابه داشتند، یعنی برخی مواقع پاسخ دهنده بودند اما برخی اوقات دیگر نسبت به کودک و نیاز های او با بی تفاوتی برخورد میکردند.
نوشته شده توسط : کیوان قهقایی
منبع:کتاب زمینه روانشناسی هیلگارد.