زندگینامه سولومون اش
سولومون الیوت اش (14 سپتامبر 1907 – 20 فوریه 1996) یک روانشناس گشتالت لهستانی-آمریکایی و پیشگام روانشناسی اجتماعی بود.
مطالعات و پژوهش های وی زیربنای اصلی برای تولید بسیاری از واژه های تخصصی از جمله “شکل گیری برداشت”، “همنوایی” و تلقین پرستیژ (اعتبار)” بوده است.
کارهای او از یک موضوع مشترک در روانشناسی گشتالت پیروی می کند. اش به دلیل آزمایش همنوایی، که در آن تأثیر فشار همسالان بر عقاید را نشان می داد، مشهور است.
کودکی سولومون اش
اش در 14 سپتامبر 1907 در یک خانواده یهودی لهستانی در ورشو لهستان به دنیا آمد. او در یک شهر کوچک از Łowicz در مرکز لهستان بزرگ شد. در سال 1920، اش در 13 سالگی به همراه خانواده اش به ایالات متحده مهاجرت کرد. آنها در ناحیه شرق نیویورک، منطقه ای متراکم از مهاجران یهودی، ایتالیایی و ایرلندی زندگی می کردند.
زندگینامه تحصیلی سولومون اش
اش وقتی به ایالات متحده رفت خجالتی بود و به دلیل زندگی در لهستان نمی توانست به انگلیسی مسلط صحبت کند. او به مدرسه دولتی PS 47 رفت ولی در درک زبان بسیار مشکل داشت، سرانجام او انگلیسی را با خواندن چارلز دیکنز آموخت.
سپس اش در دبیرستان تاونسند هریس تحصیل کرد، که یک دبیرستان منتخب در نیویورک بود. بعد از دبیرستان، در رشته ادبیات و علوم در کالج سیتی نیویورک تحصیل کرد.
در اواخر دوره کارشناسی خود، پس از خواندن آثار ویلیام جیمز و برخی از فلاسفه، به روانشناسی علاقه مند شد. در سال 1928، در سن 21 سالگی، مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد.
اش ادامه تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه کلمبیا ادامه داد. او در ابتدا به انسان شناسی علاقه داشت، نه به روانشناسی اجتماعی. با کمک گاردنر مورفی، لوئیس مورفی، فرانتس بواس و روت بندیکت یک بورس تحصیلی تابستانی به دست آورد و در مورد چگونگی عضویت کودکان در فرهنگشان تحقیق کرد.
پایان نامه کارشناسی ارشد وی تجزیه و تحلیل آماری نمرات آزمون 200 کودک تحت نظارت وودورث بود. در پایان نامه دکترا، او بررسی کرد که آیا همه منحنی های یادگیری یک شکل دارند. H. E. Garrett موضوع را به او واگذار كرد. وی در سال 1932 دکترای خود را دریافت کرد.
اش توسط گاردنر مورفی، آن زمان عضو هیئت علمی ارشد کالمبیا، در معرض روانشناسی گشتالت قرار گرفت. وی پس از دیدار و همکاری نزدیک با مشاور خود در کلمبیا، ماکس ورتهایمر، یکی از بنیانگذاران روانشناسی گشتالت، علاقه بیشتری به روانشناسی گشتالت پیدا کرد. بعداً اش دوست صمیمی ورتهایمر شد.
زندگینامه خانوادگی سولومون اش
اش با فلورانس میلر در کتابخانه ای در شرق برادوی نیویورک ملاقات کرد. آنها در سال 1930 ازدواج کردند. گزارش شده است که رابطه آنها “راحت و شاد” است (راک، ص 5). آنها در سال 1937 اولین و تنها پسر خود، پیتر را داشتند.
پیتر اش استاد اقتصاد در دانشگاه راتگرز شد، با روت زیندلر ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نام های اریک و دیوید شد. پیتر در 52 سالگی (در مقابل والدین و همسرش) بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.
زندگینامه شغلی سولومون اش
اش کار تدریس خود را در کالج بروکلین آغاز کرد. در سال 1947 وی به کالج Swarthmore نقل مکان کرد، جایی که 19 سال تا سال 1966 در آنجا ماند. Swarthmore در آن زمان مرکز اصلی محققان روانشناسی گشتالت در ایالات متحده بود.
ولفگانگ کوهلر، مهاجر آلمانی، W. C. H. Prentice و هانس والاچ نیز در آن زمان اعضای هیئت علمی بودند. در سال 1966، اش از موسسه مطالعات شناختی در دانشگاه راتگرز خارج شد. در سال 1972 وی به دانشگاه پنسیلوانیا نقل مکان کرد، و در آنجا تا زمان بازنشستگی در سال 1979 به عنوان استاد روانشناسی تدریس کرد و تا 1996 بازنشسته شد.
نظریه شکل گیری برداشت سولومون اش
- این نظریه راجع به برداشتی که هر فرد از دیگری دارد، صحبت می کند.
- تاثیرات توالی نیز در شکل گیری برداشت ها مهم هستند.
سولومون به چگونگی برداشت افراد از دیگران علاقه مند بود. او شیفته این مسئله بود که چگونه مردم می توانند به راحتی با وجود ساختارهای پیچیده از دیگران برداشت کنند.
او به طور خاص به چگونگی برداشت دیگران و یا اینکه آیا اصولی بر این برداشت ها حاکم بود علاقه داشت. او با آزمایش های خود نشان داد که ایجاد برداشت شامل موارد زیر است:
- این یک فرایند سازمان یافته است.
- ویژگی ها در مقایسه با سایر ویژگی ها، متفاوت درک می شوند.
- کیفیت های اصلی کشف می شوند، به موجب آن بین آنها و کیفیت های محیطی تمایز قائل می شود.
- روابط هماهنگی و تناقض مشاهده می شود.
اش آزمایش های زیادی را انجام داد:
- ویژگی هایی که در شکل گیری برداشت مهم هستند
در یک آزمایش، دو گروه الف و ب در معرض لیستی با مشخصات دقیقاً یکسان قرار گرفتند، به استثنای یکی، سرد در مقابل گرم. لیست مشخصات اختصاص داده شده به هر گروه در زیر آورده شده است:
- باهوش، ماهر، زحمت کش، گرم، قاطع، عملی، محتاط
- باهوش، ماهر، زحمتکش، سرد، قاطع، عملی، محتاط
به گروهی از افراد گفته شد كه این فرد “گرم” است و به گروه دیگر گفت كه فرد “سرد” است. از شرکت کنندگان خواسته شد شرح مختصری از احساس خود را پس از شنیدن این صفات بنویسند.
آزمایشگران همچنین یک چک لیست تهیه کردند که متشکل از جفت صفات متضاد مانند سخاوتمندانه/ غیر سخاوتمندانه، زیرک/ خردمندانه و غیره بود. این کلمات مربوط به اولین لیست خصوصیاتی بودند که شنیدند.
از شرکت کنندگان خواسته شد تا مشخص کنند کدام یک از این خصوصیات با شخص فرضی توصیف شده مطابقت دارد.
اش دریافت که برداشت های بسیار متفاوتی بر اساس همین ویژگی موجود در لیست پیدا شده است. به طور کلی، برداشت های گروه الف بسیار مثبت تر از گروه ب بودند.
بر اساس نتایج توصیفات کتبی شخص فرضی، به نظر می رسد معنای سایر مشخصات موجود در این لیست بسته به اینکه شخص فرضی به عنوان یک فرد “گرم” یا “سرد” توصیف شده باشد، تغییر می کند.
مشخص شد که کلمات “گرم” و “سرد” در برداشت شرکت کنندگان بیش از سایر ویژگی ها مهم هستند. آنها برای درک فرد، اساسی تلقی می شدند در حالی که سایر خصوصیات در درجه دوم دیده می شدند.
بنابراین تغییر هر ویژگی دیگر این لیست، مانند استفاده از کلمات “مودب” و “صریح”، به جای کلمات “گرم” و “سرد”، تاثیری به اندازه تاثیر “گرم” و “سرد” نخواهد گذاشت. اش ویژگی های “گرم” و “سرد” را “مرکزی” و “مودب” و “صریح” را از ویژگی های محیطی خواند.
تأثیرات توالی در شکل گیری برداشت
اش در آزمایشی دیگر دریافت که ترتیب ارائه خصوصیات یک فرد فرضی، تأثیر زیادی بر تصور شکل گرفته توسط شرکت کنندگان دارد. به عنوان مثال، به عنوان مثال، یکی از لیست های زیر را برای شرکت کنندگان خواند:
- باهوش، زحمت کش، تکانشی، انتقادی، لجباز، حسود
- حسود، لجباز، انتقادی، تکانشی، زحمت کش، باهوش
سری الف با خصوصیات مطلوب آغاز می شود و با خصوصیات نامطلوب به پایان می رسد، در حالی که عکس این مسئله در مورد سری ب صدق می کند.
به دلیل این تفاوت جزئی، مردم شخص الف را به عنوان کسی درک می کنند که “فردی توانا است که دارای نقص خاصی است، اما شایستگی های او را تحت الشعاع قرار می دهند”. اما، مردم شخص ب را “مشکلی می دانند، که توانایی های جدی او با مشکل روبرو می شود”.
معنی کلمات دیگر این لیست نیز در اکثر موضوعات بین لیست الف و لیست ب تغییر می کند. کلماتی مانند “تکانشی” و “انتقادی” در لیست الف معنی مثبت می گیرند، اما با لیست ب معنی منفی می گیرند.
نظریه تلقین پرستیژ (اعتبار)
- اعتبار و پرستیژ داشتن، باعث پذیرش و محبوبیت بیشتری می شود.
- تحقیقات لورج و شریف در مورد تأثیرات “اعتبار” در ارزیابی اظهارات به طور مفصل در یکی از مقالات اش بررسی شده است.
در نتیجه جنگ جهانی دوم در دهه 1940، اش و دیگر روانشناسان اجتماعی به تبلیغ علاقه مند بودند. آنها تعجب کردند: چگونه مردم را وادار می کنند آنچه را که می خواهند آنها باور کنند، باور کنند؟ چگونه مردم را به این باور می رسانند که باید فدای جنگ شوند؟
در زندگی روزمره، روانشناسان متوجه شدند كه افراد با پیام های متفاوتی براساس هویت نویسنده ترغیب می شوند.
به نظر می رسید که هرچه نویسنده/ سخنران از اعتبار بیشتری برخوردار باشد، شخص احتمالاً آنها را باور خواهد کرد. بسیاری از روانشناسان اجتماعی قبل از اش، این پدیده را بررسی کرده بودند.
با این حال، اش با بسیاری از آنها مخالف بود و تفسیرهای آنها را نقد می کرد. نتیجه گیری اصلی وی این بود که تغییر در ارزیابی، مستلزم تغییر در محتوا و مفهوم پاسخ در نتیجه تغییر در زمینه است.
بنابراین، بسته به اینکه چه کسی نویسنده پیام است، معنای پیام متفاوت تفسیر می شود. وی پیشنهاد می کند که شرکت کنندگان کورکورانه پیام متکی بر نویسنده را نمی پذیرند، بلکه به نقل از نویسنده معنی می دهند.
اش تئوری فعلی مربوط به روند روانشناختی اساسی راجع به تأثیر نیروهای گروه در شکل گیری و تغییر نظرات و نگرش ها را زیر سال برد. او رویکرد تجربی بسیاری از روانشناسان مختلف، از جمله زلیگ، مور، مارپل، شریف، ثورندایک و لورج را در تحقیقات خود درباره تغییر ارزیابی نقد کرد.
تحقیقات لورج و شریف در مورد تأثیرات “اعتبار” در ارزیابی اظهارات به طور مفصل در یکی از مقالات اش بررسی شد. همه روانشناسان فوق الذکر از همان روش اساسی استفاده می کنند: یک شرکت کننده در مورد یک مسئله خاص قضاوت می کند.
در فرصتی دیگر، آنها مجدداً درباره همین مسئله قضاوت می كنند، اما با اطلاع از چگونگی ارزیابی گروه های خاص یا افراد معتبر از همین مسئله.
نقد لورج
در آزمایش او، آزمودنی ها به مجموعه 50 نقل قول در مقیاس 5 درجه ای “موافق” یا “مخالف” با عبارت امتیاز دادند. به دنبال نقل قول ها، نام دو شخصیت عمومی منتشر شد.
به افراد اطلاع داده شد كه یكی از نام ها منبع واقعی نویسنده است و از آنها خواسته شد تا نویسنده واقعی را انتخاب كنند. پس از حدود یک ماه، آزمودنی ها مجدداً به همان نقل قول امتیاز دادند، اما نویسنده واقعی فقط در زیر نقل قول ذکر شد.
آزمودنی ها قبلاً نیز “احترام به نظرات سیاسی هر یک از این افراد” را یادداشت کردند. از این به عنوان معیار اعتبار استفاده می شد. لورج دریافت که شرکت کنندگان وقتی به نویسنده دیگری ارجاع داده می شوند، همان گزاره را متفاوت ارزیابی می کنند، با مراجعه به نویسنده ای “معتبر”، امتیازات بیشتر می شود.
یکی از مهمترین نتیجه گیری های لورج این بود که “موضوع بدون تغییر قضاوت دچار تغییر در ارزیابی می شود”.
بنابراین، فرض بر این بود که اعتبار نویسنده، صرف نظر از محتوا یا ارزش بیانیه، خودسرانه در مورد بیانیه عمل می کند. وقتی نویسنده از اعتبار بیشتری برخوردار بود، شرکت کنندگان به سادگی اظهارات را دارای ارزش بالاتر می دانستند.
اش یافته های لورج را تفسیر مجدد کرد و اظهار داشت که “به جای قضاوت درباره موضوع، تغییری در موضوع قضاوت ایجاد شده است” (Asch، 1940). وی پیشنهاد کرد که شخصی براساس محتوای ارزیابی ها، موضوع قضاوت را دوباره تعریف کند.
بنابراین، فرد معنای نقل قول را در چارچوب آنچه که وی معتقد است در مورد شخصی که این نقل قول را گفته است، درست می کند و در نتیجه معناهای مختلف گفته ها را بر اساس نویسنده بیان می کند.
اش به عنوان اثبات ادعای خود آزمایشی را انجام داد که در آن دانش آموزان جملاتی را با نام نویسنده در زیر هر عبارت می خوانند. از آنها خواسته شد تا بیان این جمله را برای آنها توضیح دهند.
دو گروه از دانش آموزان عبارات یکسان را می خوانند اما با نویسندگان متفاوت. نتیجه اصلی این بود که “سازماندهی شناختی” بیانیه براساس آنچه از نویسنده بیانیه فهمیده شد، وجود دارد. شرکت کنندگان احساس می کردند که معنای نقل قول بسته به اینکه چه کسی اظهار نظر می کند متفاوت است.
نقد شریف
مظفر شریف آزمایشی کاملاً مشابه لورج انجام داد که در آن وی بررسی کرد چگونه اعتبار از نظر ارزش ادبی تأثیر می گذارد. از دانشجویان کالج خواسته شد که مجموعه ای از متن های نثر را با توجه به کیفیت ادبی آنها رتبه بندی کنند.
هر قسمت همچنین حاوی نام نویسنده ای مشهور بود. با این حال، تمام قسمت ها در واقع توسط همان نویسنده نوشته شده اند. شرکت کنندگان پیش از این بر اساس سطح ادبی آنها، به نویسندگان امتیاز می دادند.
شریف خاطرنشان کرد که متن هایی که با نویسندگان بسیار تحسین شده شناسایی می شوند، رتبه های بالاتری دریافت می کنند. اش اظهار داشت که نتایج شریف می تواند تا حد زیادی تحت تأثیر محیط آزمایشگاهی قرار گیرد.
آزمایش همنوایی
- این نظریه مهم ترین نظریه سولومون اش است.
- آزمایش همنوایی نقش مهمی در روانشناسی اجتماعی دارد.
اش بیشتر به دلیل آزمایش های همنوایی شناخته شده است. یافته اصلی وی این بود که فشار همسالان می تواند نظر و حتی درک را تغییر دهد. اش دریافت که اکثر شرکت کنندگان حداقل یک بار در مقابل فشار تسلیم شده و با اکثریت همراه شدند.
اش پرسید:
- نیروهای اجتماعی تا چه اندازه نظرات مردم را تغییر می دهند؟
- کدام جنبه از نفوذ گروه مهمترین است؟ تعداد موافقت ها یا اکثریت موافقت ها؟
آزمایش همنوایی اش بر روی 123 دانشجوی پسر سفیدپوست 17-25 ساله انجام شد که به آنها گفته شد بخشی از یک آزمایش ارزیابی بصری هستند.
هر مبحث به گروهی متشکل از 6 تا 8 همفکر (کسانی که باهم اتفاق نظر داشتند) تقسیم شد (افرادی که اهداف واقعی آزمایش را می دانستند اما به عنوان شرکت کننده ساده لوح “واقعی” معرفی شدند).
3-4 گروه در كلاس درس جمع شدند و كارتی را نشان دادند كه يك خط روي آن بود، و سپس كارت ديگري با 3 خط با برچسب I ،II و III نشان داده شد. به هر سوال خطی “کوشش” گفته می شد.شرکت کننده “واقعی” آخرین یا قبل از آخرین نفر جواب داد.
برای دو آزمایش اول، موضوع آزمایش راحت بود، زیرا او و سایر “شرکت کنندگان” پاسخ صحیح و روشنی را ارائه دادند. با این حال، پس از کوشش چهارم، همه همفکران در بعضی از نقاط کاملاً غلط پاسخ می دادند، به طوری که در 12 کوشش از 18 کوشش، همه آنها پاسخ غلط می دادند.
کوششی که همفکران پاسخ نادرستی داده بودند، “کوشش های انتقادی” نام داشت. بنابراین شرکت کننده می تواند اکثریت را نادیده بگیرد و با حواس خودش حرکت کند یا می تواند با اکثریت همراه شود و یک واقعیت واضح را نادیده بگیرد.
هدف این آزمایش این بود که ببینیم آیا شرکت کننده واقعی پاسخ خود را تغییر می دهد و به همان روش همفکران پاسخ می دهد یا با آنچه چشمهایش صریح به او گفته است می ماند.
اش دریافت که 23٪ از کل آزمودنی ها با موفقیت در برابر این نوع فشار اجتماعی مقاومت می کنند، 4.8٪ کاملاً تسلیم می شوند، در حالی که بقیه فقط با نظر آشکار غلط اکثریت در چرخه های آزمون مطابقت دارد.
اش پیشنهاد کرد که این روش در مورد پاسخ ظاهراً واضح در بین شرکت کنندگان تردید ایجاد کرده است. وی همچنین دریافت که وقتی یکی از همفکران به درستی پاسخ داد، قدرت اکثریت برای تأثیرگذاری بر موضوع به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد.
اش به همکارانش گفت که مطالعات همنوایی او با توجه به تجربیات کودکی وی در لهستان شکل گرفته است.
استعاره ها
اش به استعاره ها به زبان های مختلف، مانند عبری عهد عتیق، یونانی هومری، چینی، تایلندی، مالایام و هاواسا نگاه کرد. وی دریافت که معنای مشابهی برای اصطلاح حسی مانند “سرد” در انگلیسی و ویژگی شخصیتی مربوط به آن وجود دارد. وی نتیجه گرفت که استعاره ها و بنابراین زبان، نشان دهنده تلاش فرد برای درک خصوصیات واقعی یک شخص یا شی است.
انجمن های واحد و غیر واحد
اش نشان داد که خصوصیات ساده وقتی بخشی از یک موجود واحد باشند خیلی راحت تر وارد انجمن می شوند تا زمانی که از واحدهای مختلف یک موجود باشند.
تأثیرات قابل توجه
اش مشاور استنلی میلگرام در دانشگاه پرینستون بود و میلگرام در حال تکمیل پایان نامه خود درباره تفاوت های ملی در نظریه همنوایی اش بود.
اش همچنین نظریه بسیاری از روانشناسان اجتماعی دیگر مانند هارولد کلی را بسیار تحت تأثیر قرار داده است. طبق گفته لوین (1999)، تحقیقات اش به چهار ایده مهم منجر شده است که در تحقیقات تأثیر اجتماعی پابرجا هستند.
- اش معتقد بود كه تعامل اجتماعی نشان دهنده توانايی افراد در تركيب اطلاعات در مورد هنجارهای گروه، ديدگاه هاي ديگران و برداشت خود از خود به عنوان عضو گروه است. این دیدگاه حداقل در دو نظریه مهم (نظریه هویت اجتماعی و نظریه خود طبقه بندی) آشکار شده است و منبع الهام بسیاری از روانشناسان اجتماعی بوده است.
- اش تأکید کرد که تفکر مستقل و اختلاف نظر در بین اعضای گروه، سنگ بنای عملکرد گروه است. وی معتقد بود که تنها با حل اختلافات با سایر اعضای گروه می توانیم کاستی باورهای خود را درک کنیم (لوین، 1999). این مفهوم توسط دانشمندان علوم اجتماعی مانند موسکوویسی، که این منطق را به عنوان مبنای نظریه تأثیر اقلیت در موقعیت های گروهی دنبال می کند، پذیرفته شده است و همچنین در نظریه تعارض جامعه شناختی گنجانده شده است.
- اش همچنین معتقد بود که رابطه بین همنوایی و عدم همنوایی به همین سادگی نیست که یکی در مقابل دیگری باشد. این سومین ایده تأثیرگذار اش بود و او پیشنهاد کرد که همنوایی و مقاومت را می توان با فرایندهای روانشناختی اجتماعی منحصر به فرد خود توضیح داد. به عنوان مثال، همنوایی می تواند تابعی از میزان آگاهی فرد از تأثیرپذیری از گروه (تحریف درک)، میزان اعتقاد شخص به صحیح بودن اجماع گروه (تحریف قضاوت) و نحوه عملکرد باشد.
- اش اظهار داشت که تأثیر گروه می تواند نحوه درک افراد از محرک ها را تغییر دهد. این جزو مبهم ترین ایده های اصلی اش است.
پایان زندگی سولومون اش
اش در 20 فوریه 1996 در سن 88 سالگی در خانه اش در هاورفورد، پنسیلوانیا درگذشت.