نماد سایت مجله روانشناسی رابینیا

طرحواره محرومیت هیجانی

  • طرحواره محرومیت هیجانی

    بر اساس نظریه جفری یانگ طرحواره‌ها الگوهای کلی زندگی هستند که تجربیات گذشته، هیجانات و شناخت‌های ما را در بر می‌گیرند. اگر عوامل سازنده این الگوها تجربیات ناخوشایند دوران کودکی و نوجوانی بوده و در اثر تعامل مخرب با افراد مهم زندگی شکل گرفته باشند، به آن‌ها طرحواره‌های ناسازگار اولیه می‌گوییم.

    نوعی از طرحواره ناسازگار اولیه که در پی دلبستگی ناایمن به وجود می‌آید، محرومیت هیجانی است. افرادی که در دنیای درونی خود این مفهوم را شکل داده‌اند به فقدان عاطفه در افراد اعتقاد دارند و همواره احساس می‌کنند که در روابط خود درک نمی‌شوند. همراه ما در سایت آموزشی و پژوهشی رابینیا باشید تا در خصوص طرحواره محرومیت هیجانی بیشتر توضیح دهیم.

    طرحواره‌های ناسازگار و معنای آن‌ها

    برای درک درست از مفهوم طرحواره محرومیت هیجانی در ابتدا باید با مفهوم آن آشنا شوید و تعریف درستی از طرحواره‌ها و اشکال ناسازگار آن‌ها در ذهن خود داشته باشید. اصطلاح طرحواره مفهومی ریشه دار در روانشناسی است که در رویکرد طرحواره درمانی جفری یانگ بیش از هر مکتب دیگری به آن پرداخته شده است.

    یانگ طرحواره را الگو و تم کلی زندگی افراد معرفی می‌کند. این الگوها در واقع نوعی بازنمایی ذهنی از واقعیت‌های موجود است که تجربیات گذشته، احساسات و افکار ما را در برمی‌گیرند.

    الگوهایی که بر اساس تعاملات آزاردهنده با افراد مهم زندگی و تجارب ناخوشایند دوران کودکی شکل گرفته باشند تحت عنوان طرحواره‌های ناسازگار اولیه شناخته می‌شوند. یانگ در نظریه خود 18 طرحواره ناسازگار را شناسایی کرده است که محرومیت هیجانی یکی از آن‌هاست.

    تله یا طرحواره محرومیت هیجانی

    طرحواره محرومیت هیجانی در پی تجربیات نخوشایند دوران کودکی رخ می‌دهد، در واقع بازتابی از عدم برخورداری از دلبستگی ایمن است. افرادی که دچار محرومیت هیجانی هستند، همواره دنیا را جای ناامنی می‌پندارند که در آن افراد از عاطفه و محبت واقعی برخوردار نیستند.

    همین مورد باعث می‌شود تا فرد حس کند به اندازه کافی در روابط عاطفی دریافت نکرده و از سمت طرف مقابل درک نمی‌شوند. این افراد دائما احساس ناکامی عاطفی کرده و معتقدند که نیازهایشان توسط افراد مهم زندگی برآورده نمی‌شود.

    این وضعیت به طور کلی سه حوزه مهم شناخت، هیجان و رفتار را درگیر می‌کند که در ادامه به توضیح هریک از آن‌ها پرداخته‌ایم.

    1. شناخت‌های مرتبط

    افرادی که ذهنیت کلی‌شان در مورد زندگی با محوریت محرومیت هیجانی شکل گرفته است، همواره به طور افراطی معتقدند که اکثر انسان‌ها موجوداتی خودخواه هستند که همیشه نیازهای خود را در اولویت قرار می‌دهند و به نیازهای دیگران بی‌توجه‌اند. در واقع آن‌ها اکثر افراد را بی‌عاطفه می‌بینند و همین امر باعث می‌شود که هرگز نتوانند رضایت کافی را از روابط نزدیک خود کسب نمایند.

    2. هیجان‌های مرتبط

    افرادی که درگیر این طرحواره هستند اغلب خشم فروخورده عمیقی در درون خود نسبت به والدین دارند که در عین حال تلاش می‌کنند آن را سرکوب نمایند. نادیده گرفتن این هیجان شدید و بازگرداندن آن به درون می‌تواند نوعی خشم علیه خود را ایجاد نماید و به صورت علائم افسردگی و غم شدید نمایان شود. بهبود این شرایط نیازمند مراجعه به روانشناس و پیگیری منظم جلسات روان‌درمانی است.

    3. رفتارهای مرتبط

    از آنجایی که خاصیت طرحواره‌های ناسازگار تأیید و تداوم بخشیدن به خود است، بسیاری از افرادی که دارای محرومیت هیجانی هستند به طور ناخودآگاه به سمت روابطی حرکت می‌کنند که درآن نیازهایشان به قدر کافی برآورده نمی‌شود و همین امر فرضیه آن‌ها را در مورد بی‌عاطفه بودن دیگران تأیید می‌کند. آن‌ها اغلب در واکنش به این رفتارها از جانب دیگران دچار گوشه گیری می‌شوند و انزوا و تنهایی را انتخاب می‌کنند.

    روش‌های تغییر و درمان

    اگر شدت طرحواره ناسازگاری زیاد باشد، زندگی و عملکرد روزانه فرد تحت تاثیر قرار می‌گیرد و به درمان روانشناختی نیاز دارد. روانشناسان طرحواره درمانگر امروزه با به کارگیری تکنیک‌های مختلف می‌توانند به شما کمک کنند تا این مشکل را برطرف کنید و به مرور ذهنیت جدیدی را در خود به وجود آورید.

    در همین جهت روانشناسان تمام تلاش خود را می‌کنند تا اصول ارتباطی را آموزش ببینند و همین طرحواره‌ها را به مراجعان خود یاد بدهند تا در جریان یک رابطه عاطفی چگونه نیازهای خودشان را مطرح کرده و در جهت برآورده شدن آن‌ها بکوشند.

    توجه کنید که طرحواره محرومیت هیجانی معمولاً تأثیرات عمیقی بر روان افراد باقی می‌گذارد و نمی‌توان انتظار داشت که یک شبه از بین روند بلکه به تلاش‌های مستمر و پیگیری جلسات روان‌درمانی نیاز دارند.

    دوران کودکی و محرومیت هیجانی

    افراد در سنین بسیار پایین تا حد زیادی برای ارضای نیازهای جسمانی و روانی خود به مراقبین اولیه به خصوص مادر نیاز دارند. نحوه برخورد با این نیازها مفهوم اعتماد و امنیت را در ذهن کودک شکل می‌دهد و منجر به شکل گیری دلبستگی به صورت ایمن یا غیر ایمن می‌شود.

    تجربه ناکامی در ارضای نیازها باعث می‌شود که فرد از همان ابتدای کودکی برداشت تحریف شده‌ای از دنیا داشته باشد و افراد پیرامون خود را ناکام کننده و بی‌عاطفه ببیند.

     

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    خروج از نسخه موبایل