قدرت کلام قدرت کلام و چگونگی اثر آن بر سایرین آنچه که ما همه می دانیم این است که گفته های ما همانند آب است که اگر بریزد دیگر نمی توان آنرا جمع کرد .
گفتار ما تاثیر باور نکردنی بر روی افکار دیگران دارد . با کلمات می توان انسانهای دیگر را تحت تاثیر قرار داد به حدی که افکار طرف مقابل کاملاً تحریف شود . خصوصاً گفتاری که به زبان مادری باشد بیشتر از زبان بیگانه می تواند انسانها را تحت تاثیر قرار دهد .
متخصص زبانشناسی آقای جورج لاک اوف (George Lakoff) که تحقیقات زیادی در زمینه تشبیه و استعاره در گفتار کرده معتقد است که سخن گوی حرفه ای می تواند با آوردن استعاره حتی در یک انتخابات برنده شود . وقتی سخن ران چنان صحبت کند که انکار به خانواده تعلق دارد و نگران زندگی و آینده شنوندگان خودش است همانند یک مادر یا پدر که با حرف زدنشان همراه با دلسوزی و غم خواری تاثیر بسزایی بر افکار شنونده دارند.
سخن گفتن نه تنها در انتخابات بلکه گفت و گوی روزانه افراد یعنی آن حرفهایی که ما روزانه با یکدیگر رد و بدل می کنیم هم افکار و رفتار ما را تحت تاثیر قرار می دهند ، آنچه که ما واقعیت می دانیم و آنچه که به خاطر می آوریم .
سالیان درازی است که بین محققین زبانشناسی اختلاف نظر وجود دارد .
گروهی با اطمینان می گویند که زبان ما طرز فکر ما را مشخص می کند و به همین دلیل است که انسانها به زبانهای مختلف با یکدیگر گفتگو می کنند و به همین اندازه هم طرز فکر های متفاوتی وجود دارد .
گروه دیگر بر این باورند که طرز فکر ما کاملاً از زبان ما مجزا می باشد و همه انسانها بدون تفاوت با یک دستور زبان مشابه بدنیا می آیند . البته این بحث و گفتگو از مرز های زبانشناسی هم فراتر می رود ، یعنی به سئوال اصلی در مورد خود انسان و بطور کلی به درک و احساس او از دنیای اطرافش باز می گردد .
در حال حاضر روانشناسان هم به تحقیق در این زمینه پرداخته اند ، آنها هر روز دلایل بیشتری می یابند که گفتار طرز فکر و رفتار ما را شکل می دهد . یکی از نتایج جالب این تحقیقات این است که ما انسانها همراه با زبان مادری خودمان یک طرز فکر خاصی را هم می یابیم که بطور غیر قابل تصوری زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد .
تاثیر لغات و جملات را ما می توانیم بخوبی در حال خواندن یک رمان یا یک نامه عاشقانه و یا در گیر و دار یک بگو مگو بخوبی احساس کنیم . جملات می توانند یک نفر را آرامش دهند و ضمناً می توانند بسیار به رنجانند . بعضی جملات یک روز و بعضی دیگر سالیان سال در گوش ما باقی می مانند .
جالب توجه است که گاهی جملات خودمان هم ما را تحت تاثیر قرار می دهند ، مثلاً وقتی لغت یا جمله ای که ما نباید بگوییم را به زبان می آوریم می توانیم اثر آن را حتی روی ضربان قلب و رنگ چهره خودمان هم بخوبی احساس کنیم .
پروفسور لاک اوف در ماه مارس 2003 مقاله ای در مورد جنگ عراق نوشت که آنرا با این جمله شروع کرد بود .
” با استفاده از تشبیهات و استعارات در گفتمان می توان باعث کشتار شد .” بنظر او جمله ” جنگ علیه ترور ” که دولت بوش بعد از حمله یازدهم سپتامبر 2001 استفاده کرد در و مغز اکثر افراد حک شده است .همه بخاطر می آوریم درست چند ساعت بعد از حمله دولت بوش ابتداء خیلی نرم صحبت کرد و از لغت قربانیان این فاجعه صحبت کردند ، اما چند ساعت بعد در سخنرانی ها از لغت فقدان استفاده شد . پروفسور لاک اوف معتقد است:
” این یک سخنرانی با ارزش سیاسی و کاربردی مهمی بود .” زیرا دولت بوش با تغییر جملات معنی این حمله تروریستی را هم تغییر داد و آنرا از یک جرم و جنایت تبدیل به یک اعلام جنگ کرد و این سخنرانی تاریخی همراه با جمله معروف
” حمله علیه ترور ” آغاز شد که عاقبت هم به جنگ در افغانستان و عراق و کشتار هزاران نفر منجر شد .
البته در مورد نظریات لاک اوف محققین زبان شناسی اختلاف نظر دارند اما در مورد تاثیر تشبیه و استعاره بر افکار شنونده اکثر زبانشناسان هم عقیده هستند . آنها معتقدند سیاستمداران برای تغییر افکار مردم بسیاری از مواقع از این تشبیهات استفاده می کنند .
در مورد تاثیر جملات سیاسی همه ما ایرانیها بخوبی این موضوع را درک می کنیم زیرا از روزی که در مورد انرژی هسته ای صحبت شده همیشه اخباری که از خارج از کشور به گوش ما رسیده با جمله معروف ” همه گزینه ها روی میز است” . خاتمه می یافت و همه ما بخوبی می دانیم که این جمله چقدر همه ما را عصبانی می کرده است زیرا هر دفعه با این جمله در حقیقت به ما اعلام جنگ می دادند . این نشان می دهد که در سیاست چقدر باید دقیق و حساب شده صحبت کرد و تا چه اندازه انتخاب لغات و جملات صحیح حساس است و مطمناً اکثر دولتها مشاورین زبر دستی برای تهیه سخنرانی ها دارند .و حتی مترجمین زبر دستی زیرا اثر جملات به زبان مادری تاثیر بیشتری دارند .
روانشناسان هم در مورد تاثیر تشبیه و استعاره تحقیقاتی انجام داده اند یکی از این روانشناسان خانم لارا برودیتسکی
از دانشگاه اکسفورد است . او دو گروه از دانشجویان داوطلب را انتخاب می کند و به آنها متنی از یک مشکل جنایی که در یک شهر خیالی بنام ادیسون اتفاق می افتد را برای مطالعه می دهد . تفاوت این دو متن فقط در یک لغت می باشد ، در یکی از این متن ها مجرمان را به “حیوانات وحشی ” و در متن دیگر مجرمین را به ” ویروس ” تشبیه می کنند. در پایان متن از دو گروه می خواهند که برای کاهش جرم و جنایت در این شهر خیالی پیشنهاد اتی بدهند .
نتیجه بسیار واضح و بدون ابهام می باشد . گروهی که در متن آنها مجرمین به “حیوانات وحشی” تشبیه شده بودند پیشنهاد می دهند که باید این مجرمین را دستگیر کرد و به زندان انداخت و ضمناً باید قوانین جزایی را هم سخت تر کرد .
اما گروهی که در متن آنها مجرمین به ” ویروس ” تشبیه می شوند، پیشنهاد می دهند که باید ابتداء در مورد علت وقوع این جرائم تحقیق و بررسی شود و باید فقر در جامعه را از بین برد و شرایط و سطح آموزش را بهبود بخشید . اگر توجه کرده باشید این تفاوت پیشنهادات فقط بعلت تفاوت یک لغت در دو متن مشابه می باشد . جالب توجه این است که هر دو گروه علت پیشنهادات خودشان را میزان آمار جرائم ذکر می کنند که البته در هر دو متن مشابه آمده بوده است .
محقق روانشناسی خانم لارا برودینسکی می گوید : ” مشخصاً تاثیر تشبیه و استعاره بسیار مخفی است به حدی که ما اصلاً قدرت آنرا احساس نمی کنیم .” در حقیقت تشبیه و استعاره افکار ما را تحت تاثیر و فرم می دهند ما با توجه به این اطلاعات تصمیم می گیریم این گفته ها قادرند حافظه ما را در بعضی از مسائل حساس تر کنند . مثلاً در مورد تحقیق روانشناسی افراد دو گروه بخاطر می آورند که با ویروس ها و حیوانات وحشی چگونه باید رفتار کرد و همین اطلاعاتی که آنها در حافظه دارند بسیار بزرگتر و مهم تر از سایر اطلاعات بنظرشان می آید . مطمئناً وقتی درست فکر کنیم متوجه می شویم که بسیاری از اطلاعات مهم نادیده گرفته می شوند ، زیرا به مجموعه نمی خوردند و همین این خطر را بوجود می آورد که در بعضی از موارد و هنگام تصمیم گیری ما فاکتور های مهم و اساسی را نادیده بگیریم .پروفسور لاک اوف معتقد است که همین خاصیت تشبیه و استعاره است که بعضی چیزها را مخفی بکند و بعضی چیزهای دیگر را بزرگ نمایش دهد . او اعتقاد دارد که ما نه تنها به استعاره و تشبیه حرف می زنیم بلکه با آنها فکر هم می کنیم زیرا تشبیهات همگی از تجربیات جسمی ما بوجود می آیند .برای مثال وقتی می گوییم شخصی گرم و مهربان است یا دیگری سرد است این رفتاری است که ما همگی از طریق والدینمان آموختیم ما بخاطر می آوریم وقتی که والدین ما را در آغوش می گرفتند چه احساس خوب و گرم و مطبوعی داشته و ضمناً هم زمان احساس توجه و محبت و وابستگی را یاد گرفته ایم .
مسئولیت در گفتار
گفتار به تنهایی وجود ندارد بندرت انسانها با خودشان حرف می زنند و اگر هم بزنند در حقیقت این فکر آنهاست که بلند بر زبانشان جاری می شود، بنابراین حتماً با کسی یا گروهی حرف می زنند و هر سخنی که گفته می شود همراهش مسئولیتی برای شخص گوینده ایجاد می کند ، به همین دلیل است که در مورد سخن گفتن در فرهنگ ایرانی ضرب المثلهای زیادی وجود دارد که تعدادی از آنها عبارتند از: ” زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد ” “سخن دان پرورده ، پیر کهن بیندیشد و آنگه بگوید سخن ” ” کم گوی و گزیده گوی چون دٌر ” ” تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ” .
گفتار ما دلایل متفاوتی دارد و آنها عبارتند از
1- گفتار روز مره که برای بر قراری ارتباط با دیگران از آن استفاده می کنیم .
2- گفتاری که یک گوینده رادیو یا تلویزیون اجرا می کند در باره موضوعی است که با توجه به بسیاری از نکات به مجری واگذار می شود در این ارتباط یک طرفه ما فقط شنونده یا بیننده هستیم و امکان پاسخ گویی ما محدود می باشد .
3- گفتار تبلیغاتی در این گفتار گوینده سعی می کند بوسیله جملاتی برای محصولی مشتری بیابد که در این نوع گفتار هم از قدرت کلمات برای تغییر فکر شنونده استفاده می شود در دنیا تبلیغات روشهایی وجود دارد که برای وادار کردن افراد برای خرید یک محصول چنان افکار انسان را تحریف می کنند که مثلاً در مورد مزه غذای بخصوصی چنان تبلیغ می کنند که دهن شنونده را آب می اندازند و او حتی بو و مزه آنرا بدون خوردن حس می کند برای اینکه مثلاً می گویند این غذا درست مشابه دست پخت مادر بزرگ است تنها با گفتن این کلمه در همه ما احساسی آشنا بوجود می آید و در حقیقت این حافظه ماست که موجب می شود که ما باور کنیم که این محصول ارزش خریدن را دارد .تمام این نکات نشان می دهد که چه اندازه کلمات روی ما اثر می گذارند.
4- گفتار در مجامع آموزشی در این گفتار هم اکثراً این مدرسین هستند که رشته کلام را در دست دارند و هدف شنوندگان در این مدل از ارتباط آموختن است .
5- گفتار بعدی سخنرانی یا مصاحبه های سیاست گذاران یا مسئولین مملکتی می باشد که در این گفتارها هم معمولاً این افراد سعی می کنند از فعالیتها یا مسئولیتهای خودشان به مردم گزارش بدهند باز هم ما در این مرحله شنونده می باشیم و بندرت می توانیم اظهار نظر کنیم .
این مدلهای گفتاری در سراسر دنیا وجود دارند و تقریباً در اکثر کشور ها نوع گفتار ها چنین است ، ولی در کشور ما یک نوع گفتار دیگر هم وجود دارد و آن هم گفتار سخنرانان مذهبی است خصوصاً امامان جمعه که متاسفانه اکثر آنها به دو نسل گذشته تعلق دارند و واقعاً از نسل امروز چیز چندانی نمی دانند . این سخنرانان با توجه به تعداد شنوندگان و میزان اثر سخنانشان باید بسیار با دقت و سنجیده سخن بگویند . دنیای امروز بسیار پیچیده شده و بیشتر در سخنرانی ها جنگ جنگ کلام است و هر طرف که دقیقتر و سنجیده تر سخن بگوید برنده است . از طرف دیگر تکنولوژی ارتباطات بقدری سریع جلو می رود که حتی جوانها باید دنبالش بدوند چه رسد به کهنسالان در چنین دنیایی باید سخنرانان بخوبی از نقاط ضعف و قدرت جامعه مطلع باشند و با هوشیاری بیشتری سخنرانی کنند قبل از اینکه ناخواسته سخنانشان به گوش همه برسد . باعث تعجب است که معمولاً در نماز های جمعه سخنان مسئولین ردیف اول کشور مجدداً تکرار می شود در حالیکه این سخنرانی ها چندین بار در تلویزیون و رادیو و مطبوعات تکرار شده و چیز تازه ای در آنها وجود ندارد ، ضمناً باید اضافه کرد که اهمیت جملات بستگی به این دارد که این جملات از زبان کیست و سخنگو چه مقامی دارد در دنیای امروز که جنگ جنگ جملات است باید سخنان افراد مسئول فقط از زبان خود آنان و خبر گزاران به گوش دنیا برسد نه در تریبون نماز جمعه .
مطمئناً افرادی که بعنوان امامان جمعه انتخاب می شوند باید به تنهایی قادر باشند با توجه به منطقه و مشکلات منطقه یا شهری که در آنجا نماز گزار هستند مطالبی تهیه کنند که سخنانشان تازگی داشته باشد و گره ای از کار مردم منطقه خودشان باز کند نه اینکه سخنان دیگران را فقط طوطی وار تکرار کنند زیرا این تکرار ارزش جملات مسئولین را کاهش می دهد و غیر از وقت تلف کردن نتیجه ای ندارد . متاسفانه چندین بار سخنان امامان جمعه موجب آشوب شده که در این مورد هم مسئولان باید یک فکر اساسی بکنند .