۱. دیگه هیچوقت برات چیزی نمیخرم
بهجای آنکه او را تهدید کنید که دیگر هرگز برایش چیزی نخواهید خرید، او را از چیزی محروم کنید که اکنون و اینجا دارد. اینطوری میفهمد که رفتارش چه عواقبی دارد. مثلا پسرتان با خواهرش دعوا میکند و شما میخواهید دعوا را تمام کند، میگویید دیگر هرگز برایت چیزی نمیخرم تا او را متوجه عاقبت کارش کنید، ولی اینطوری او بالاخره خواهد فهمید که شما دروغ گفتهاید. تنبیه واقعگرایانهای داشته باشید، مثل محروم کردن چند ساعته از تبلت یا دستگاه بازی و یا از او بخواهید در اتاقش بماند و به کاری که کرده فکر کند.
۲. هیچوقت نمیذارم اتفاق بدی برات بیفته
حتما بهعنوان پدر یا مادر چنین قصدی دارید، اما چنین چیزی امکانپذیر نیست. شما نمیتوانید ۱۰۰ درصد مواقع از فرزندتان محافظت کنید.
چیزی بگویید مثل این: «همیشه سعی میکنم از تو محافظت کنم، اما آدمهای بدی هم هستند که باید مراقبشان باشی، بههمینخاطر میخواهم در فروشگاه مدام کنار من باشی، چون آدم بدها بچهها را از پدر و مادرشان میگیرند. من مواظب تو هستم، اما اگر تو از من دور شوی، من دیگر آنجا نخواهم بود و ممکن است خودت را به خطر بیندازی.»
گفتنش سخت است اما بچه با حقیقت جامعه روبرو میشود
۳. پارک تعطیله
شما بهخوبی میدانید که پارک تعطیل نیست، اما وقت ندارید فرزندتان را به پارک ببرید، چون کارهایی دارید که باید انجام دهید. بهجای دروغ گفتن، صادق باشید. «بابا نمیتواند امروز تو را به پارک ببرد، چون باید برای آخر هفته خرید کنیم تا بتوانیم غذا بخوریم و در ضمن کارهای دیگری هم دارم که امروز باید انجام بدهم.» شاید کودکتان غر بزند و اعتراض کند، اما اشکالی ندارد، حقیقت زندگی را میآموزد.
۴. آمپول درد نداره، قول میدم
اولین باری هم که آمپول زده بود، گفته بودید درد ندارد. او این را بهخوبی میداند. او از دردی که کشیده فهمیده شما دروغ گفتهاید. در عوض به او بگویید که درد کمی دارد، اما خیلی زود تمام میشود و یک آبنبات چوبی هم برایش میخرید. توضیح دهید که او برای بهدست آوردن سلامتیاش، به این آمپول نیاز دارد. دروغ نگویید. این دروغ گفتن شما را بهسرعت به آدمِ بد ماجرا تبدیل میکند، چون اگر بگویید درد ندارد و بعد هم درد بگیرد، شما مقصر هستید.
۵. تو بهترین نقاش دنیایی، کارت فوقالعادهست!
وقتی خودتان هم واقعا چنین عقیدهای ندارید، فرزندتان را تحسین نکنید. باور کنید یا نه، کودکان آنقدر هم که شما فکر میکنید گول نمیخورند. در عوض میتوانید خلاقیت او در کارش را تحسین کنید. او را برای کارها و تواناییهایی تحسین کنید که باور دارید حقیقت دارند، نه برای هر کار معمولی که از او میبینید.
۶. وقت خوابه!
شاید دروغ کوچک و بیاهمیتی باشد، اما همین دروغهای کوچک و بیاهمیت روی هم جمع شده و تبدیل به مشکل بزرگتر بیاعتماد میشوند.
۷. نمیدونم اون نقاشی که روی درِ یخچال چسبونده بودی چی شده.
میدانید چه شده است، چون خودتان آن را بیرون انداختید! مسلما نمیتوانید هر اثر هنری را که فرزندتان خلق میکند نگه دارید، چون جایش را ندارید. بهترین راهحل آن است که به فرزندتان توضیح دهید. کشو یا جعبهای را به او نشان دهید که بهترین و ارزشمندترین کارهایش را آنجا نگه میدارید. اگر او میخواهد مطمئن شود که آثار هنریاش محفوظ میماند، میتواند خودش آنها را در آن جعبه یا کشو بگذارد
۸. یه دقیقهی دیگه اونجا هستم
واقعیت را به او بگویید. به او بگویید باید قبضها را پرداخت کنید، و بعد از آن میتوانید به او کمک کنید. با گفتن عبارت یک دقیقهی دیگه، دروغ نگویید، چون ممکن است بیشتر طول بکشد و هر قدر زمان بیشتری بگذرد، شما دروغگوتر میشوید
۹. اگه نیای، من میرم.
میتوانید بگویید: «اگر در عرض ۵ دقیقه کفشهایت را نپوشی و سوار ماشین نشوی، امشب اجازه نداری تلویزیون تماشا کنی.» و هر دفعه این عواقب را هم به او تحمیل کنید. به این روش، فرزندی خواهید داشت که به شما گوش میکند؛ گوش میکند چون حرف شما ارزش دارد
۱۰. برای فلان چیز پول نداریم
به او بگویید قرار است خانهی بزرگتری بخرید و بههمینخاطر نمیتوانید فلان چیز را برایش تهیه کنید. به او کمک کنید بفهمد که گاهیاوقات برای انجام کاری که به نفع خانواده است، باید از خودگذشتگی کرد.
حقیقت این است که اگر حمایت خوبی از طرف والدین صورت بگیرد، کودکان میتوانند با تقریبا هر ناامیدی که پیش میآید مقابله کنند. برعکسِ این هم ممکن است و اگر کودکان مدام با دروغهای والدین مواجه شوند، حتی در مورد سادهترین حقایقی که میشنوند هم دچار شک و بیاعتمادی میشوند.