اصفهانی ها به مادر شوهر می گویند خارسو، یعنی خار چشم! یک گلی هم هست که خیلی خار دارد. نمی شود بهش دست زد. دست را می برد و زخم می کند. اسمش هست گل زبان مادرشوهر.
چرا مادرشوهرها به خار تشبیه شده اند؟ نه فقط در یک شهر و یک کشور و یک جغرافیای خاص. این نگاه تقریبا در همه جا وجود دارد. در بعضی جاها کمتر و بعضی جاها بیشتر.
این نگاه در کشورهای صنعتی کمرنگ تر است. هر چه جامعه ای سنتی تر باشد، مشکل مادرشوهر در آن پررنگ تر است. ولی در ایران چندان توسعه و تمدن و شهرنشینی و پایتختی نشینی این مشکل را از بین نبرده است.
درست است در برخی روستاها عروس ها به روشنی مظلوم هستند و مادرشوهر بر آنها سلطه دارد. ولی این مشکل در شهرهای بزرگ و خانواده های تحصیل کرده هم دیده می شود.
بنابراین منطق روانشناسی می گوید خیلی امیدوار نباشید! نظر من این است که این مشکل با افزایش سواد جامعه و رفاه اقتصادی هم حل نخواهد شد.
چون ریشه ی مشکل جای دیگریست.
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی وقتی یک رفتار به طور مکرر در جامعه ای تکرار می شود، حتما یک عامل بیرونی در سیستم آن را تشویق می کند.
ریشه مشکل کجاست؟
چیزی به نام عشق مادر به فرزند.
عشق مادر به فرزند چه اشکالی دارد؟ چطور باعث این مشکل می شود؟
عشق مادر به فرزند هیچ ایرادی ندارد. خیلی هم خوب است. اصلا غریزی است. هیچ مادری نمی تواند فرزندش را دوست نداشته باشد.
ما در مورد عشق مادر به فرزند زیاد شنیدیم و خواندیم. حداقل دو سه شعر در این باره در ذهنمان داریم. روز مادر بهترین هدیه را برای مادرمان می خریم. اصلا یک طنز اجتماعی هست که هر سال در رسانه ها تکرار می شود:
هدیه روز مادر: طلا
هدیه روز پدر: جوراب
همه این ها به ما می گویند ارزش مهر مادر از هر احساس دیگری بیشتر است.
من احتمال می دهم همین الان برخی از شما که در حال خواندن این مقاله هستید، کمی عصبانی شده باشید. شاید حس کنید قصدم از نوشتن این است که ارزش این عشق را زیر سوال ببرم. به هر حال من از شما می خواهم تا زمانی که حرفم تمام نشده آرامش خود را حفظ کنید. ممنون 🙂
حالا می خواهم فکر کنید در مورد عشق های دیگر چقدر شعر بلدیم؟
مثلا عشق پدر به فرزند، خواهر و برادر به هم …
احتمالا جواب این است که زیاد نشنیدیم. ولی عشق مادر با این عشق ها متفاوت است.
خب… عشق مرد و زن به هم چطور؟ عشق بین زن و شوهر از چه نوعی است؟
حقیقت این است که ما نمی دانیم زن و شوهر عاشق چگونه اند! وقتی جایی از عشق همسران صحبت می شود:
عشق هم عشق های قدیم،
عشق پدربزرگ و مادربزرگ،
دیگر این روزها عشق وجود ندارد.
عشق با رسیدن به هم از بین می رود.
قدیم ها یادش بخیر چقدر همه چیز خوب بود…
ما از کجا می دانیم که قدیم همه چیز خوب بود؟
از کجا می دانیم که پیرزن ها و پیرمردها همه از جوانی عاشق هم بودند و تا آخر عاشق هم ماندند؟
از کجا می دانیم آنها از عشقشان بیشتر از ما لذت بردند؟
چرا می گوییم الان عشق وجود ندارد؟
ما کجا زن و شوهر عاشق دیدیم؟ زن و شوهری که با هم خوب حرف بزنند،
منطق داشته باشند.
وسط بحث یکی قهر نکند.
غذایش را در رستوران نیمه کاره نگذارد و نرود ؟
گل را پرت نکند؟
کجا عشق ورزی به همسر را یاد گرفتیم؟؟
تقریبا هیچ جا!
کی به ما گفته زن و شوهر ها عاشق هم نیستند؟
رسانه ها
رسانه ها به ما می گویند عشق زن و شوهر چگونه است. رسانه هایی که در آنها زن و شوهر یا دارند به هم خیانت می کنند، یا با هم دعوا دارند، یا خیلی فقیرند و در حال سوختن و ساختن. در بهترین حالت هم درگیر مشکلات فرزندان و عشق ورزیدن به آنها هستند.
یک قانون نانوشته وجود دارد که می گوید: آدم های خوب خوشبخت نیستند.
و یک قانونی پنهانی : آدم های خوشبخت خوب نیستند.
قوانینی که به زیر پوست ما آرام تزریق شدند و رفته رفته همه وجود ما آنها را پذیرفت.
خیلی مهم نیست اگر عاشق همسرمان نباشیم. ازدواج می کنیم. اگر رابطه مان خوب نبود بعد از بچه دار شدن درست می شود.
بچه مشکلات را حل می کند. این توصیه رایج روانشناسانه اطرافیان به زوج هایی است که با هم خوب نیستند.
دوستان !
از دیدیگاه روانشناسی اگر رابطه زن و شوهر عاشقانه باشد، تولد فرزند آنها را عاشق تر می کند.
و اگر رابطه شان خوب نباشد، تولد فرزند آنها را بیشتر از هم دور می کند.
روانشناسی می گوید :
در یک خانواده سالم رابطه زن و شوهر از همه ی رابطه ها مهم تر است. اولویت یک زن، شوهر و اولویت یک مرد در زندگی همسرش است.
فرزندان بعد از همسر قرار دارند،
بعد از آن پدر و مادر و خواهر و برادر،
بعد دوستان و دیگران…
دیدگاه خود را درج کنید