سالهای نوجوانی شباهت زیادی به دوران نوپایی (مثلاً دو سالگی) دارند. در هر دو دوره، بچهها کارهای جدید و هیجانانگیزی انجام میدهند، اما در عین حال مرزها را زیر پا میگذارند، دکمههای حساس والدین را فشار میدهند و گاهی عصبی و پرتلاطم میشوند. وظیفه اصلی رشدی در هر دو مرحله نیز یکسان است: بچهها باید کمکم از والدین فاصله بگیرند و استقلال خود را ابراز کنند. تعجبی ندارد که گاهی طوری رفتار میکنند که انگار فکر میکنند مرکز جهاناند!
این موضوع باعث میشود تربیت نوجوانان پیچیدهتر شود، بهویژه چون آنها حالا تصمیماتی میگیرند که پیامدهای واقعی دارند — در مورد مدرسه، دوستان، رانندگی و حتی استفاده از مواد مخدر یا روابط جنسی. اما هنوز در کنترل احساسات خود مهارت کافی ندارند و ممکن است تصمیمات تکانشی و پرریسک بگیرند.
بنابراین، داشتن یک رابطه سالم و مبتنی بر اعتماد با نوجوانتان در این سالها از هر زمان دیگری مهمتر است. ولی این کار آسان نیست، چرا که نوجوانان اغلب رفتار خوشایندی ندارند وقتی حس میکنند والدین در کارشان دخالت میکنند. در حالی که با دوستانشان کاملاً باز هستند و از طریق شبکههای اجتماعی مدام در تماساند، ممکن است در پاسخ به سؤال سادهای مثل «روزت چطور بود؟» از طرف مادر، کاملاً ساکت شوند. یا یک درخواست منطقی از طرف پدر را با عصبانیت و دلخوری پاسخ دهند.
اگر این رفتارها برایتان آشناست، نفس عمیق بکشید و به خودتان یادآوری کنید که فرزندتان در دورهای بحرانی به نام «نوجوانی سخت» قرار دارد. این مرحله میگذرد، و نقش شما به عنوان والد همچنان حیاتی است، فقط شاید شکل آن کمی تغییر کرده باشد.
در ادامه چند توصیه برای برقراری ارتباط بهتر با نوجوانان آمده است:
۱. گوش بدهید.
اگر کنجکاو هستید بدانید در زندگی نوجوانتان چه میگذرد، سؤالهای مستقیم شاید مؤثر نباشند. بهتر است فقط بنشینید و گوش بدهید. وقتی نوجوان حس کند تحت فشار نیست، بیشتر تمایل به صحبت خواهد داشت. حتی یک اشاره گذرا به اتفاقی که در روز افتاده میتواند نشانهای از تمایل او به صحبت باشد. اگر واکنش شما بدون قضاوت و با علاقه باشد، احتمال دارد گفتگو ادامهدار شود.
۲. احساساتشان را تأیید کنید.
ما معمولاً تمایل داریم مشکلات فرزندانمان را حل کنیم یا ناراحتیهایشان را کوچک جلوه دهیم. مثلاً وقتی رابطهای عاطفی تمام میشود، نگویید «اون بهت نمیخورد». بهتر است احساس او را بازتاب دهید: «آره، واقعاً باید سخت باشه.»
۳. اعتماد نشان دهید.
نوجوانان میخواهند جدی گرفته شوند، بهویژه از طرف والدینشان. راههایی برای نشان دادن اعتماد پیدا کنید. از او کمک بخواهید یا گاهی بدون درخواست قبلی، اجازهای بدهید. اینها نشان میدهد که به او اعتماد دارید و همین باعث بالا رفتن اعتمادبهنفسش میشود.
۴. دیکتاتور نباشید.
هنوز هم شما قانونگذار هستید، ولی قوانین را توضیح دهید. برای مثال، ممنوع کردن رفتن به مهمانی در شب امتحان را با دلایل منطقی بیان کنید تا منطقیتر به نظر برسد.
۵. تحسین کنید.
والدین معمولاً بچههای کوچک را بیشتر تحسین میکنند، اما نوجوانان هم به تقویت عزتنفس نیاز دارند. آنها ممکن است نشان دهند نظر والدین برایشان مهم نیست، ولی در واقع هنوز به تأیید شما نیاز دارند. تحسین بهموقع میتواند رابطهتان را بهتر کند.
۶. احساسات خود را کنترل کنید.
وقتی نوجوانتان بیادب یا عصبانی است، مقابله به مثل نکنید. شما باید بالغتر باشید. وقتی هر دو ناراحت هستید، کمی مکث کنید، نفس عمیق بکشید و بعد پاسخ دهید.
۷. کارهای مشترک انجام دهید.
صحبت کردن تنها راه ارتباط نیست. گاهی با هم آشپزی یا پیادهروی کنید یا فیلم ببینید، بدون اینکه بحثهای شخصی در میان باشد. این لحظات ساده میتوانند نزدیکی زیادی ایجاد کنند.
۸. وعدههای غذایی مشترک داشته باشید.
نشستن سر سفره و صرف غذا بهصورت خانوادگی راه خوبی برای نزدیک ماندن است. گفتگو در مورد موضوعات ساده مثل ورزش، تلویزیون یا اخبار میتواند زمینهساز مکالمات عمیقتر شود. فقط یک قانون: هیچ تلفنی سر میز نباشد!
۹. دقیق باشید.
تغییرات جزئی در خلقوخو طبیعی هستند، اما اگر متوجه تغییرات عمده در رفتار، انرژی، خواب، اشتها یا کنارهگیری شدید، با آرامش و حمایت از او سؤال بپرسید. شاید نشانهای از نیاز به کمک حرفهای باشد.
دیدگاه خود را درج کنید