ازمایشات انجام شده بر روی موش ها
ارتباط روده-مغز همچنان ارتباط شگفت انگیزی را بین باکتری های روده و روانشناسی آشکار می کند.
باکتری هایی که می توانند خلق و خوی شما را بهبود بخشند، سایکوبیوتیک نامیده می شوند و در حال حاضر برای کمک به افراد مبتلا به افسردگی و اضطراب به عنوان جایگزین یا کمکی به داروهای روانگردان استفاده می شوند.
اما بسیاری از این مطالعات ابتدا بر روی موش ها انجام شد. آیا آنها واقعاً الگوی خوبی هستند؟
در ابتدا، تحقیقاتی که منجر به درک فعلی ما از روانبیوتیکها شد، در موشهای بدون میکروب انجام شد. اگر میخواهید بدانید که میکروبهای روده چه میکنند، منطقی است که حیوانی را با میکروبها با حیوانی بدون میکروب مقایسه کنید.
جوندگان روده ای مشابه روده ما دارند و به طور شگفت انگیزی نماینده خوبی برای تحقیقات میکروبی هستند.
یک انتخاب محبوب، موش یا موش بدون میکروب است که با سزارین ضد عفونی کننده متولد شده و در یک محیط استریل بزرگ شده است.
آنها عزیزان آزمایشگاه هستند و فضای کمی را اشغال می کنند، به سرعت تولید مثل می کنند و مراقبت از آنها نسبتاً آسان است.
به همین دلیل است که در دهه گذشته، بیشتر تحقیقات روی روانبیوتیکها با موشهای بدون میکروب انجام شده است.
این یک تبلیغ برای یک موش است: در طبیعت آنها به عنوان غذای مورد علاقه شکارچیان بی رحمانه شکار می شوند.
دشمنان آنها انسانها هستند: اداره ثبت اختراع بیش از 4400 تله موش را فهرست میکند که به طور گسترده به عنوان نمونههای نبوغ انسانی و نمونههای کارآفرینی در نظر گرفته میشوند.
این به این دلیل است که تنها در ایالات متحده، جوندگان هر سال 20 میلیارد دلار خسارت وارد میکنند و با حمله به خانهها، بیماری را گسترش میدهند.
بنابراین سالم بودن و عاری از میکروب در یک محیط بزرگ و تمیز و بدون شکارچی شاید بدترین سرنوشت نباشد.
حیوانات آزمایشگاهی می توانند بسیار بیشتر از عموزاده های وحشی خود زندگی کنند. همه موش های آزمایشگاهی آنقدر خوب نیستند، اما موش های بدون میکروب به نوعی خاص هستند.
درست مانند انسان ها، موش ها نیز کل ژنوم خود را توالی یابی کرده اند. در واقع، موش آنقدر برای محققان مهم است که بعد از انسان دومین حیوانی بود که توالی یابی شد.
البته DNA ما با آنها متفاوت است، اما همه ژن های مهم موش ها معادل های انسانی دارند. علاوه بر این، برای اینکه موشها بیشتر شبیه ما شوند، برخی از آنها با تغییر ژنتیکی سیستم ایمنی بدنشان برای شبیهسازی سیستم ایمنی بدن ما، «انسانسازی» شدهاند.
این موشها واکنشهای رودهای دارند که شباهت زیادی به ما دارد.
اما مطمئناً موشها به بیماریهای روانی مبتلا نمیشوند؟ و اگر آنها این کار را انجام دهند، چگونه می دانید؟
تست دم
یکی از راههای بررسی اینکه آیا موش افسرده است، نگه داشتن آن توسط دم است. برای موش، این کار ایمن اما آزاردهنده است.
موش سعی میکند به صورت عمود بایستاد، اما در نقطهای تسلیم میشود و بیصدا، مثل خفاش خوابیده آویزان میشود.
مدت زمانی که طول می کشد رابطه معکوس با افسردگی دارد. دادن داروهای ضد افسردگی به این موش ها باعث می شود که آنها برای مدت طولانی تری تلاش کنند.
با کمال تعجب، این معیار ساده این است که تعداد داروهای روانگردان در ابتدا مورد آزمایش قرار می گیرند، نه فقط روانگردان ها.
تست های دیگری نیز برای افسردگی از جمله جامعه پذیری وجود دارد. یک موش افسرده تمایل دارد در گوشه خودش بماند، در حالی که یک موش معمولی از بازدیدهای دوستانه لذت می برد.
همچنین آزمایش آب وجود دارد که در آن زمان صرف شده برای شنا در استخر باز رابطه معکوس با افسردگی دارد.
این تستها معمولاً به همراه یکدیگر انجام میشوند و در طول سالها در هزاران مطالعه مورد استفاده قرار گرفتهاند.
موشهای بدون میکروب روشهای ساده و آسانی برای مطالعه ارتباط میکروبی با جامعهپذیری، اضطراب، استرس، یادگیری، حافظه و موارد دیگر ارائه میدهند. اما آیا پل روانی بین جوندگان و انسان کامل است؟
امرن مایر در UCLA اشاره می کند که مغز انسان و جوندگان متفاوت است. فراتر از آن، چندین تفاوت بین جوندگان و باکتری های روده انسان وجود دارد.
بنابراین، هر دو انتهای محور روده انسان متزلزل هستند. با این حال، برخی از ارتباطات بسیار آشکار و مفید هستند.
افسردگی و اضطراب
در سال 2011، محققان دانشگاه مک مستر، موشها را به سادگی با انجام ازمایشاتی مضطرب کردند. این نتیجه شگفتانگیز نشان داد که میکروبها به تنهایی برای تغییر خلق و خو و رفتار کافی هستند.
این امر پژوهش را از همبستگی به علت منتقل کرد، که یک گام بزرگ در نظریه روده-مغز است.
این با تحقیقات آزمایشگاه جان کریان و تد دینان در دانشگاه کالج کورک دنبال شد. آنها مدفوع افراد افسرده را گرفتند و به موش هایی با میکروبیوتای کاهش یافته دادند و باعث شدند که آنها رفتاری افسرده نشان دهند.
موشها به گوشهای آرام رفتند و از کاوش و معاشرت دست کشیدند. آنها در اوایل تست دم دست از کار کشیدند.
این مطالعات قدرت باورنکردنی مطالعات جوندگان را برای روانبیوتیکها نشان میدهد. آنها نه تنها ثابت می کنند که میکروب ها می توانند بر رفتار تأثیر بگذارند، بلکه نشان می دهند که این اثر می تواند بین افراد منتقل شود.
مهمتر از آن، آنها نشان می دهند که اثر میکروبی می تواند بین گونه ها منتقل شود. بنابراین، تا حدی شگفتانگیز، ما واقعاً میتوانیم به مطالعات موش اعتماد کنیم تا اطلاعات مفیدی در مورد محور روده-مغز انسان به ما بدهد.
همانطور که جان کریان میگوید، “این نشان میدهد که میکروبیوتای روده ممکن است نقشی علّی در ایجاد ویژگیهای افسردگی داشته باشد.
به نظر میرسد که شما واقعاً میتوانید اضطراب را منتقل کنید.” با این حال، او همچنین نسبت به فروش بیش از حد مطالعات حیوانی هشدار می دهد: «کار با موقعیت کنترل شده موش ها با ژنتیک، رژیمهای غذایی و میکروبیومها با نگاه کردن به انسان بسیار متفاوت است، و هنوز در تفسیر بیش از حد این یافتهها احتیاط لازم است.”
به طور خلاصه، مطالعات روی موش مطالعات انسانی نیستند ، آنها فرضیه هایی را القا می کنند و سطح خاصی از ایمنی و کارایی را ایجاد می کنند که قبل از شروع مطالعات انسانی لازم است.
کارآزماییهای بالینی اکنون نتایج امیدوارکنندهای را به دست میدهند که بازتاب مطالعات روی موش است. محققان متوجه شدهاند که میکروبیوتای روده در واقع یک ناقل اصلی برای افسردگی و اضطراب است.
برای مطالعه در رابطه با ترس از موش یا آرکنوفوبیا کلیک کنید.