نماد سایت مجله روانشناسی رابینیا

زندگینامه نانسی چودروف

نانسی چودروف
  • زندگینامه نانسی چودروف

    نانسی چودروف یا نانسی چودور در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۴ درمیان خانواده یهودی در نیویورک متولد شد که پدر خانواده به‌عنوان پروفسور فیزک کاربردی در دانشگاه مشغول به کار بود. نانسی چودروف در کالج رادکلیف تحصبلات کارشناسی خود را انجام داد و در همین زمان بود که تحت تعلیم بئاتریس  و جان وایتینگ قرار گرفت.

    بئاتریس و جان وایتینگ هر دو از جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان برجسته‌ای بودند که مطالعه شش فرهنگی از اجتماعی شدن را در شش نقطه متفاوت از جهان سازماندهی کردند. مطالعه شش فرهنگی بزرگ‌ترین و کامل‌ترین پژوهش تطبیقی تربیت و رشد کودک در زمان خود برای شکوفایی روانشناسی کودک و نوجوان بود.

    پژوهش‌های چودروف روی شخصیت‌شناسی و انسان‌شناسی فرهنگی تمرکز داشت که بعدها در نگرش فمینیستی او بسیار مؤثر بود. نانسی در سال ۱۹۷۵ با ورود به دانشگاه برندایس توانست مدرک دکترای جامعه‌شناسی خود را دریافت کند.

    البته او در ۱۹۷۳ دورانی را به مطالعه درباره زنان در کالج ولزلی نیز پرداخت. به فاصله یک سال بعد او توانست عنوان استادیار جامعه‌شناسی در دانشگاه  سانتا کروز کالیفرنیا را به دست آورد که باعث شد تا یک دهه آینده در همانجا مشغول به فعالیت باشد.

    نانسی چودروف به‌شدت تحت تاثیر نظریه‌پردازان فمینیست بود که از میان آنها می‌توان به فیلیپ اسلاتر و بئاتریس وایتینگ اشاره کرد. رهنمودهای فیلیپ اسلاتر بود که باعث شد نانسی به مطالعاتی درباره ذهن ناهوشیار یا ضمیر نا‌خوداگاه دست بزند.

    نانسی به مطالعه شخصیت از دیدگاه روانشناسی پرداخت و با نگرش خاص خود احساس کرد که برخی تعریف نیاز به بازنگری و توسعه دارد و در نتیجه عجیب نبود که با برخی از دکترین‌های فروید نیز به مقابله برخیزد. البته قبل از او نیز نظریه فروید توسط کارن هورنای از روانشناسان زن برجسته‌ تاریخ روانشناختی به چالش کشیده شده بود.

    نانسی چودروف و نظریات فمینیست‌ها

    نانسی چودروف نیز دیدگاه کارن هورنای را که باور به شکل‌گیری نفس در دوران کودکی داشت توسعه داد. او از الهام گرفتن از نظرات دیگر فمینیست‌ها همچون ملانی کلاین که از روانشناسان برجسته دربارهٔ تحلیل کودکان بود نیز برای پیشبرد نظریات خود هیچ ابایی نداشت.

    ره‌آورد تلاش‌های نانسی چودروف کسب جوایز زیادی از جمله جایزه جسی برنارد بود که نظریات ویژه‌ای درباره ازدواج، رابطه خانواده و جامعه و روابط جنسی داشت. جایزه جسی برنارد به افرادی اهدا می‌شود که چشم‌انداز وسیع‌تری برای نقش زنان در جامعه به بشر عرضه کردند و نانسی چودروف برگزیدهٔ نخستین دوره اهدای این جایزه در سال ۱۹۷۹ بود.

    طبیعی بود که با این شایستگی‌ها نانسی چودروف عضو شایسته‌ای برای انجمن ملی مطالعات زنان بود. به‌علاوه او عضو مرکز مطالعات پیشرفته در علوم رفتاری و انجمن جامعه‌شناسی آمریکا نیز بود. نانسی چودروف تا سال ۲۰۰۵ به‌تدریس جامعه‌شناسی در دانشگاه برکلی مشغول بود.

    نانسی چودروف معتقد بود که اساس هویت و ذهنیت انسان‌ها بر پایه رابطه‌های قراردادی شکل گرفته است. به‌نوعی نانسی چودروف نقطه مقابل دیدگاه ژاک لاکان فیلسوف محبوب، روانکاوی را که در آن زمان بسیار تحت‌‌تأثیر فروید بود چنان بسط می‌داد که هر علم دیگری از ادبیات تا مذهب را متأثر از آن می‌دانست.

    نانسی چودروف ادعا می‌کرد استقلال شخصیت تنها از عوامل درونی ایجاد نمی‌شود؛ بلکه بسیار تحت‌‌تأثیر عوامل بیرونی همچون تجربه ارتباط، جدایی و ارتباط مجدد با دیگران ودر کل یک رابطه سالم است. نانسی معتقد بود مردم با این افعال احساس واقعی خود را درک می‌کنند و توسعه می‌دهند و از همین طریق به تعریف گذشته و آینده خود می‌پردازند.

     

     

    نظریات نانسی چودروف درباره تفاوت‌های جنسیتی چه بود؟

    نانسی چودروف برای تحلیل روانکاوی از دیدگاه فمینیستی استفاده می‌کرد و از همین جهت به‌طور خاصی به تحلیل روابط مادر و دختر بیشتر از روابط پدر و پسر اهمیت می‌داد. او  روانکاوی را پروسه احیای احساسات گذشته توصیف می‌کرد. استدلال‌های چودروف منجر شد تا تمایل زن به مرد را نتیجه تمایل شدید پسر به مادر فرض کنند.

    نانسی چودروف نیز باور داشت تفاوت‌های جنسیتی در رفتارها ناشی از عقده ادیپ است. عقده ادیپ به رابطه و تمایل عمیق پسربچه‌ها با مادرشان می‌پردازد تا جایی‌ که پدر را در این راه رقیب خود می‌دانند. از سوی دیگر روانشناسان برای اشاره به چنین احساسی درباره دختران، عقدهٔ الکرتا را مطرح می‌کنند.

    نانسی چودروف نیز  همانند فروید باور داشت، کودکان دو جنسیتی متولد می‌شوند و مادران نخستین شی جنسی کودکان هستند. البته او برخلاف فروید معتقد بود خود یا ایگو کودک تحت تاثیر حضور غالب مادر و سلامت روان مادر شکل می‌گیرد؛ پس به دوران پیشاادیپی نیز نگاه خاصی داشت.

    فروید برای هر فرد سه بخش قائل بود. نهاد، خود، فرا خود و باور داشت این بخش‌ها منجر به مرزبندی‌های قدرتمندی می‌شوند که روی عملکرد داخلی مغز و در تعاملات ما در جامعه مؤثر است.

    چودروف نیز از همین ساختار استفاده کرد و بیان کرد عمکلرد داخلی زنان و مردان باهم متفاوت است و نتیجه می‌گیرد که تفاوت‌های رشدی بین زنان و مردان ذاتی نیستند؛ بلکه این تفاوت‌ها ماحصل فرایند اجتماعی شدن هستند.

    پسران هویت‌شان را با پدران خود پیدا می‌کنند و از مادرشان جدا می‌شوند؛ درحالی‌که دختر بچه‌ها اغلب باید مبارزهٔ سختی را برای پیدا کردن هویت مستقل خود تحمل کنند. آنها باید با عشق هوس‌آلود خود نسبت به پدر با مادرشان رقابت و مبارزه کنند.

    چرا چودروف به مبارزه با تبعیض جنسیتی پرداخت؟

    نانسی چودروف تحلیل همین روند را روشی مناسب برای تبیین سرکوب زنان می‌دانست. به‌علاوه او معتقد بود، در امر ازدواج نیز زنان میل وافری برای توجه به‌ کودکان‌شان دارند تا جایی که باعث فرصت کمتری برای خودنمایی شریک زندگی‌شان می‌شوند.

    از همین جهت او باور داشت پرورش کودکان به این نحو باعث تثبیت مردسالاری می‌شود؛ به ویژه وقتی مادران پسرانی بزرگ می‌کنند که در پرورش کودک نقشی ندارند و برعهده نمی‌گیرند، چرا که خودشیفته و خود برتربین می‌شوند.

    چودروف موفق به نشر کتاب‌های زیادی شد که به‌ ابعاد مختلف نگرش و جزئیات دیدگاه او را درباره فمینیسم و روانشناسی می‌پرداخت.

    ژورنال پژوهش‌های جامعه‌شناسی معاصر، کتابِ نانسی چودروف با نام تولیدِ مادری یا با نام کامل‌تر تولید مثل مادران، روانکاوی و جنسیت در جامعه را یکی از ۱۰ کتاب موثر در ۲۵ سال اخیر معرفی کرده است. از دیگر آثار چودروف می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد.

    نانسی چودروف بعد ازسال ۲۰۰۵ و بازنشستگی نیز از تدریس غافل نشد و در دانشکده پزشکی هاروارد به‌تدریس روان‌پزشکی پرداخت. در هر صورت او را به‌عنوان یکی از رهبران اندیشه فمینیستی در حوزه‌های اختلالات روانشناسی و روانپزشکی می‌شناسند.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    خروج از نسخه موبایل