مکانیسم دفاعی واکنش وارونه
واکنش وارونه مکانیسمی است که در آن فرد احساسات، عواطف و تمایلاتی در سطح هشیار نشان میدهد که دقیقا عکس تکانههای ناهشیار تهدید کننده او است. این فرایند که میتواند گاهی گیجکننده باشد، احساسات و تمایلاتی در شخصیت فرد هستند، که ما آنان را از نظر اجتماعی، یا گاهی قانونی غیرقابل پذیرش میدانیم.
در این زمان، تلاش میکنیم تا خودمان و سایرین را متقاعد کنیم که مخالف آن در ما درست است و در حال رخ دادن است. واکنش وارونه یک مکانیسم دفاعی است که اغلب نیز به صورت مبالغهآمیزی به نظر میآید.
برای مثال، تصور کنید یک همسایه مزاحم دارید. او مدام به هر بهانهای در خانه شما را میزند تا به خانه شما ورود پیدا کند. بعد از چند بار مهمانداری عذابدهنده، دفعهی بعد که در خانه شما را میزند، باز هم به او تعارف میکنید که وارد شود. اما این بار، با صدایی بلندتر از همیشه و بسیار تعارفگونه، میگویید “نمیفرمایید تو؟”.
برای مطالعه وبلاگ مکانیسم دفاعی چیست، کلیک کنید.
واکنش وارونه در روانکاوی
در نظریهی روانکاوی، واکنش وارونه مکانیسم دفاعی محسوب میشود که در آن تکانههای تهدیدکننده ناهشیار، انکار میشوند و با تکانههای هشیار مخالف جایگزین میشوند و مانند سایر مکانیسمهای دفاعی محصول ایگو است. برای مثال، برای پوشاندن یک تعصب ناهشیار، فرد ممکن است شروع به موعظهای در مورد تحمل کردن یکدیگر کند.
تصور کنید مادری که احساس طرد شدگی دارد. او احساسش را انکار میکند؛ در مقابل، به صورت مبالغهآمیزی به مشغول کردن خودش با فرزندش میپردازد.
بنابراین، رابطهی نمادین بین آرزوی ناهشیار و رفتار بیرونی فرد وجود دارد که نشان میدهد ما آنچه که فکر میکنیم باید باشیم (آرزوی ناهشیار)، را نشان میدهیم (رفتار بیرونی) تا بتوانیم با محیط سازگار شویم. در این مثال، مادر آنچه را به صورت ناهشیار آرزو دارد در رابطه به دست بیاورد و ندارد، خودش در رابطهی با فرزندش ایجاد میکند.
نحوهی ایجاد واکنش وارونه
ما نسبت به همهی پدیدهها، دو بخش را در نظر میگیریم. یک بخش احساسی (affect) و بخش دیگر، تجسم ذهنی یا خاطرهای است که نسبت به آن پدیده در ذهن ما تشکیل شده است. در واکنش وارونه، بخش اول یعنی حسی که نسبت به پدیده مورد نظر داریم، غیرقابل قبول است. بنابراین، سعی میکنیم آن را انکار کنیم.
پس از اینکه آن را انکار کردیم، در موقعیتهای مشابه، تلاش میکنیم نه تنها آن حس را وارونه کنیم؛ بلکه حتی عکس آن را در رفتارمان نشان دهیم. باید خاطر نشان کنم برای این که مطمئن شویم این حس مورد پذیرش قرار گرفته، آن را مبالغهآمیز نشان میدهیم؛ بدین شکل، واکنش وارونه ایجاد میشود.
مثالی دیگر
تصور کنید از بودن در کنار خانوادهتان خسته شدهاید. اعضای خانواده شما را محدود میکنند. از شما انتظارات بیش از حد و توانتان دارند. احساسی که شما نسبت به این انتظارات و متعاقبأ اعضای خانواده دارید، انزجار است.
شما از اعضای خانوادهی خود عصبانی هستید و دوست دارید از آنها دور باشید. اما این احساس، مخالف آموزههایی است خدمت به خانواده را امری لازم دانسته است. در اینجا، واکنش وارونه به شما کمک میکند تا با محیط سازش پیدا کنید.
راهکار مقابلهای شما این میتواند باشد که بیش از حد خود را درگیر مسائل خانواده کنید. شما میبینید که وقتتان برای انجام امور اعضای خانواده تلف میشود، ولی ادامه میدهید. خود را اینگونه توجیه میکنید که وظیفهتان این است که به عزیزانتان رسیدگی کنید.
این در حالی سالم است که خود نیز حس خوبی داشته باشید. اما، وقتی میبینید حس خوبی ندارید و بیش از حد خود را درگیر امور کردهاید، اینجاست که شما از مکانیزم دفاعی واکنش وارونه استفاده میکنید.
واکنش وارونه در رابطه عاطفی
تصور کنید محبوبتان فردی است که پاسخگوی نیازهای رابطه عاطفی شما نیست. این باعث میشود شما حس کنید در رابطه دوست داشته نمیشوید. از نظر دلبستگی، رابطه شما مورد تهدید قرار میگیرد. ممکن است نسبت به محبوبتان حس عصبانیت و یا حتی تنفر تجربه کنید، اما این حس را غیرقابل پذیرش میدانید.
بنابراین، سعی میکنید اینگونه با این مسئله سازش کنید که بیش از حد به او محبت کنید. رفتارتان به نحوی باشد که به او نشان دهید بسیار راضی هستید و میخواهید او را خوشحال کنید.
از دید نظریهپردازان دلبستگی نیز، فرد در رابطه عاطفی یا عاشقانه، آنچه را که آرزوی داشتنش را دارد به محبوبش ارائه میدهد؛ باشد که همان را بازپس گیرد. به این صورت، واکنش وارونه، مصالحهای بین شما و احساسات غیرقابل قبولتان است، که باعث آشتی بین این دو میشود.
هر بار که به سمت او میروید، به صورت ناهشیار به این امید هستید که آرزوی ناهشیارتان برآورده خواهد شد و او بالاخره این بار نیازهای شما را متوجه خواهد شد و به آن پاسخ خواهد داد. اگر این رفتار تکرار شود و هر بار با این امید به سمت محبوبتان بروید، ممکن است علاوه بر واکنش وارونه، مکانیزم دفاعی دیگری مانند تکرار اجبار نیز در کار باشد.
چه کسانی از واکنش وارونه استفاده میکنند؟
افرادی که از واکنش وارونه استفاده میکنند، گرایش دارند که مسائل و پدیدهها را به صورت دو سر طیف مخالف ببینند، به نحوی که مفاهیم و افکار در دو انتهای طیف باشند.
برای مثال، بیشتر از اینکه درک کنند که درجات مختلفی از خوبی و بدی وجود دارد، آنان فقط مسائل را به خوب و بد تقسیم میکنند، بدون اینکه بین این دو، طیفی وجود داشته باشد. این دیدگاه منجر میشود که فرد منعطف نبوده، رفتارش طبیعی نباشد و بیشتر کارتونی و یا مصنوعی به نظر بیاید.