نماد سایت مجله روانشناسی رابینیا

همبستگی ها: ذهن همه جا آنها را جستجو می کند.

همبستگی
  • همبستگی ها: ذهن همه جا آنها را جستجو می کند.

    ذهن ها تمایل دارند در همه جا به دنبال همبستگی بگردند، خواه معنایی داشته باشند یا نه. این خطرناک است.
    همبستگی در آمار زمانی است که به نظر می رسد بین دو متغیر رابطه وجود داشته باشد.

    همانطور که یک چیز تغییر می کند، دیگری نیز تغییر می کند.

    به عنوان مثال ، با افزایش سن ، اندازه کفش آنها بزرگتر می شود ، یا هرچه بیشتر تمرین می کنم ، در ورزش تنیس بهتر می شوم.

    ما می گوییم بین سن و اندازه پا و بین تمرین و مهارت در تنیس رابطه وجود دارد.

    با این حال، چیزهای زیادی نیز وجود دارد که اتفاقاً با هم تغییر می کنند، اما واقعاً به هم مرتبط نیستند. برای مثال، وقتی چراغ را روشن می‌کنید و برق قطع می‌شود، یا وقتی پایتان را می‌کوبید و همزمان صدای رعد و برق می‌آید.

    برای یک لحظه، احساس می‌کنید که قدرت‌های فوق‌العاده‌ای دارید، اما سپس متوجه می شوید که این فقط یک رابطه واهی است.

    این عبارت رایج را در آمار نشان می دهد: “همبستگی دلالت بر علیت ندارد”.

    با این حال ، ذهن ما تمایل به جستجو دارد این نوع همبستگی ها ، همیشه بهترین نتیجه را ندارند.

    برای اینکه ببینید ذهن چقدر راحت به نتیجه‌گیری اشتباه می‌پردازد، سعی کنید به طور مجازی در یک آزمایش کوچک شرکت کنید.

    نمونه‌ای از یک همبستگی توهمی

    تصور کنید اطلاعاتی به شما ارائه می‌شود. درباره دو گروه از افرادی که هیچ چیز درباره آنها نمی دانید.

    بیایید آنها را گروه A و گروه B بنامیم
    برای هر گروه لیستی از رفتارهای مثبت و منفی به شما داده می شود.

    یک مورد خوب ممکن است این باشد: یکی از گروه A در حال کمک به یک پیرزن در جاده دیده شد.

    یک بد ممکن است این باشد: یکی از گروه B در خیابان ادرار کرد.

    بنابراین ، شما این لیست از رفتارهای خوب و بد در مورد گروه A و گروه B را می خوانید و سپس درباره آنها قضاوت می کنید.

    هر چند وقت یکبار رفتارهای خوب و بد را انجام می دهند و چه هستند؟

    آنچه متوجه می شوید این است که گروه B مبهم به نظر می رسند.

    بیشتر کسانی هستند که همبرگرها را در صندوق های پستی فرو می کنند و زنگ خانه را می زنند و فرار می کنند.

    در مقابل، گروه A دسته ای خوش صدا هستند. مطمئناً بی عیب نیست ، اما در کل افراد بهتری هستند.

    در حالی که از قضاوت راضی هستید ، در شوک به سر می برید.

    آنچه بعداً برای شما آشکار می شود این است که در واقع نسبت رفتارهای خوب و بد هر دو برای گروه A و گروه B دقیقاً یکسان بود.

    برای گروه اول : 18 رفتار مثبت به همراه 8 رفتار منفی ذکر شده است.

    برای گروه دوم: 9 مورد مثبت و 4 مورد منفی.

    در واقع، شما اطلاعات کمتری در مورد بگونی ها داشتید.
    اتفاقی که افتاد این بود که شما همبستگی های واهی بین رفتارهای بد مکرر و بگونی ها ایجاد کردید. آنها بیشتر نبودند، با این حال، آنها فقط به نظر می رسیدند.

    وقتی آزمایش تمام شد، متوجه می‌شوید که بیشتر افراد دیگر دقیقاً همین کار را کرده‌اند، و به این نتیجه می‌رسید که گروه B مردمی بدتر از گروه A بودند.

    توضیح همبستگی های توهم

    این روش تجربی در واقع از یک مطالعه کلاسیک توسط همیلتون و گیفورد (1976) است، که همه چیز در مورد چگونگی درک ما از ویژگی های مثبت و منفی دیگران است.
    در این آزمایش، افراد درک متفاوتی از دو گروه داشتند، خوب برای اکثریت و بد برای اقلیت، صرفاً به این دلیل که اطلاعات بیشتری در مورد اکثریت داشتند.

    درک اینکه چرا چنین فرایندی ممکن است سخت نباشد به شکل گیری تعصب در جامعه به طور کلی کمک می کند.

    در حال حاضر ، روانشناسان توافق نکرده اند که چگونه این و دیگر انواع همبستگی توهمی را توضیح دهند.

    یک توضیح این است که مردم قدرت تشخیص رویدادهای نادر را بیش از حد برآورد می کنند.

    به عبارت دیگر: اگر تنها یک مریخی در خیابان شما زندگی می کند و به موسیقی اسکیفل گوش می دهد، سپس شما تمایل دارید فکر کنید که همه مریخی ها باید اسکیفل را دوست داشته باشند..

    از سوی دیگر، اگر نیمی از خیابان پر از مریخی‌هایی باشد که قانون‌طلب هستند، که فقط تعداد کمی از آن‌ها به اسکیفل علاقه دارند، حدس می‌زنید که این فقط یک علاقه اقلیت است.

    هر توضیحی که باشد ، ما این همبستگی های واهی را در همه جا مشاهده می کنیم.

    قیمت گلف و سهام

    در اینجا نمونه ای از نوع همبستگی توهمی بسیار کمتر از دنیای مدیران عامل آورده شده است.

    هنگامی که تصمیم می گیرید چه مبلغی به مدیرعامل بپردازید ، چه عواملی را در نظر می گیرید؟

    مطمئن هستم که می‌توانید چند مورد را فهرست کنید، اما در مورد توانایی گلف چطور؟

    آیا به یک مدیر عامل بیشتر پول می‌دهید، زیرا آنها در گلف بهتر بودند؟

    نه؟

    یک تحلیل به همبستگی بین توانایی گلف و دستمزد مدیر عامل آمریکایی پرداخته است (هوگارث و کولف، 2010).
    دریافت که با بهبود توانایی گلف، دستمزد آنها افزایش یافت.
    غیرگلف بازها به طور متوسط کمترین دستمزد را از همه داشتند.
    و نکته مهم اینجاست: هرچه مدیران اجرایی در گلف بهتر عمل کنند، سهام آنها بدتر است.
    بنابراین، در ذهن مردم، خوب بودن در گلف با دستمزد بیشتر همراه بود، اما در واقعیت با عملکرد بدتر همراه بود!
    فرض این است که در اینجا یک همبستگی واهی در جریان است.
    به نوعی فرض بر این است که چون کسی در گلف خوب است، باید در کارهای دیگر نیز خوب باشد، مانند اداره یک شرکت چند ملیتی، و بنابراین دستمزد بیشتری دریافت می کند.

    همبستگی‌های واهی در بازارهای سهام

    با توجه به موضوع تجاری، انواع همبستگی‌های واهی در بازارهای سهام وجود دارد.

    یکی از نشانه هایی که معامله گران گاهی اوقات برای پیش بینی حرکت قیمت از آن استفاده می کنند، نمودار “سر و شانه” است.

    زمانی است که حرکت قیمت سهام مانند سر و شانه یک فرد به نظر می رسد: به عبارت دیگر، دو قله کوچکتر با یک قله بزرگ در بین آنها.

    این فقط یک همبستگی واهی دیگر است: آنچه ذهن تشنه معنا ما در همه جا می بیند.

    برای اطلاعات بیشتر در مورد ذهن اگاهی کلیک کنید.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    خروج از نسخه موبایل