فیلم بخور, نیایش کن, عشق بورز
خلاصه داستان
«اليزابت گيلبرت» سي و دو ساله، زني تحصيلكرده، شوهردار و نويسندهاي موفق است. اما او زندگي زناشويي ناشادي دارد و اغلب، شبها كف حمام از بخت بد خود اشك ميريزد. وي از شوهرش جدا ميشود و تنها ميماند. اليزابت براي نگارش مقالهاي در باب «يوگا» به «بالي» سفر ميكند. در آنجا با داروسازي آشنا ميشود كه از وي ميخواهد همراه او برود و آموزش ببيند. پس از كش و قوس فراوان و پايان يافتن مراحل قانوني و رسمي طلاق، اليزابت گيلبرت يك سال بعد را به جهانگردي ميپردازد. او چهارماه را در كشور هند ميرود و آنجا معنويت (دعا كردن) را ميآموزد. او سفرش را با ديدن بالي و اندونزي به پايان ميرساند. اليزابت گيلبرت در جستجوي ايجاد تعادل ميان خوردن و معنويت است كه عشق را در كارخانهداري برزيلي مييابد. وي هزينه سفر خود را بابت نگارش كتابي دريافت كرده كه از پيش تصميم به نوشتن آن گرفته است. درنتيجه، او كتاب «بخور، نيايش كن، عشق بورز» را قلم ميزند.
«بخور، نيايش كن، عشق بورز، جستجوي يك زن براي همه چيز در ايتاليا، هند و اندونزي» نام كتاب خاطراتي به قلم نويسنده آمريكايي اليزابت گيلبرت است كه در سال 2006 منتشر شد. اين كتاب وقايع نگاري سفر نويسنده به دور دنيا پس از طلاق اوست. امتياز برگردان سينمايي را كمپاني كلمبيا پيكچرز خريداري كرد. گيلبرت، پس از موفقيت كتاب «بخور، نيايش كن و عشق بورز» دنبالة آن: «تعهد» را نوشت كه ماه ژانويه امسال به بازار عرضه شد.
اين قسمت به وقايع زندگي گيلبرت پس از پايان رويدادهاي كتاب «بخور، نيايش كن، عشق بورز» ميپردازد. اما لحن تيرهتر و بدگمانتري دارد. يكي از سرمايهگذاران فيلم، كمپاني برادپيت است. زماني كه جوليا رابرتز، قرارداد بازي در نقش «اليزابت گيلبرت» را منعقد كرد يك نكته را هم روشن كرد: او ميخواست لوكيشن همان محلهاي وقوع داستان باشد. اين درخواست سبب زحمت و تلاش گروه توليد شد و فيلم نه ماه پيش توليد داشت.
گروه توليد در اين مدّت تصميم گرفتند به لحاظ منطقي، زمانبندي فيلمبرداري را براي شهر نيويورك، كشورهاي ايتاليا، بالي و هند تنظيم كنند. كارگردان فيلم «رايان مرفي» اعتقاد دارد، نه ماه پيش توليد و تلاش گروه واجب بود. او ميخواست فيلم به خاطرات اليزابت گيلبرت وفادار بماند. چرا كه نوعي سفر خودشناسي بود. كارگردان براي وفادار ماندن به كتاب و فيلمبرداري در محلهاي وقوع داستان، هزاران اي-ميل (پست الكترونيك) با اليزابت گيلبرت رد و بدل كرد. درحالي كه رايان مرفي نگران اصالت فيلمش بود، اليزابت گيلبرت چنداناهميتي برايش نداشت و از مرفي خواست تا در فيلم از آزاديهاي خلاّقانه هم بهره بگيرد. ايده فيلمبرداري در «بالي» براي ستارگان فيلم جذّاب بود به ويژه براي خاويه باردم. او ميگويد فرصت خوبي دست داد تا اين كشور را كشف كنم. اما تعدد لوكيشنها هزينه فيلم را دوچندان كرد. بودجه فيلم حدود شصتميليوندلار بود. منتقدان واكنش متوسطي به فيلم داشتند. فيلم از نود و نه نقد ارائه شده پنجاه و چهار امتياز آورده است. رايان مرفي، متولد 1966 است. او بيشتر كارگردان مجموعههاي تلويزيوني است و دستي هم در فيلمنامه نويسي دارد.
نگاه منتقد
راجر ايبرت (شيكاگوسان تايمز):
كتاب اليزابت گيلبرت «بخور، نيايش كن، عشق بورز» را نخواندهام كه صد و پنجاه هفته در فهرست پرفروشترين كتابها در روزنامه نيويورك تايمز قرار داشت و به جهاتي كتاب خوبي هم است. «بخور، نيايش كن، عشق بورز»، دستمايه فيلمي هم شده است، مركز داستان زن مو بلوند و بلند قامتي (اليزابت گيلبرت) است كه از شرّ ازدواج ناموفقي خلاص شده، رابطه عاشقانه ناموفقي را پشت سر گذاشته و يك سال را در ايتاليا، بالي، هند سپري ميكند و در جستجوي ايجاد توازن ميان ذهن و روح است.
طي سفر، مردي خوشسيما و مردي عاقل بر سر راه او قرار ميگيرند كه نفر آخري بايد به او خاطر نشان كند چه جور آدمي است و مدام اين موضوع را به گيلبرت يادآوري ميكند، هر چند كه تمام اطلاعات اين مرد همان حرفهايي است كه خود گيلبرت برايش بازگو كرده است. پي بردم كه نثر گيلبرت آميزهاي از هوشمندي، لطافت طبع و پر از گفتگوهاي محاورهاي است كه تقريباً مقاومتناپذير است (برگرفته از نقد كتاب روزنامه نيويورك تايمز)، اگر هوشمندي، لطافت طبع و پرگويي همان چيزهايي باشد كه شما به دنبالش هستيد، جوليا رابرتز هم انتخاب بينظيري در مقام ستاره فيلم خواهد بود و شما خواهيد ديد كه تا چه حد سفر در كنار گيلبرت جذّاب است. اين جذّابيت به مراتب بيشتر از تحمل تقريباً دو ساعت فيلم درباره اين موضوع است. «بخور، نيايش كن، عشق بورز» درباره اليزابت گيلبرت، خواسته او، جاهطلبي او و خوشاقبالي در يافتن مرد خوب زندگياش است و… در سالن سينمايي كه رفتم هشتاد درصد تماشاگران زن بودند مدام صداي فينفين ميشنيدم و قطرات اشك را ميديدم كه از چشمان آنها جاري بود و خوب تعجبي هم ندارد. «بخور، نيايش كن، عشق بورز» رماني رنگارنگ و آرزورسان و جسور است كه با سفري مرموز همراه شده است. خوشبختانه فيلم وقايعنگاري زندگي بسياري از انسانها را انعكاس ميدهد كه همانا عشق ورزيدن، نيايش كردن و خوردن است.