« کرید » هفتمین قسمت از مجموعه فیلمهای « راکی » می باشد که البته تفاوت زیادی با سری پیشین خود دارد. اینبار کارگردانی فیلم برعهده رایان کوگلر قرار داده شده که در سال 2013 فیلم ارزشمند « پاسگاه فروتویل » را کارگردانی کرد و سبب مشهور شدن بازیگری به نام مایکل بی جوردن شد؛ بازیگر که اینبار در فیلم « کرید » نیز از او استفاده کرده است.
راکی بالبوا ( سیلوستر استالونه ) که دیگر سن و سالی ازش گذشته، در فیلم « کرید » به بیماری سختی مبتلاست و به نظر می رسد که به پایان خط نزدیک شده باشد. اما ملاقات او با یک جوان بوکسور جویای نام به نام آدونیس ( مایکل بی جوردن ) باعث ایجاد تغییراتی در زندگی وی می شود. آدونیس پسر رقیب سرسخت سابق راکی بالبوا یعنی آپولو کرید است و حالا پسر رقیبش، از او درخواست می کند تا تمرین دهنده و مربی او برای تبدیل شدنش به یک بوکسور حرفه ای باشد. راکی در ادامه داستان رابطه ای عاطفی و پدرانه ای با آدونیس برقرار می کند و…
« کرید » پس از « راکی » در سال 1976 که موفق ترین فیلم این سری نیز محسوب می شود، بازگشتی است به دوران شکوه این مجموعه و دارای ویژگی هایی است که حداقل در دهه ی هفتاد سبب موفقیت فیلم « راکی » در فستیوال اسکار شد. « کرید » البته داستانی سراسر کلیشه را روایت می کند که از اولین دقایق آن می توان ادامه مسیر را پیش بینی کرد و فیلم هم خلاقیت های غافلگیرکننده ای برای ارائه به مخاطبش ندارد.
« کرید » همان داستان اشنای سری فیلمهای « راکی بالبوا » و در مجموع آثار ورزشی است. مرد جوانی که در انواع و اقسام مشکلات اجتماعی غرق شده با توسل به مشت زنی و حضور در رینگ بوکس قصد رستگار شدن دارد. در این میان چند خرده داستان هم که مهمترین آن رابطه ادونیس با دختری به نام بیانکا ( تسا تامپسون ) می باشد در داستان گنجانده شده و همچنین سکانس نهایی هیجان انگیزی که می بایست شالوده ای از تمام رویدادها و پیامهای اخلاقی فیلم در آن گنجانده شود نیز به چشم می خورد.
با اینحال باید گفت که رایان کوگلر در بکارگیری قواعد کلیشه ای ژانر در « کرید »، بهترین عملکرد را داشته است و تا جایی که امکان داشته با توسل به لحظات نوستالژیک سری فیلمهای خاطره انگیز « راکی » ، توانسته فیلمنامه را پیش ببرد. کوگلر با هوشمندی اینبار مناظر طبیعی بیشتری از شهر فیلادلفیا ترسیم می کند و در دقایق مختلف فیلم گریزی به شخصیت های گذشته « راکی » می زند و حتی در بخشی از داستان، سکانس معروف دویدن سیلوستر استالونه را به نوعی دیگر شبیه سازی می کند تا به این ترتیب « کرید » نزدیک ترین اثر از این حیث به قسمت اول « راکی » باشد.
سیلوستر استالونه که این اولین قسمت از سری فیلمهای راکی است که او نقشی در نگارش فیلمنامه نداشته، اینبار در ایفای نقش راکی تلاش بیشتری انجام داده تا بتواند به عنوان یک مرشد و حتی پدر، تماشاگر را به این باور برساند که دوره او دیگر گذشته است و مخاطب کم کم باید حساب او را از فیلم جدا کند. کوگلر بجای استالونه، جوانی به نام مایکل بی جوردن را با همان شکل و شمایل کلاسیک راکی بالبوا به قلب داستان اضافه کرده و تقریبا همان پرداخت آشنای سیلوستر استالونه در اولین قسمت این مجموعه را اینبار در شخصیت آدونیس می بینیم. این تغییرات روی هم رفته شاید محتمل ترین و در عین حال قابل قبول ترین تغییراتی بود که می شد پس از ششمین قسمت از مجموعه « راکی » در بطن داستان ایجاد کرد.
« کرید » البته تاکید ویژه ای بر برانگیختن احساس مخاطبش دارد. رایان کوگلر تقریبا در هر جایی که امکانش وجود داشته تمام اجزای صحنه را به کار گرفته تا بتواند احساسات عمیق مخاطب را نسبت به شخصیت های داستان برانگیزد. این تصمیم می تواند برای مخاطب سرسخت سری فیلمهای « راکی » تاثیرگذار باشد و حتی منجر به یک مرثیه شود اما تاکید کوگلر بر استفاده از این وضعیت در بیشتر دقایق فیلم تا حدودی تماشاگر عادی سینما که علاقه ای به « راکی » نداشته را از خود می راند.
مایکل بی جوردن در نقش آدونیس ، بازی مسلطی از خود به نمایش گذاشته است اما به نظر می رسد امسال جک جیلنهال با فیلم « چپ دست » از او پیشی گرفته است.. جوردن در سکانس های درام حضور موفقی دارد و در رینگ بوکس نیز توانسه به خوبی از عهده نقش آدونیس برآید؛ اما با اینحال به نظر می رسد که اگر قرار به نامزدی اسکار برای بازی در نقش یک بوکسور باشد، بی شک اینبار جک جیلنهال مستحق آن باشد. سیلوستر استالونه کهنه کار هم که سری فیلمای « راکی » میراث او به حساب می آیند، اینبار در پیشبرد درام داستان نقش بیشتری داشته است و مثل همیشه قابل قبول است. تسا تامپسون هم در نقش بیانکا، شیمی خوبی با جوردن ایجاد کرده و روی هم رفته لحظات رمانتیک ایجاد شده میان این دو می تواند باورپذیر باشد.
« کرید » شباهت بسیاری به اولین قسمت از « راکی » دارد اما این دلیل احتمالا ضامن این مسئله نخواهد شد که این فیلم در فصل جوایز جدی گرفته شود. « کرید » در بهترین حالت ممکن یک اثر قابل تحسین اما کاملا کلیشه ای در ژانر ورزش محسوب می شود که فاقد هرگونه خلاقیت می باشد. کوگلر در بکارگیری قواعد ژانر بهترین کیفیت ممکن را به اجرا گذاشته اما از ایجاد خلاقیت در اثر خودداری کرده و نتیجه اش فیلمی شده که از حیث فیلمنامه دستاوردی ندارد. بازی های خوب، فیلمبرداری تحسین برانگیز و تدوین مناسب از جمله ویژگی هایی است که پس از تماشای « کرید » به خاطر سپرده خواهند شد.
همچنین میتوانید فیلم کرید 1 را همین الان ببینید :