پو ( جک بلک ) که پس از گذراندن تمرین های طاقت فرسای استاد شیفو ( داستین هافمن ) توانسته به یک جنگجوی کامل تبدیل شود، در مسیر تبدیل شدنش به پاندای افسانه ای،به پاندای دیگری به نام لی ( برایان کرانستون ) بر می خورد. پاندایی که به دنبال فرزند گمشده اش می گردد و این فرزند گمشده کسی نیست جز پو. پس از این آشنایی، پو با پانداهای دیگری آشنا می شود و رفته رفته با نحوه زندگی دیگر پانداها نیز آشنا شود. اما ظهور یک موجود خطرناک به نام کای ( جی.کی.سیمونز ) که قصد دزدیدن گنجینه ارزشمند دارد، باعث می شود تا پو بار دیگر تصمیم به مقابله با پلیدی بگیرد؛ تصمیمی که اینبار پای خانواده ای واقعی او را به میان می آورد و…
« پاندای کونگ فوکار » در سومین قسمت به ایرادی برخورده که اکثر انیمیشن های دنباله دار به آن دچار می شوند و آن رنگ باختن فاکتورهای جذابی است که در قسمت اول از آنها رونمایی شده بود. در سالهای گذشته انیمیشن های فراوانی از جمله سری « شرک » و « عصر یخبندان » در قسمت نخست موفق شدند ایده های نابی را مطرح کرده و آن را در قالب داستان پرورش دهند اما در دنباله هایی که برای این آثار ساخته شد، کیفیت اثر در هر قسمت دچار افت محسوسی گردید چراکه خالقین این انیمیشن ها موفق نشدند ویژگی های جذاب بدیعی به بدنه اصلی داستان اضافه کنند و تنها به اضافه کردن شخصیت های مکمل کمتر دوست داشتنی اصلی به اصل داستان بسنده کردند.
قسمت سوم « پاندای کونگ فوکار » نیز دچار چنین افتی شده است. در قسمت جدید، پو بصورت اتفاقی با پدر واقعی اش و دیگر پانداهای همانند خودش مواجه می شود، اتفاقی که در « عصر یخبندان » نیز به نوعی دیگر شاهد آن بودیم. استفاده از این المان های تکراری و خرده داستان هایی که به کرات در انیمیشن های دیگر مورد استفاده قرار گرفته، نمی تواند از لحاظ داستانی « پاندای کونگ فوکار 3 » را در مقایسه با دو قسمت قبل، در جایگاه بهتری قرار دهد چراکه در اینجا خبری از نوآوری های جدید و جذاب نیست. شخصیت منفی داستان نیز در اینجا بارِ کمیک بیشتری را بر دوش گرفته که به نظر می رسد این حجم از کمدی برای شخصیت منفی داستان، غیرلازم باشد.
با اینحال جذابیت شخصیت های اصلی داستان به حدی هست که هنوز بتواند مخاطبینش را بخنداند. در « پاندای کونگ فوکار 3 » شوخی های زیادی به کار گرفته شده اند که اغلب آنها به لطف اجرای مناسب صداپیشگان ( مشخصاً موفق ترین آنها،جک بلک ) گرفته و قابلیت خنداندن مخاطب را دارد. البته در مقایسه با دو قسمت قبلی، این شوخی ها از جذابیت کمتری بهره می برند اما روی هم رفته هنوز توان گرفتن خنده از مخاطب را دارند.
سازندگان همچین در قسمت سوم بخش های کوتاه اما جذابی از تقابل دو پدر ( یکی پدرخوانده و دیگری پدر واقعی ) و دغدغه هایشان را در کنار یکدیگر به تصویر کشیده اند که می شد این لحظات دقایق بیشتری را در اختیار بگیرد. صحبت های شنیدنی این دو از دنیای پدر بودنشان شنیدنی است و پیامهای اخلاقی ارزشمندی را در خود جای داده. همچنین رابطه جدید ببری نیز می توانست نقش پررنگ تری در کنار داستان اصلی ایفا نماید اما تمرکز سازندگان بر روایت داستان نسبتا تکراری پو بوده؛ داستانی که چنانچه شوخی های بامزه ضمیمه آن نمی شد، می توانست به مراتب خسته کننده تر از این هم باشد.
« پاندای کونگ فوکار 3 » در مجموع انیمیشنی سرگرم کننده هست که برخلاف دیگر آثار انیمیشنی که این روزها ساخته می شوند و مخاطب بزرگسال را هم هدف گرفته اند، مستقیما برای کودکان و نوجوانان ساخته شده و کاری با مخاطب بزرگسالش ندارد. شوخی های جک بلک در قالب شخصیت پو در این قسمت نیز تا حدود زیادی گرفته اما مشخص نیست که در دنباله های بعدی باز هم بتوان این پاندای کونگ فوکار را به واسطه شوخی های کلامی اش روانه سینما کرد و انتظار فروش فوق العاده از آن داشت.