جریان شناسی روانشناسی اسلامی
شروع صحبت از جریان شناسی روانشناسی اسلامی و ارتباط روانشناسی و اسلام ، با در نظر گرفتن یک پیوستار فلسفی- تجربی به دهه 1910 برمیگردد. به اذغان پژوهشگران اطلاع دقیقی درباره تاریخ آغاز تعامل روانشناسی و اسلام در عصر کنونی و روند روانشناسی در دست نیست.
برخی آغاز این تعامل را به فیلسوف مصری، احمد فواد الاهوانی درمقدمه کتاب “الدراسات النفسیه عند علماء المسلمین والغزالی بوجه خاص ” نسبت می دهند و ادعا میشود که وی نخستین بار اصلاح “علم النفس الاسلامی” به معنی روانشناسی اسلامی را بیان کرده.
برخی دیگر این اصطلاح را به روانشناس مسلمان سودانی الاصل در کتاب ” الادراک الحس عند ابن سینا ” نسبت می دهند . و عثمان نجاتی نیز در آخرین کتاب خود ادعا کرد که برای اولین بار او این اصطلاح را در 1942 در رساله دکتری خود به کار برده است.
آثار آغازین جریان شناسی روانشناسی اسلامی در عصر حاضر:
تحلیل ها حاکی از آن است که پیش تر در عصر کنونی ارتباط روانشناسی و اسلام توسط اسلام شناسان غیر مسلمان یا تاریخ نگاران روانشناسی مدرن مورد توجه قرار گرفته است .
- “مقاله ی روانشناسی از منظر ابن سینا” در سال1876 توسط شرق شناس آلمانی به نام ساموئل لاندائور که بازخوانی و تبیین ” رساله فی معرفه النفس اب سینا “است.
- کتاب “نگرش دینی و زندگی در اسلام” توسط شرق شناس امریکایی به نام مک دونالد در سال 1909،طبق گفته مک دونالند این کتاب را می توان هم طراز کتاب شخصیت انسانی و بقای ان پس از مرگ اثر مایرز دانست که به کتاب مقدس پژوهش گران روانشناختی انگلیس معروف بود .
- کتاب “روانشناسی ازمنظر زکریای قزوینی :تئوری روح و شخصیت” در سال 1912 توسط اسلام شناس غیر مسلمان به نام فرانس تایشنر که به زبان المانی تدوین شده است.
- کتاب “سه جلدی تاریخچه روانشناسی” اثر جرج برت که به نقش مسلمانان در شکل گیری روانشناسی اشاره کرده است.
رویکرد شناسی ارتباط روانشناسی و اسلام:
از نوع برخورد اندیشمندان با مسئله علم و دین دو شاخص قابل شناسایی است که براساس آن ، رویکرد شناسی متفاوتی رسم خواهد شد.
شاخص اول نقطه عزیمت علم و دین است و شاخص دوم مبنا قرار دادن علم.
1 ) رویکرد شناسی دوگانه:
بر اساس شاخص اول دو ریکرد قابل شناسایی است:
- قرار دادن نقطه عزیمت از روانشناسی و شروع حرکت از آن به سمت اسلام
- قرار دادن نقطه عزیمت از اسلام و شروع حرکت ز ان به سمت رواشناسی
این موضوع را می توان وجه تمایز روانشناسی دین و روانشناسی دینی دانست ،برخی روانشناسان مسلمان امریکایی در تدوین روانشناسی بومی- اسلامی آن را به صورت رویکرد درون-بومی و برون – بومی مطرح کرده اند.
به اعتقاد آن هادر رویکرد درون-بومی در تلاش برای وارد کردن مباحث غرب در اسلام هستیم و در رویکرد برون-بومی در حال وارد کردن اسلام در مباحث غرب هستیم.
2) رویکرد شناسی سه گانه:
دوگانه نگری مطرح شده به نظر یک تقسیم بندی کلی است و به خوبی نمیتواند نوع تعامل بین روانشناسی و اسلام را نشان دهد.
با قرار دادن روانشناسی به عنوان مبنا و علمی که همیشه مسلمانان دغدغه ورود به آن را داشتند رویکرد موثرتری را میتوان ترسیم کرد.
بر این اساس ، تعامل اسلام و روانشناسی را در سه رویکرد مطرح میکنیم:
- پالایش روانشناسی : روانشناسی موجود باید به همین حالت باقی بماند، در آخر بخشهایی را که با اسلام مغایرت دارد یا حذف میکنیم و یا با نگاه اسلامی آنها را تغییر میدهیم.
- مقایسه با روانشناسی: باید یک علم جدید دینی را تأسیس کنیم. علم روانشناسی اسلامی مبتنی بر منابع اسلامی که روششناسی، موضوع و اهداف خودش را داشته باشد.
- تاسیس روانشناسی: روانشناسی موجود را بررسی کرده و در اسلام دنبال مشابههای آن باشیم و بایک دیگر مقایسه کنیم.
روانشناسی اسلامی در ایران
ابتدای راه از رویکرد پالایش آغاز شد و بعد از آن موجی با رویکرد تاسیس به میان آمد ولی ناکام ماند،سپس رویکرد مقایسه مطرح شد ، و از سال 1393 دوباره موج دوم رویکرد تأسیس شروع شد.
برگرفته از مقاله پژوهشی “جریان شناسی روانشناسی اسلامی در عصر حاظر:بررسی فراترکیب “(حمید رفیعی هنر)