✳️ دلبستگی(attachment) یک ارتباط هیجانی منحصر به فرد بین کودک و مادر یا مراقب اولیه، و عاملی تعیین کننده در رشد عقلانی، اجتماعی و هیجانی کودک است. دلبستگی ایمن نتیجهٔ تبادلات هیجانی غیرکلامی و اطمینان بخشی است که با پاسخ به موقع به سرنخ های رفتاری کودک و رفع کردن موفق تنش در او، منجر به احساس امنیت و آرامش در کودک، و رشد نرمال سیستم عصبی، به خصوص قسمتهای مرتبط باارتباطات هیجانی و اجتماعی، در او میشود.
هنگامی که کودک دلبستگی ایمنی را با مادر یا مراقب اولیه ی خود برقرار میکند، ایجاد و حفظ روابط صمیمانه، برخورداری از تعادل هیجانی، احساس اعتماد به نفس و خشنودی نسبت به خود، لذت بردن از بودن در کنار دیگران، تاب آوری در برابر احساس یأس و فقدان، به اشتراک گذاشتن احساسات و جستجوی حمایت، در زندگی آیندهٔ او تسهیل میشود. در مقابل، دلبستگی ناایمن، که نتیجهٔ نارسایی در برآورده شدن نیاز کودک برای امنیت و درک شدن است، میتواند منجر به ناتوانی از اعتماد به مادر یا مراقب، و ناکامی در تجربهٔ روابطی همدلانه و دوست دارنده در زندگی بعدی کودک شود.
✳️ شکل گیری دلبستگی یک فرآیند پویا و تعاملی است، که هم کودک و هم مراقب اولیه، در آن نقش دارند. از نخستین روزهای زندگی، کودک قادر به دریافت سرنخ های هیجانی والد، شامل تون صدا، حالت صورت، اشارات بدنی، و واکنش به آنها در قالب گریه، قان و قون و تقلید خواهد بود. در مقابل، مادر یا مراقب نیز با گوش به زنگی نسبت به گریه، حرکات بدن و سایر سرنخ های هیجانی کودک، به نیاز او برای غذا، گرما و محبت پاسخ میدهد.
برقراری ارتباط موثر و توجه به سرنخ های هیجانی، در درجهٔ اول نیازمند وجود آرامش نسبی و پایین بودن سطح کلی اضطراب در مراقب است. وضعیت هایی مانند محرومیت از خواب و استراحت کافی در والد، منجر به بی ثباتی، بی حوصلگی و تحریک پذیری در او میشود. دریافت حمایت، به خصوص در نخستین هفته های پس از تولد کودک، و اختصاص زمان کافی برای ورزش و علائق شخصی، در بازیابی و حفظ انرژی والد برای مسئولیت دشوار مراقبت از کودک، ضروری است.
برای درک و پاسخ به سرنخ های هیجانی کودک، فرمولی یگانه و قابل تعمیم به همه کودکان وجود ندارد. از نخستین ساعات پس از تولد، هر کودک شخصیت، سیستم عصبی، و ترجیحات منحصر به فرد خود را دارد. برخی کودکان با صدا و حرکت آرام میشوند و برخی با سکوت و بی حرکتی. از طرفی، صداها و گریهٔ کودک اگرچه در موقعیت های مختلف شبیه به یکدیگر به نظر میرسند، اما کودک با هر بار خم کردن پشت، جمع کردن صورت، مالیدن چشم ها و ..، در حال انتقال پیام متفاوتی است. درک تفاوت های ظریف، شناسایی پیام کودک و کشف کیفیت لمس، حرکات، و محیط هایی که کودک در آنها به آرامش میرسد، تطابق با نیازها و پاسخ موثر به آنها را برای مراقب ممکن میکند.
✳️ در شرایطی که مادر شاغل و پدر ساعات قابل توجهی را با کودک میگذراند، به عنوان یک مراقب اولیه، ارتباط هیجانی میان پدر و کودک نیز در شکل گیری دلبستگی ایمن تعیین کننده است. اگرچه با توجه به تفاوت برخی عملکردهای مغزی، توانایی به عهده گرفتن مسئولیت های چندگانه برای پدرها دشوارتر از مادران است، اما با صرف انرژی بیشتر، شکل گیری دلبستگی ایمن در حین ارتباط با پدر نیز غیر ممکن نخواهد بود. حرف زدن با کودک، نگاه کردن در چشم او و لبخند زدن در حین تغذیه با بطری یا تعویض، تقلید قان و قون و حالتهای صورت کودک، و حفظ نزدیکی فیزیکی با قرار دادن گهواره کودک در مجاورت محل کار، منجر به احساس اتصال و امنیت در کنار پدر میشود.
در نهایت باید دانست که برقراری دلبستگی ایمن به معنای لزوم حفظ یک حضور بی نقص و بی وقفه در کنار کودک نیست. انتظار از خود به عنوان مراقب، برای رمزگشایی تمامی سرنخ های هیجانی و ارضای فوری تمام نیازها، منجر به تولید اضطراب در والد و تاثیر معکوس در رابطه با کودک خواهد شد. تحمل لحظات ابهام، حفظ آرامش، و تلاش برای جبران و ترمیم گسست ها و تاخیر های ناگزیر در پاسخدهی به نیازهای کودک، منجر به حفظ فرآیند شکل گیری دلبستگی ایمن و حتی تقویت آن خواهد شد.
✳️ در برخی کودکان وجود شرایطی مانند حوادث حول و حوش زایمان، تولد زودهنگام، نیاز به مراقبت ویژه در روزهای ابتدایی پس از تولد، و نقایص دستگاه عصبی، موانع جدی در برابر دلبستگی ایمن با مراقب ایجاد میکند. همچنین وجود فاکتورهایی در والد مانند پیشینهٔ ارتباطات ناایمن، افسردگی، سطح بالای استرس و محرومیت از حمایت کافی، منجر به احساس ناتوانی والد از برقراری ارتباط هیجانی مؤثر با کودک میشود.