معرفی رشته روانشناسی فرهنگی (Cultural Psychology)
روانشناسی فرهنگی (Cultural psychology) بخشی از دانش روانشناسی است و بر این باور است که ذهن و فرهنگ جدایی ناپذیراند و بر این اساس، نظریههای رواشناسی در یک محیط ممکن است در محیط دیگر محدود شده یا تغییر کند.
روانشناسی فرهنگی در غرب میگوید که مردم در همهٔ فرهنگها و همه جامعهها فرایندهای روانشناختی یکسانی دارند در صورتی که روانشناسان فرهنگی بر این باورند که چنین فرضیهای نادرست است.
روانشناسی فرهنگی، یک جنبش میانرشتهای بین روانشناسان، جامعهشناسان و دیگر دانشمندهای اجتماعی است.
روانشناسی فرهنگی به این واقعیت میپردازد که فرهنگ فرد، سنتها، زبان و جهانبینی آن، چگونه در نمادهای ذهنی و فرایندهای شناختی او تأثیر دارند.
روانشناسی فرهنگی یک حوزه میانرشتهای است که روانشناسان، انسانشناسان، زبانشناسان و فیلسوفان را برای هدف مشترک مطالعه چگونگی تأثیر معانی، اعمال و نهادهای فرهنگی بر روانشناسی فردی انسان و بازتاب آن، متحد میکند.
روانشناسی فرهنگی یک حوزه مستقل در روانشناسی نیست و بیشتر روانشناسان فرهنگی دوست دارند آن را به همین شکل حفظ کنند زیرا آنها به داشتن تخصص و دانش بیشتر در حوزههای گستردهتر علوم اجتماعی تمایل دارند.
روانشناسی فرهنگی نه تنها از نظر سازمانی، بلکه از نظر فلسفی نیز با سایر حوزهها متفاوت است. بر خلاف روانشناسانی که تمایل دارند یافتهها و نظریههایشان را تا زمانی که خلاف آن ثابت شود معتبر بدانند، روانشناسان فرهنگی تمایل دارند که یافتهها و نظریههای آنها از نظر فرهنگی متغیر باشند.
این بدان معنا نیست که روانشناسان فرهنگی علاقهای به کشف کلیات روانشناختی ندارند.
الگوی فرهنگی فرایندهای روانشناختی دقیقاً همان چیزی است که در بین انسانها در تمام جهان رایج و مشترک است.
تفاوتهای فرهنگی میتواند برای جریان اصلی نظریهپردازی روانشناختی آموزنده باشد، همانطور که آسیبهای مغزی برای پیشرفت و شناخت بیشتر علوم اعصاب لازم است.
دانستن اینکه گروههای خاص، در شرایط اجتماعی و فرهنگی متفاوت، تمایلات یکسان یا متفاوت از خود نشان میدهند، در مورد نحوه عملکرد ذهنها بسیار آموزنده است.
تاکنون، روانشناسان فرهنگی مجموعهای از تفاوتهای فرهنگی جذاب و اغلب بحثبرانگیز در فرایندهای روانشناختی، از جمله: سبکهای استدلال، انگیزه، درک زمان، مکان، رنگ پوست، سبکهای رابطهای و تجربه عاطفی را به دست آوردهاند.
برای کسب اطلاع بیشتر درباره رویکرد شناختی کلیک کنید.
ماهیت فرهنگ
وجود تفاوتهای فرهنگی و رشتهای به نام روانشناسی فرهنگی، این پرسش را برمیانگیزد: فرهنگ چیست؟ و چه ربطی به شما و روان شما دارد؟
فرهنگ بسیار فراتر از تفاوت در غذاها و لباسهاست. فرهنگ، مجموعه باورهایی است که دلیل بسیاری از اعمال و فعالیتها ایجاد میشوند.
هنگامی که مردم با شیوهها و نهادهای یک فرهنگ تعامل دارند، افکار، احساسات و رفتارهای آنها منعکس کننده ارزشها و باورهای فرهنگ میشود.
اما این فقط نیمی از داستان است.
فرهنگ به همان اندازه که ذهن و رفتار را شکل میدهد، ذهن و رفتار افراد نیز فرهنگ را شکل میدهد.
اولین پیامدهای رابطه ادواری و معاملاتی بین فرهنگ و روان این است که فرهنگ یک متغیر مستقل نیست. فرهنگ ممکن است پیشبینی کند اما “باعث” نمیشود و دوم، این است که فرهنگ و روانشناسی مستقل از یکدیگر وجود ندارند.
این مفهوم به زبان سادهتر: بدون انسان، فرهنگ وجود ندارد و بدون فرهنگ، انسان وجود ندارد.
در واقع، نظریهپردازان بر این باورند که آنچه انسانها را از گونههای دیگر جدا میکند، توانایی ما برای تولید و تداوم فرهنگ است.
زبان و روشهای رایج علم روانشناسی عمدتاً به روابط علّی و خطی بین موجودات قابل تفکیک میپردازد.
بنابراین روانشناسان فرهنگی باید اصطلاحات و مدلهای جدیدی را برای توصیف فرایندهایی که فرهنگها و روانها «همدیگر را میسازند» ایجاد کنند.
اصطلاحات فعلی شامل قانون اساسی متقابل، تأثیر متقابل و وابستگی متقابل است.
روانشناس رشد، جوآن میلر از دانشگاه نیواسکول، خاطرنشان میکند که عصبشناسان در توصیف رابطه بین زیستشناسی و ذهن با چالش مشابه ای روبرو هستند.
میلر گفت: همانطور که درنظرگرفتن فرایندهای بیولوژیکی و روانشناختی بهعنوان مجزا و قابل تفکیک مشکلساز است، درک رویدادهای ذهنی که مستقل از تجارب فرهنگی رخ میدهند نیز مشکلساز است.
بااینحال، از زمان انقلاب شناختی و ظهور روشهای عصبشناسی، روانشناسان زیستشناسی را عامل رفتار در نظر گرفتهاند و مغز را جایگاه ذهن نامیدهاند.
اگر این گزاره را جدی بگیریم که انسانها هم موجودات زیستی و هم فرهنگی هستند، منطقی است که منابع ذهن را هم در سر و هم در جهان میتوان یافت.
دلایل اهمیت روانشناسی فرهنگی
- شواهد تجربی است که نشان میدهد بسیاری از فرایندهای روانشناختی که زمانی همگانی تلقی میشدند، در عوض از نظر فرهنگی متغیر هستند.
- طبق شواهد تجربی نقش فرهنگ در تکامل و توسعه انسان است
- جهان در حال کوچکتر شدن است.
- همانطور که دنیای بیرون از آزمایشگاههای ما کوچکتر میشود، دنیای داخل سالنهای سخنرانی ما نیز به همان اندازه بزرگتر میشود.
با تغییر قوانین مهاجرت و افزایش دسترسی به آموزش عالی، دانشجویانی که با استادان روانشناس دانشمند تعامل میکنند، بیشتر شده است.
به دنبال آن، دانشی که محققان آمریکایی و اروپایی منتشر میکنند، باتجربه کسانی که آنها را مطالعه یا اصطلاحاً مصرف میکنند، متفاوت است.
روانشناسی فرهنگی درواقع همان روانشناسی رایج و معمولی است که با زمینه فرهنگی بسیار خاصی سروکار دارد.
آن زمینه فرهنگی خاص، محیط اروپایی – آمریکایی عمدتاً پروتستان، طبقه متوسط، تحصیل کرده دانشگاهی است که اکثریت قریب به اتفاق محققان روانشناسی درمورد آن تحقیق میکنند.
مردم اغلب تفاوتهای فرهنگی را عجیب توصیف میکنند اما به ندرت در مورد اینکه چرا آمریکاییها اینگونه هستند صحبت میکنند اما در تحقیقات در مورد مقایسه سبکهای رابطهای آمریکایی با فرهنگهای آسیای شرقی و لاتین، این آمریکاییها هستند که متفاوت هستند.
در جمعیت تحصیل نکرده تفاوت فرهنگی چشمگیرتری را نسبت به گروههای کاملاً آکادمیک میتوان حس کرد، اگرچه بسیاری از مطالعات قبلاً تفاوتهای فرهنگی را در بین دانشجویان نیز ثبت کردهاند.
اگر به جزئیات زندگی در دانشگاههای مدرن در فرهنگها نگاه کنید، آنها بسیار شبیه به یکدیگر هستند و با زندگی خارج از دانشگاه بسیار متفاوت هستند. برای مثال، دانشجویان دانشگاه در استانبول بسیاری از چیزهایی را که دانشجویان دانشگاه در واشنگتندیسی میخوانند، میشنوند و میپوشند.
بااینحال، زندگی این دانشجویان در استانبول با زندگی مردم روستاهای غرب ترکیه کاملاً متفاوت است، همانطور که زندگی دانشجویان دانشگاه در شهرهای بزرگ آمریکا کاملاً با زندگی مردم در سایر زمینههای آمریکایی متفاوت است.
بااینحال، متأسفانه بسیاری از روانشناسان فرهنگی پس از غلبه بر این موانع و به دست آوردن یافتههای هیجانانگیز، هنوز با این واقعیت روبرو هستند که روانشناسی فرهنگی تا حدودی رشتهای به حاشیه رانده شده است.