رویکرد روانکاوی در روانشناسی چیست؟
روانکاوی به عنوان مجموعه ای از تئوری های روانشناختی و روش های درمانی تعریف می شود که منشاء آنها در کار و نظریه های زیگموند فروید است.
روانکاوی بر این باور است که همه افراد دارای احساسات، خاطرات، افکار و خواستهها در ناخودآگاه خود هستند.
هدف از روان درمانی، رهایی از احساسات و تجربیات سرکوب شده است ، یعنی آگاهی سازی نا خودآگاه. فقط با داشتن یک روش روان پالشی (یعنی بهبودی) می توان توسط روانپزشک یا روانشناس فرد را یاری و درمان کرد.
مفروضات اساسی
- علائم آشکار در اثر اختلالات پنهان ایجاد می شود.
- روانشناسان روانکاوی مشکلات روانی را ریشه در ذهن نا خودآگاه می بینند.
- درمان بر آگاهی از مشکل سرکوب شده، جایی که فرد بتواند با آن مقابله کند، متمرکز است.
- دلایل معمول شامل مسائل حل نشده بر اثر برخورد با آسیب ها یا سرکوب شدن آن هاست.
- فروید معتقد بود آگاهی دادن به افکار و انگیزه های ناخودآگاه خود و دستیابی به بینش، راه درمان افراد است.
چگونه می توانیم ذهن ناخودآگاه را درک کنیم؟
این نکته را به یاد داشته باشید که روانکاوی یک تئوری و همینطور یک درمان است. برای درمان افسردگی و انواع اختلالات اضطرابی از روانکاوی استفاده میشود.
در روانکاوی (درمان) فروید به بیمار می گوید روی تخت دراز بکشد تا راحت باشد و او هنگامی که آنها در مورد خواب و خاطرات کودکی خود حرف می زنند، پشت سرشان می نشست و یادداشت برداری می کرد. روانکاوی روندی طولانی است که شامل جلسات زیادی با روانکاو است.
روانکاوی به دلیل ماهیت مکانیسمهای دفاعی و غیر قابل دسترسی نیروهای قطعی فعال در ناخودآگاه در فرم کلاسیک فرآیند طولانی دارد که اغلب شامل ۲ تا ۵ جلسه در هفته برای چند سال است.
این رویکرد فرض می کند که کاهش علائم به تنهایی نسبتاً بی تأثیر است زیرا اگر درگیری زمینه ای برطرف نشود ، علائم عصبی بیشتری جایگزین می شوند.
تحلیلگر به طور معمول به منزله یک صفحه خالی است که اطلاعات بسیار کمی راجع به خود نشان می دهد تا بیمار بتواند از فضای موجود در رابطه استفاده کند تا روی ضمیر نا خودآگاه خود بدون دخالت عوامل بیرونی کار کند.
روانکاو از تکنیک های مختلفی برای ایجاد بینش در مورد رفتار خود و معانی علائم ، از جمله تداعی آزاد، لغزش فرویدی، آزمون رورشاخ (تعبیر لکه های جوهر)، تفسیر (از جمله تجزیه و تحلیل رویا ها) ، تحلیل مقاومت و تحلیل انتقال استفاده می کند.
تداعی آزاد
یک تکنیک ساده از روان درمانی تداعی آزاد است که در آن بیمار هر آنچه به ذهنش خطور می کند، بیان می نماید.
این تکنیک به این شکل است که درمانگر لیستی از کلمات را می خواند (مثلاً مادر ، کودکی و …) و بیمار بلافاصله با اولین کلمه ای که به ذهنش می رسد پاسخ می دهد. ممکن است در جریان تداعی آزاد برخی از خاطرات سرکوب شده هویدا شود.
در صورت مقاومت و عدم تمایل به گفتن آنچه در ذهن مراجع می گذرد، این روش ممکن است مفید نباشد. از طرف دیگر ، وجود مقاومت (مثلاً مکث بیش از حد طولانی) اغلب سرنخ مهمی را فراهم می کند که مراجع در ذهن خود به برخی از اتفاقات مهم سرکوب شده نزدیک می شود و کند و کاو بیشتر توسط درمانگر مورد نیاز است.
فروید گزارش داد که بیماران تداعی آزاد وی گه گاه چنان خاطره ای شدید و زنده را به یاد می آوردند که گویی دوباره در حال تجربه آن هستند. این مانند “فلاش بک” از جنگ یا تجربه تجاوز است.
چنین خاطره استرس زایی، آنقدر واقعی به نظر می رسد که بیمار احساس می کند دوباره دارد اتفاق می افتد. این مورد تخلیه هیجانی نامیده می شود.
اگر چنین خاطره نگران کننده ای در درمان یا در ارتباط با یک دوست حامی رخ دهد و بعدا احساس بهتری پیدا کنیم، آن را کاتارسیس می نامند.
غالباً، فروید با استفاده از این تجربیات شدید احساسی، بینش ارزشمندی را درمورد مشکلات بیمار به دست می آورد.
لغزش فرویدی
افکار و احساسات ناخودآگاه می توانند به صورت پاراپراکسیس (نا بهنجار خوانی)، که به عنوان یک لغزش فرویدی یا لغزش زبان شناخته می شود ، به ذهن آگاه منتقل شوند.
ما با گفتن چیزی که قصدش را نداشتیم، آنچه را که واقعاً در ذهنمان است فاش می کنیم.
مثلا ، یک متخصص تغذیه که سخنرانی می کند و قصد دارد بگوید ما همیشه باید بهترین نان را طلب کنیم ، اما در عوض گفت: کتاب.
مثال دیگر این است که شخص ممکن است همسر جدید دوست خود را با نام شریک قبلیش که بیشتر خوشش می آمد، صدا بزند.
فروید معتقد بود که لغزش زبان باعث می شود بینشی از ذهن نا خودآگاه داشته باشیم و اتفاقی در کار نیست ، هر رفتاری (از جمله لغزش زبان) قابل توجه است. (یعنی همه رفتار ها مشخص است).
تست لکه جوهر رورشاخ
لکه جوهر به خودی خود با توجه به ماهیت مکانیسم های دفاعی و غیر قابل دسترسی نیرو های قطعی که در نا خودآگاه فعالیت می کنند ، معنای خاصی ندارد و مبهم (نامشخص) است.
افراد مختلف بسته به ارتباطات نا خودآگاهی که دارند، چیز های مختلفی می بینند. چیزی که شما در آن می خوانید مهم است.
بلوک جوهر به عنوان یک آزمایش تصویری شناخته می شود، زیرا بیمار برای تفسیر جوهر (پروژکتور) اطلاعات را در نا خودآگاه خود تصویر می کند.
با این حال، روانشناسان رفتاری مانند B.F. Skinner از این روش به علت وابستگی به تصور و تحلیل خود شخص و غیر علمی بودن انتقاد کرده اند.
تجزیه و تحلیل رویا
طبق گفته فروید، تجزیه و تحلیل رویا ها “جاده با شکوه به نا خودآگاه” است. وی تصریح کرد: ذهن آگاه مانند مامور سانسور است اما هنگام خواب کمتر هوشیار است.
در نتیجه ، ایده های سرکوب شده به سطح می آیند – هرچند آنچه که ما به یاد می آوریم ممکن است در طی رویا تغییر کرده باشد.
در نتیجه ، ما باید بین محتوای آشکار و محتوای نهان یک رویا تمایز قائل شویم. اولی چیزی است که ما در واقع به یاد داریم.
مورد دوم همان معنای واقعی آن است. فروید معتقد بود که اغلب اوقات معنای واقعی یک رویا از اهمیت جنسی برخوردار است و در نظریه سمبل گرایی جنسی خود معنای اصلی مضامین رویای مشترک را حدس می زند.
کاربرد های بالینی
روانکاوی (همراه با مشاوره انسان گرایانه راجر) نمونه ای از یک درمان جهانی است که با هدف کمک به مراجعان برای ایجاد تغییر اساسی در دیدگاه خود در مورد زندگی انجام می شود.
این روش بر این فرض استوار است که دیدگاه نا سازگار فعلی با عوامل شخصیتی عمیق گره خورده است. روش های درمانی جهانی برخلاف رویکرد هایی است که عمدتاً در کاهش علائم ، مانند رویکرد های شناختی و رفتاری ، به اصطلاح درمان های مبتنی بر مسئله (مشکل) متمرکز است.
اختلالات اضطرابی از جمله: حملات پانیک، فوبیا، اختلال استرس پس از سانحه و وسواس فکری از مواردی است که روانکاوی کمک میکند.
هدف این است که به مراجع کمک کند تا با تغییرات نهاد شخصی خود مطابقت داشته یا منشا اضطراب فعلی خود در ارتباط با کودکی که اکنون در بزرگسالی تاثیر می گذارد، بشناسد.
سالزمن (۱۹۸۰) اظهار داشت که معمولا روش های درمانی روانپزشکی کمک چندانی به مدد جویان درگیر اختلالات اضطرابی خاص مانند فوبیا یا OCD نمی کند ، اما ممکن است در اختلالات اضطراب عمومی مفید تر باشند.
سالزمن (۱۹۸۰) در حقیقت ابراز نگرانی می کند که روانکاوی ممکن است علائم OCD را افزایش دهد زیرا چنین مراجعینی نسبت به اعمال خود بیش از حد نگرانند و در مورد گرفتاری های خود وسواس دارند. (نونان ، ۱۹۷۱).
افسردگی ممکن است با رویکرد روانکاوی تا حدی درمان شود. روانکاو ها افسردگی را به ضرر هایی که هر کودکی هنگام تحقق جدایی از والدین در اوایل کودکی تجربه می کند ، ربط می دهند. چنین تجربه ای ممکن است فرد را در مقاطع بعدی زندگی مستعد ابتلا به افسردگی کند.
سپس درمان شامل تشویق مراجع برای یادآوری تجربه اولیه و رفع فشار هایی است که بر اثر آن ایجاد شده است. به دلیل وابستگی بیش از حد افراد افسرده به دیگران، هنگام کار با آن ها نیاز به مراقبت ویژه می باشد.
هدف این است که از وابستگی مراجعین کمتر شده و روشی کاربردی تر برای درک و پذیرش آسیب / طرد شدن/ تغییر در زندگی خود ایجاد کنند.
Shapiro و Emde (1991) گزارش می دهند که روش های درمانی روان پویشی فقط گاه گاهی موفق آمیز بوده اند. یک دلیل ممکن است این باشد که افراد افسرده برای همکاری در جلسه بیش از حد بی انگیزه اند. در چنین مواردی ممکن است یک رویکرد مستقیم و چالش برانگیز سودمند باشد.
دلیل دیگر احتمالا این است که افراد افسرده انتظار درمان سریع دارند و از آنجا که روانکاوی چنین چیزی را ارائه نمی دهد ، مراجع ممکن است درمان را ادامه ندهد یا بیش از اندازه درگیر یافتن راهبردی برای حفظ رابطه انتقال وابسته با تحلیلگر باشد.
ارزیابی بحرانی
- این نوع درمان برای همه افراد و انواع اختلالات موثر نیست.
- درمان بسیار زمان بر است و بعید است که سریعاً جواب بدهد.
- افراد باید برای سرمایه گذاری وقت و هزینه زیاد در درمان آماده باشند. آنها باید انگیزه بگیرند.
- ماهیت روانکاوی عدم تعادل قدرت بین درمانگر و مراجع ایجاد می کند که می تواند موضوعات اخلاقی را مطرح کند.
- ممکن است خاطرات دردناک و نا خوشایندی را که سرکوب شده بود، به یاد بیاورند و این باعث ناراحتی بیشتر آن ها می شود.
فیشر و گرینبرگ (۱۹۷۷) ، در یک بررسی ، نتیجه گرفتند که تئوری روانکاوی را نمی توان به عنوان یک بسته پذیرفت یا رد کرد، “این یک ساختار کامل است که از بخش های زیادی تشکیل شده است ، که برخی از آن ها باید پذیرفته شوند ، برخی دیگر را رد کرد و قسمت های دیگر نیاز به تغییر جزئی دارد.
Fonagy (1981) این سؤال را مطرح می کند که آیا تلاش برای اعتبار سنجی رویکرد فروید از طریق تست های آزمایشگاهی خود دارای اعتبار است.
نظریه فروید اساس یک رویکرد عقلانی ، علمی را زیر سؤال می برد و می تواند به عنوان یک علم انتقادی تلقی شود ، نه اینکه علم روانکاوی را رد کند؛ زیرا این امر مستعد رد نیست.
روش مطالعه موردی، مورد انتقاد قرار می گیرد زیرا جای تردید است که کلیات می توانند معتبر باشند زیرا این روش برای بسیاری از انواع تعصب (به عنوان مثال ، هانس کوچک) باز است.
با این حال، روانکاوی به جای ابداع اصول انتزاعی غیر انسانی ، متمایل به ارائه تفسیر به مراجع فعلی است. آنتونی استور (۱۹۸۷) ، روانکاو مشهور که در تلویزیون و رادیو ۴ “همه در ذهن” حضور دارد ، این نظر را دارد در حالی که بسیاری از روانکاویان بزرگ ، تعداد زیادی “داده” از پرونده ها دارند ، این مشاهدات محدود است.، با نظرات شخصی ذهنی آلوده شده و نباید علمی تلقی شود.