زندگینامه ادوارد چیس تولمن
ادوارد چیس تولمن، روانشناس آمریکایی، در سال ۱۸۸۶ در شهر نیوتون واقع در ایالت ماساچوست متولد شد. وی از طرفداران اولیه رفتارگرایی محسوب میشود و در موسسه تکنولوژی ماساچوست در رشته مهندسی شیمی تحصیل کرد. وی رشته تحصیلی خود را به روانشناسی تغییر داد و زیر نظر ادوین هولت در هاروارد به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۱۵ درجه دکتری خود را دریافت کرد.
در سال ۱۹۳۷ او مدیریت APA (انجمن روانشناسی آمریکا) را بر عهده گرفت. سال ۱۹۴۰ او رییس جامعه لورین برای مطالعه روانشناختی مسایل جامعه اجتماعی شد و عضو روانشناسان تجربی و آکادمی ملی علوم گردید.
سال ۱۹۵۷ ادوارد تولمن از طرف انجمن روانشناسی آمریکا جایزهای بابت قدردانی از تلاشهای بیوقفهاش دریافت نمود. تولمن در ۱۹ نوامبر ۱۹۵۹ درگذشت.
نظریه یادگیری نهفته تولمن
رفتارگراها مطرح کردند که روانشناسی باید رفتار قابل مشاهده واقعی را مطالعه کند و هیچ اتفاقی بین محرک و پاسخ رخ نمیدهد (هیچ فرایند شناختی رخ نمیدهد).
ادوارد چیس تولمن (۱۹۴۸) این فرضیات را به چالش کشید و مطرح نمود که انسانها و حیوانات، پردازشگران فعال اطلاعات هستند و آنگونه که رفتارگرایی مطرح کرده است، یادگیرندهی منفعل نیستند. تولمن یک دیدگاه شناختی از یادگیری را توسعه داد که در روانشناسی مدرن شهرت یافته است.
تولمن معتقد بود افراد، کاری بیشتر از پاسخدهی صرف به محرکها انجام میدهند؛ آنها طبق باورها، نگرشها و شرایطِ متغیر عمل میکنند و به برای رسیدن به اهداف تلاش میکنند. تولمن تنها شخص رفتارگرایی است که نظریه محرک-پاسخ را غیرقابل قبول میدانست، زیرا معتقد بود تقویت برای یادگیری لازم نیست. او رفتار را در اصل یک فرآیند شناختی میدانست.
تولمن اصطلاح نقشه شناختی را به کار برد که تصویر درونی از ویژگیِ محیطی بیرونی یا یک نقطهی عطف است. او فکر میکرد افراد سرنخهای (علایم) زیادی از محیط به دست میآورند و میتوانند از این سرنخها برای ساختن تصویر ذهنی از محیط استفاده کنند.
با استفاده از این تصویر درونی از فضای فیزیکی و به کمک آگاهی از جایگاه اشیاء در میان ویژگیهای محیطی، آنها میتوانند به اهداف خود دست پیدا کنند. میانبرها و مسیرهای قابل تغییر در این مدل امکانپذیر است.
تولمن روی یادگیری پنهان نیز کار کرده است که به عنوان نوعی یادگیری تعریف شده است که در رفتار یادگیرنده در زمان یادگیری آشکار نمیشود، اما بعد، زمانی که انگیزه و شرایط مناسب وجود داشته باشد، بروز پیدا میکند. ایده یادگیری پنهان در اصل توسط تولمن ارایه نشد، اما تولمن آن را گسترش داد.
تولمن و هانزیک
تولمن و هانزیک (۱۹۳۰) در آزمایشهای معروف خود یک ماز (محوطهی مارپیچ) ساختند تا یادگیری پنهان را در موشها مورد بررسی قرار دهند. این مطالعه همچنین نشان میدهد که موشها به جای آنکه بر اساس پاسخ محرک، دست به عمل بزنند؛ به طور فعال اطلاعات را پردازش میکنند.
روند کاری
در این مطالعه، ۳ گروه از موشها باید راه خود را در یک ماز پیچیده پیدا میکردند. در انتهای ماز یک جعبهی غذا وجود داشت. چند گروه از موشها به غذا رسیدند و آن را خوردند و برخی از گروههای دیگر نتوانستند.
گروه ۱: پاداش داده شده
روز ۱ تا ۱۷: هر زمانی که به پایان ماز میرسیدند، به آنها غذا داده میشد (تقویت)
گروه ۲: پاداش تاخیری
روز ۱ تا ۱۰: هر بار به خط پایان میرسیدند، از داخل ماز برداشته میشدند.
روز ۱۱ تا ۱۷: هر بار به خط پایان میرسیدند، به آنها غذا داده میشد (تقویت)
گروه ۳: بدون پاداش
روز ۱ تا ۱۷: هربار به خط پایان میرسیدند، از داخل ماز برداشته میشدند.
نتایج
گروه پاداش تاخیری مسیر را در طول روزهای ۱ تا ۱۰ یادگرفتند و یک نقشه شناختی از ماز را شکلدادند. آنها به خاطر اینکه انگیزهای برای انجام این کار نداشتند دیرتر به خط پایان میرسیدند. از روز ۱۱ به بعد، آنها انگیزهای برای عمل کردن داشتند (غذا) و قبل از گروه پاداش به خط پایان میرسیدند.
این نتایج نشان میدهند که بین محرک (مارپیچ) و پاسخ (رسیدن به خط پایان مارپیچ) یک فرایند میانجی رخ میدهد و موشها فعالانه اطلاعات را در مغزشان به صورت ذهنی و با استفاده از نقشه شناختی پردازش میکردند.