زندگینامه ویلفرد بیون
ویلفرد بیون که قطعا نظریات و آثاراش یکی از منابع مهم برای گسترش نظریات معاصر بوده، در کنار هانا سگال و هربرت روزنفلد از افرادی بود که نقش مهمی در گسترش نظریه روابط موضوعی و خصوصا نظریه ملانی کلاین داشته است.
در اصل او از نسل دوم حرکت علمی بود که امثال آبراهام، کلاین و فیربرن پایه گذاری کرده بودند. نظریه ی بیون شامل مفاهیمی مانند همانند سازی فرافکنانه و انگاره ی مهمی مانند ظرف-مظروف( که اولین بار توسط او ارائه شد) است.
زندگی و تحصیلات ویلفرد بیون
ویلفرد بیون که در ۱۸۹۷ در موترا شهری در شمال غرب هندوستان به دنیا آمده بود در مدرسهای شبانه روزی در انگلستان تحصیلات اولیه ی خود را پشت سر گذاشت. بیون کودکی سختی داشت، او و خواهرش از محبت مادرشان بی نصیب بودند و این خلا را با محبت دایهی خود پر میکردند. او در توصیف دورهی کودکیش اینگونه سخن میگوید:
اینکه چطور مردم کودکی را دورهای شاد میدانند درک نمی کنم، برای من آن دوران بیشتردورهای پر از دیو و شیطان بود، و در آن سن کودک، شکیبایی و سرسختی لازم برای دست و پنجه کردن با این شرایط را ندارد.
ویلفرد بیون
او ۱۷ ساله بود که زیر پرچم فرانسه به عنوان خدمه ی تانک در جنگ جهانی اول شرکت کرد و به همین دلیل پس از جنگ از دولت فرانسه، مدال شجاعت دریافت نمود.
تحصیلات دانشگاهی و آشنایی با روانکاوی
پس از جنگ بیون به مطالعه ی تاریخ در کالج کویین و سپس دانشگاه آکسفورد پرداخت. بعدا به پزشکی علاقه مند شد و مدرک خود را از دانشگاه لندن دریافت کرد. سپس ۷ سال در کلینیک Tavistock آموزش روانکاوی دید.
دیدار با کارل گوستاو یونگ بیشتر از وجود اساتید کلینیک، او را تحت تأثیر قرار داد. درسال ۱۹۳۸ اولین آنالیز آموزشی خود را با جان ریکمن آغاز کرد. تحلیل او تا پایان جنگ جهانی دوم به درازا انجامید، یعنی درست زمانی که او با سربازان دچار ضربه ی روحی در بیمارستان نظامی کار می کرد.
میانه ی زندگی ویلفرد بیون
در حدود سال ۱۹۴۶ بیون، دومین دوره ی آنالیز آموزشی خود را با ملانی کلاین آغاز کرد؛ البته با این پیش شرط که مجبور نباشد در مباحث علمی از او حمایت کند و به عنوان یک کلاینی شناخته شود. این شرط برای کلاین اکراه آمیز بود اما آن را پذیرفت.
قطعا زمانی که این شرط را پذیرفت نمی دانست در دهههای آتی، بیون یکی از سرشناس ترین گسترش دهندگان نظریهی او خواهد بود. در نهایت بیون در سال ۱۹۵۰ به عضویت انجمن روانکاوی بریتانیا درآمد.
بیون دوبار ازدواج کرد و سه فرزند داشت. از میان فرزندان او تنها دخترش به نام پارتنوپ، راه او را ادامه داد و به تحصیل در روانکاوی اقدام نمود. در سال ۱۹۶۸ بیون در سن ۷۱ سالگی به کالیفرنیا مهاجرت کرد اما اندکی قبل از مرگش، یعنی در سال ۱۹۷۹ دوباره به انگستان بازگشت.
برای آشنایی بیشتر با رویکرد روانکاوی در روانشناسی کلیک کنید.
زندگی کاری ویلفرد بیون و گسترش مفاهیم کلاینی
دیدار بیون با پزشکی به نام ویلفرد تروتر، بیون را به مطالعهی ذهنیت گروهی علاقه مند کرد. در نهایت فعالیتهای بیون به عنوان روانپزشک سربازان تروماتیزه شده در طی جنگ جهانی دوم، موجب چاپ مقالات تاثیرگذار او در این زمینه شد.
بیون معتقد بود که توسعه ایدههای او در مورد دنیای درونی فرد به خصوص ایدههایش در مورد تفکر و فانتزی های ناخودآگاه اولیه؛ دراصل، نظریات تغییر یافته او در مورد ذهنیت گروهی هستند.
با این حال ملانی کلاین از ایده های جدید او در مورد بسط انتقال متقابل و همچنین گسترش مفهوم همانند سازی فرافکنانه، که او برای اولین بار مطرح کرده بود حمایت نکرد.
بیون و روانکاوی امروز
زندگی دنیایی ویلفرد بیون در ۸ نوامبر ۱۹۷۹ در انگلستان به پایان رسید؛ اما بیون جزء معدود محققان حیطهی مطالعات روانشناختی است که چند دهه پس از مرگش در مقایسه با زمان حیاتش، تاثیرگذاری و نام آوری بیشتری به ارمغان آورده است.
اسم بیون با مطرح کردن مفاهیم خلاقانهای مانند عنصر آلفا و عنصر بتا، فرآیند سمزدایی و دیگر فرآیندهایی که به شیوه ی خلق ذهنیت در رابطه ی مادر نوزاد میپردازند، بر سر زبانها افتاد. اهمیت یافتن دوباره این مفاهیم در نظریات جدیدی مانند منتالیزیشن که توسط پیتر فوناگی مطرح شده است نشان از هوش سرشار این نظریه پرداز بزرگ دارد.
نظریه بیون
ویلفرد بیون یکی از اولین روانشناسانی بود که علاوه بر پرداختن به ساحت روانشناختی و شخصیت فرد، روی مکانیزم های دفاعی ناخودآگاهی که گروه ها، در هنگام رویارویی با اضطراب و تنش استفاده می کنند، نیز تمرکز کرد.
منظور مکانیزم هایی است که اضطراب را می کاهند، اما به قیمت انحراف از اهداف و عملکردهای اصلی گروه. نظریه بیون در اصل، جزء محدود نظریاتی بود که آنچه زیگموند فروید در کتاب روانشناسی توده و تحلیل ایگو پایه گذاری کرده بود را دنبال میکرد.
بیون که یک نظریه پرداز روابط موضوعی برجسته بود؛ عمده ی شهرت خود را مدیون گسترش نظریه ی ملانی کلاین میدانست، در طی کار با گروه ها متوجه شد که در هر گروه، الگوهای تعاملی وجود دارند که اعضای گروه به شیوه ی گسترده ای از آن ها بی اطلاع هستند.
این الگوها حاصل عملکرد یک فرد نیست، بلکه محصول پویایی عملکرد کل گروه است. این امر معمولا با بازدهی کافی گروه، تداخل دارد زیرا معمولا گروه را به سمت سطوح ابتدایی عملکرد می کشند تا سطوح پیشرفتهتر عملکرد.
مفروضات اساسی (basic assumptions) در نظریه بیون
بیون معتقد بود که گروهها رانه های (drive) هیجانی مخصوص خود را دارند که اندیشه و عمل گروه را تحت تسلط خود دارند. او در طی این نتیجه گیری، مفهوم مفروضات اساسی را پایه گذاری کرد. در نظریه بیون این چنین مطرح می شود که مفروضات اساسی، توسط عقیدهی گروه در مورد اینکه ” چه کسی و چه چیزی ما را از این آشفتگی نجات می دهد” تعیین می شود.
او این مفروضات را تحت نام های وابستگی، جنگ و گریز و جفت شدن، در آثارش معرفی می کند. او همچنین فاصله گیری گروه از اهداف اصلیش به عنوان یک مجموعه را فرهنگ تبانی (collusive culture) نامید.
وابستگی
اعضای گروه هایی که زیر مجموعه ی این عنوان قرار می گیرند، از روی احساس هایی مانند درماندگی، بی کفایتی، ناامیدی، و ترس گرد هم می آیند. آنها به دنبال یک رهبر کاریزماتیک هستند که بتوانند به او وابسته باشند. کسی که تمام اضطراب ها را کاهش دهد، از آن ها محافظت کند و بار سنگین تصمیم گیری را از دوش آن ها بردارد.
سرانجام زمانی که گروهی در چنین وضعیتی قرار گیرد خلاقیت، توانایی تفکر انتقادی و آزادی اندیشه در اعضای آن قربانی می شود. گروهی انحصار طلب که بر محور بیش از حد وابسته بودن به رهبر گروه، شکل می گیرد. گروه وابسته، همیشه امیدوار بوده و منتظر یک رهبر بهتر و قویتر است تا آنها را از این مخمصه نجات دهد.
رهبر کنونی قادر مطلق است؛ این بدان معنی است که این گروه نیازی به مهارت شخصی و یا باوربه مهارت و توانایی های خود ندارد. آنها غیرفعال هستند. متاسفانه هیچ رهبری به اندازه کافی خوب نیست. پس رهبران بارها و بارها جایگزین میشوند.
مفروضه جنگ و گریز در نظریه بیون
گروه هایی که بیشتر از همه از این استراتژی استفاده می کنند معمولا در حال اجتناب یا حمله کردن هستند. این گروه ها به طور همیشگی، در حال مرزبندی دنیا به گروه دوستان و گروه دشمنان هستند.
واکنش جنگ با ابراز خشم، حسادت، رشک، رقابت همراه است در حالی که واکنش گریز شامل اجتناب، تسلیم شدن است. زمانی که رهبر گروه هم دچار این دوگانه سازی سفید و سیاه شود. طرفداران خود را با تمام سرمایه و انرژی علیه دشمن و برای مبارزه با دشمن (خواه دشمنی واقعی و خواه ساختگی) متحد می سازد و در اصل این وجود دشمن است که تضمین کننده اتحاد درونی گروه است. گروه های درگیر با این مکانیزم می توانند شدیدا مخرب باشند.
جفت شدن
جفت شدن، سومین مفروضه ی اساسی است که در نظریه بیون مطرح می شود. بیون در مورد این مفروضه می گوید:
آری امید داشتن همیشه آسان تر از تلاش برای پیشرفت و تکاپو برای قدم برداشتن است.
ویلفرد بیون
افراد این گروه امیدوار هستند با اتحاد قسمتهای دوگانه ی گروه، باهم مشکلاتشان حل شود. این گروه عملکردی کاملا انفعالی دارد.