نقد روانشناسینقد فیلم

نقد روانشناسی فیلم روانی آمریکایی

  • فیلم روانی آمریکایی

     

    رمان جنجالی و سرشار از خشونت “روانی آمریکایی”  که برت ایستن الیس در سال 1991 نگاشت و منتشر کرد، روایت‌گر داستان یک کارمند وال‌استریتی است که روزها همانند هر کارمند نیویورکی دیگری، مشغول زندگی کردن رویای آمریکایی خودش است و شب‌ها درگیر کابوس‌های ترسناکی می‌شود که او را به یک دیوانه خطرناک و بی‌ثبات تبدیل می‌کنند. کریستین بیل، هنرپیشه محبوب و بااستعداد انگلیسی – آمریکایی، پیش از ایفای نقش در سه‌گانه Dark Knight کریستوفر نولان و ایفای نقش بروس وین یا همان بتمن، با حضور در نقش پاتریک بیتمن در فیلم “روانی آمریکایی” به شهرت زیادی دست پیدا کرد.

    کریستین بیل یکی از کاراکترهای محبوب و به یاد ماندنی دوران بازیگری خود را در فیلم “روانی آمریکایی”  رقم زد. «پاتریک بیتمن»، جوانی خوش‌پوش با ظاهری آراسته و رفتار محترمانه است که نزد همکارانش در وال‌استریت محبوبیت خاصی دارد و از طرفی هم شدیدا اهل رابطه‌های متعدد با خانم‌های جوان است و از خوش‌گذراندن و تفریح با دیگران حسابی لذت می‌برد. اما پاتریک دچار یک مشکل روانی حاد و بسیار خطرناک است که او را به یک بیمار دوشخصیتی تبدیل می‌کند و باعث می‌شود شب‌ها به یک شخصیت کاملا متفاوت تبدیل شود. شخصیتی که اشتهایی سیری ناپذیر به قتل و تجاوزهای جنسی دارد و حتی گاهی نشانه‌هایی از نکروفیلیا و مرده‌خواهی هم در آن دیده می‌شود. فیلم  “روانی آمریکایی”  یک فیلم در ژانر دلهره‌آور و حتا وحشت با هنرپیشگی کریستین بیل است. این فیلم بیست سال پیش در همین ایام به اکران رسید و حالا به مناسبت سالگرد بیست سالگی اکران آن می‌خواهیم نگاهی داشته باشیم به یکی از به‌یادماندنی‌ترین فیلم‌های سایکودلیکی (Psychedelic) تاریخ سینما که یک کاراکتر دوشخصیتی را به بهترین شکل ممکن به تصویر می‌کشد و فروپاشی‌های روانی پاتریک بیتمن را به نمایش می‌گذارد.

     

    تماشای فیلم روانی آمریکایی :

    انتخاب و شروع تست های روانشناسی

     

    فقط خود پاتریک بیتمن می‌داند که در پس این ظاهر آراسته، چه موجود شیطانی و خبیثی آرام گرفته.
    همانطور که فهمیدیم، پاتریک بیتمن در بیشتر اوقات فردی خوش‌پوش و قابل اعتماد به نظر می‌رسد. همیشه اهل خوش‌گذرانی است و از طرفی هم شدیدا روی رقابت با همکارانش حساسیت نشان می‌دهد. بی‌ثباتیِ شخصیتیِ پاتریک را به خوبی می‌توان در همان دقایق ابتدایی فیلم مشاهده کرد. او در ابتدا با شعارهای اخلاقی بسیار خوب و پسندیده‌ای وارد داستان می‌شود و از حقوق بشر، تبعیض نژادی، شکاف طبقاتی و چیزهایی از این قبیل سخن می‌گوید. اما درست پس از به پایان رساندن دیالوگش، وارد سکانس دیگری می‌شویم و پاتریک را می‌بینیم که متصدی خارجی‌زبان خشک‌شویی را حسابی مورد هدف توهین‌های نژادی قرار داده و حتی او را تهدید به مرگ می‌کند! پاتریک در این سکانس اشاره‌ای هم به کم‌یابی و گران‌قیمت بودن پارچه‌های خود دارد و آن را ارزشمندتر از جان متصدی چینی خشک‌شویی می‌داند.

    این مطلب را هم ببینید  نقد روانشناسی فیلم من خودم و آیرین

    در سکانسی دیگر، پاتریک را درحال کمک کردن به یک گدای بی‌خانمان مشاهده می‌کنیم. در ابتدا حسابی با استفاده از کلمات صمیمی و محبت‌آمیز به او مهربانی می‌کند و سپس همین که مردِ گدا دست او را می‌گیرد، پاتریک با کلمات کاملا متناقض و وحشیانه‌ای به او حمله‌ور می‌شود و از بوی بد و مشمئز کننده بدن مرد گدا می‌گوید. از این قبیل سکانس‌ها به وفور در فیلم American Psycho وجود دارند. سکانس‌هایی که در آغازشان پاتریک را یک جنتلمن نوع‌دوست و بسیار محترم معرفی و سپس او را به یک هیولای نژادپرست و بداخلاق تبدیل می‌کنند.

    لایل بسیار جزئی و کوچکی وجود دارند که بُعد هیولایی و بی‌رحم پاتریک را از لاکش بیرون می‌آورند. حتی گاهی اوقات مثل سکانسی که پاتریک منشی‌اش را به خانه برده بود و قصد آسیب رساندن به او را داشت، می‌بینیم که حتی وقتی در اوج بی‌ثباتی‌ شخصیتی‌اش قرار گرفته است، می‌تواند با یک تلنگر کوچک به خودش بیاید. اما بعضی وقت‌ها، پاتریک هنگامی به خودش می‌آید که دیگر کار از کار گذشته و خسارات غیرقابل جبران زیادی به اطرافیانش وارد کرده است. به طور کلی فیلمنامه فیلم American Psycho که در بسیاری از لیست‌ها از نظر منتقدان یکی از بهترین فیلمنامه‌های سینمای چند دهه اخیر شناخته می‌شود، بسیار ریزبین و هوشمندانه عمل و با استفاده از سرنخ‌های کوچک، ویژگی‌های اخلاقی بزرگ و غیرقابل انکار پاتریک را نمایان می‌کند.

     

     

    دلیلش را نمی‌دانم، اما همیشه در طول تاریخ قاتل‌های روانی متعددی وجود داشته‌اند که سلیقه موسیقایی حرفه‌ای و منحصر به فردی دارند. برخی از آنان را می‌توان هنرمندان صاحب‌سبکی دانست که قتل و خون‌ریزی را به چشم یک اثر هنری می‌بینند!
    پاتریک بیتمن، نمادی از یک فرد آمریکایی معمولی است که شدیدا از بیماری دوشخصیتی رنج می‌برد و اصلا ثبات روحی و روانی ندارد. کوچکترین فشار عصبی وارد شده بر او می‌تواند منجر به کشته شدن چند انسان شود. نویسنده‌های فیلم American Psycho برای به تصویر کشیدن این فشارهای عصبی، سراغ فعالیت‌های روزمره و روتین پاتریک رفته‌اند و به هیچ‌وجه فشار وارده بر او را در قالب رخدادهای تراژیک و ناراحت‌کننده نشان نداده‌اند. منظور از رخدادهای تراژیک و ناراحت کننده، پیشامدهایی هستند که عقل یک انسان متشخص و معمولی را رو به زوال می‌برند و تاحدودی می‌توان به آن‌ها حق داد که دست به همچین اقدامات شرورانه‌ای بزنند.

    اما چالش‌های روزمره‌ای که پاتریک با آن‌ها در طول فیلم American Psycho دست و پنجه نرم‌ می‌کند، پیشامدهای بسیار ساده‌ای هستند که در زندگی هر فردی ممکن است رخ بدهند و شامل چالش‌هایی می‌شوند که در زندگی هر شخصی وجود دارند. از رقابت‌های کاری با همکارهایش در اداره گرفته، تا چشم و هم‌چشمی‌هایی که موجب ریشه دواندن حسادت در وجود این کارمند عصبی شده‌اند. پل آلن که جرد لتوی دوست‌داشتنی نقشش را ایفا می‌کند، یکی از افراد بسیار موفق در محل کار پاتریک شناخته می‌شود. خانه‌اش نسبت به آپارتمان پاتریک در جای بهتری از شهر نیویورک قرار دارد و علیرغم تمام تلاش‌های بی‌ثمر پاتریک در رزرو کردن میز شام در یکی از رستوران‌های معروف شهر، به راحتی می‌تواند در آن رستوران میز رزرو کند و روز بعد فخرش را در حضور دیگر همکاران اداری‌اش بفروشد. با توجه به شناختی که از پاتریک بیتمن دارید، می‌دانید که پل آلن می‌تواند یکی از قربانیان بی‌چون و چرای این قاتل روانی باشد. اما الگوی اصلی در شخصیت‌پردازی پاتریک بیتمن کیست؟ و آیا می‌توان کاراکتر او را الهام‌گرفته شده از یک شخص واقعی دانست؟

    این مطلب را هم ببینید  نقد روانشناسی فیلم قوی سیاه

    لحظات این‌چنینی، نقاط عطف آرامش‌بخشی هستند که در آن‌ها پاتریک میل سیری‌ناپذیر خود به خون‌ریزی را ارضا می‌کند.
    تد باندی، قاتل روانی دهه 70 میلادی در آمریکا را می‌توان نزدیک‌ترین مورد مشابه پاتریک بیتمن در دنیای واقعی دانست. باندی به خوش‌تیپ بودن و روابط اجتماعی بسیار خوبش معروف است. با خانم‌های زیادی در ارتباط بوده و به طور کلی در مکان‌های عمومی مثل رستوران‌ها و کلاب‌ها، همیشه در کانون توجه قرار داشته و از کاریزمای بسیار بالایی برخوردار بوده است. سال قبل یک اقتباس سینمایی از داستان زندگی تد باندی به اکران رسید اما راستش را بخواهید، فیلم American Psycho خیلی بهتر از این فیلم توانست به تد باندی به عنوان یکی از بزرگترین قاتل‌های سریالی معاصر ادای احترام کند. البته همچین شخصی قطعا لایق ادای احترام نیست، اما وقتی صحبت از فیلمی می‌شود که شخصیت اصلی‌اش یک قاتل روانی است و حسابی هم بین طرفداران سینما محبوب شده، چه می‌توان گفت؟

    انجام تست عشق و ازدواج

     

     

     

    حتی در فیلم هم پاتریک گاهی درباره باندی حرف می‌زند، کامل پیداست که اطلاعات زیادی از زندگی شخصی باندی دارد و در کارهایش کاملا از فرمول باندی بهره می‌برد. تد باندی هم نظیر پاتریک بیتمن، خانم‌های جوان را به محل زندگی‌اش می‌برد و سپس اقدام به انجام کارهای شیطانی‌ خودش می‌کرد. پاتریک همچنین یک طرفدار تمام عیار موسیقی است و گوش دادن به موسیقی مناسب در شرایط مختلف، برایش از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. به طوری که گاهی اوقات، این موسیقی درحال پخش است که مسیر پیش رویش را تعیین می‌کند و اگر در انجام کاری، موسیقی موردعلاقه‌اش درحال پخش نباشد، نمی‌تواند ادامه دهد.

    پاتریک حین انجام کارهای شرورانه‌اش، به هیچ وجه شبیه دیگر قاتل‌های روانی که در دیگر فیلم‌ها مشاهده کرده‌ایم نیست. او بیشتر شبیه یک هنرمند به نظر می‌رسد که می‌رقصد و از احساسات عمیقش درباره موسیقی صحبت می‌کند. روش کار پاتریک در به قتل رساندن افراد در فیلم American Psycho بیشتر شبیه یک نمایش تئاتر شاعرانه است که هیچوقت پایان خوشی ندارد.

    این مطلب را هم ببینید  نقد روانشناسی کارتون پاندا کنگفوکار 3

    این نمونه‌ای از همان آرامش‌های بعد طوفانی است که پاتریک را در رضایت کامل از نظر روحی و روانی مشاهده می‌کنیم.
    فیلم American Psycho در سطوح مختلفی، همیشه غافلگیرکننده ظاهر می‌شود. در ابتدا اگر نمایش‌های تبلیغاتی فیلم را ندیده باشیم و از افراد دیگر درباره‌اش نشنویم، با یک شخصیت کاملا محترم طرفیم که به نظر می‌رسد اگر فیلم بخواهد یک قاتل روانی از او بسازد، قبلش حتما باید یک شوک احساسی شدید را به او وارد کند. اما همانطور که از اسم فیلم پیداست، پاتریک یک سایکوی تمام عیار است و دائما بین دو شخصیتش جابه‌جا می‌شود. در همین حین که منتظریم داستان، شوک احساسی‌اش را به او وارد کند، پاتریک اولین قتلش را مرتکب می‌شود.

    سپس با جلو رفتن در طول فیلم و نزدیک‌ شدن به پایان آن، کاملا باورمان شده که پاتریک بیتمن، شخصیت اصلی فیلم American Psycho یک قاتل زنجیره‌ای بی‌رحم است که همین حالا باید دستگیر شود و تنها یک خطای کوچک کافی است تا او را دو دستی در اختیار پلیس‌ها قرار دهد. اما در همینجاست که فیلم American Psycho وارد مرحله جدیدی از غیرقابل پیش‌بینی بودن می‌شود و تمام محاسباتمان را برهم می‌ریزد. نمی‌خواهم بیشتر از این جزئیات داستانی فیلم American Psycho را فاش کند، اما در همین اندازه بگویم که تشخیص واقعیت از توهم‌هایی که زائده ذهن مریض و بیمارگونه پاتریک محسوب می‌شوند، کاری بس دشوار و غیرممکن است!

    بعد از نقش بروس وین و بتمن، کاراکتر پاتریک بیتمن، به یاد ماندنی‌ترین نقش‌آفرینی کریستین بیل در دوران بازیگری‌اش به حساب می‌آید.
    فیلم American Psycho در آوریل سال 2000 میلادی به کارگردانی ماری هرون است. یک اثر جنایی روانشناختی که گاهی کاملا ترسناک ظاهر می‌شود و گاهی هم از چاشنی طنز بهره می‌برد. طنزی که به طور مستقیم از درون مغز بیمار پاتریک بیرون می‌آید و به جنبه‌های روانشناختی فیلم می‌افزاید. اگر در طول این بیست سال، فیلم American Psycho را تماشا نکرده‌اید و از طرفی هم کاراکترهای روانی و سایکودلیک مثل آرتور فلک (فیلم Joker) و تراویس (فیلم Taxi Driver) را دوست دارید، همین حالا نسبت به تماشای فیلم American Psycho اقدام کنید و مطمئن باشید که پاتریک بیتمن هم به یکی از کاراکترهای سینمایی موردعلاقه‌تان تبدیل خواهد شد.

    تست های شغلی
    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۳ رای

    نوشته های مشابه

    اشتراک در
    اطلاع از
    guest
    0 نظرات
    قدیمی‌ترین
    تازه‌ترین بیشترین رأی
    بازخورد (Feedback) های اینلاین
    مشاهده همه دیدگاه ها
    دکمه بازگشت به بالا
    0
    افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x