کرید 2
آدونیس کرید باید یک تعادل را در زندگی خود به وجود بیاورد؛ تعادلی بین زندگی شخصی، تعهداتی که نسبت به آن دارد و همچنین ادامهی ورزش حرفهای خود و آماده شدن برای مبارزهی بزرگ بعدی. او در این مبارزه، در مقابل چالش بسیار بزرگی قرار میگیرد که سرنوشت او را میسازد و بزرگترین چالش زندگیاش خواهد بود. او خیلی زود با رقیبی روبهرو میشود که نام خانوادگیاش به گذشتهٔ خانواده کرید گره خورده است و آدونیس بیصبرانه منتظر حضور در رینگ و مبارزه با این رقیب است. از طرف دیگر راکی بالبوآ تا انتها در کنار آدونیس خواهد بود و این دو همراه یکدیگر با میراثِ تلخِ مشترک زندگی خود و همچنین این پرسش که بهراستی چه چیزی ارزش مبارزه را دارد، مواجه خواهند شد و به این نتیجه میرسند که هیچ چیز بااهمیتتر از خانواده نیست. قسمت دوم فیلم Creed به ریشههای این مجموعه بازمیگردد تا دوباره متوجه شویم چه چیزی در وهلهٔ اول باعث میشود که شما را قهرمان بنامند و البته این موضوع را به یادتان میآورد که مهم نیست چه جایگاهی دارید و به کدام سمت حرکت میکنید؛ این موضوع که نمیتوانید از تاریخ فرار کنید، حقیقتی کتمانناپذیر است.
نقد های منتشر شده creed 2:
فیلم Creed 2 یک اثر فوقالعاده خوب است؛ یک اثر کاملا ورزشی با محوریت بوکس که با نکتههای زیبای الهام گرفته و همچنین علم مخصوصی که در آن وجود دارد، به رسم و سنت ژانر خودش احترام گذاشته است اما با این حال، باز هم احساس میشود که یک اثر کاملا جدید و هیجان انگیز است.
فیلم کرید 2 با قلب و مهارت ساخته شده است. از طرف دیگر، جردن به گونهای عمل و در هر صحنه آنقدر استعداد و تلاش سرمایهگذاری کرده است که در نهایت باعث شده تمامی آن صحنهها مهم به نظر برسد.
مایکل بی جردن واقعا خودش را به این فیلم متعهد کرده بود. صحنههای او با تسا تامپسون گرما و صمیمیت واقعا خالص و زیبایی داشت.
فیلم Creed 2 یک اثر قابل احترام است و دنبالهای برای دنبالهی قبلی به حساب میآید؛ هرچند که زیبایی و آن بافت و جنس روایت قسمت قبل خود را در وجودش ندارد.
رابطهی فیلم کرید 2 با کرید، درست همانند دنبالههای سری فیلم Rocky (راکی) با نسخهی اصلی مجموعه است؛ یک نسخهی کلیتر و با بافت کمتر نسبت به نسخههای بوکسی و ورزشی اصلی و قبلی. به نطر میرسد که تفاوت اصلیای که بین این دو قسمت دیده میشود، کوگلر است.
با این حال، به نظر نمیرسد که فیلم کرید 2 گذشته را رها کرده باشد. این اثر، مسیر جدید و هیجان انگیزی را که توسط کوگلر ایجاد شده بود، رها کرد تا بتواند از مواردی استفاده کند که پیش از آن خلق شده بود.
فیلم کرید 2 هم آن فضای سیاسی مهمی را که فیلم Rocky IV (راکی 4) در خود داشت، ندارد و هم فاقد آن شجاعت و جسارتی که فیلم کرید ریان کوگلر داشت، است.
میتوان گفت که به ندرت یک ایدهی اصلی و جدید یا یک سبک جدید در این اثر وجود دارد. فیلم کرید 2 اثری به حساب میآید که انگار یک نوع دنباله برای سری فیلم راکی است؛ اثری که همان شخصیتها، تمها، مبارزهها و شرایط مختلف را بازیابی کرده است و حالا مایکل بی. جردن و تسا تامپسون را به جای سیلوستر استالونه و تالیا شایر قرار داده است.
در فیلم «کرید 2» (Creed 2)، «مایکل بی. جوردن» که خشمگین و زخمخورده است، دوباره در نقش «آدونیس کرید»، مشتزن پرعطشی قرار میگیرد که بوکس را به اندازهی پدرش «آپولو کرید» در رگهای خود در جریان میبیند. این فیلم دنبالهی ساختهی سال 2015 و بسیار جذاب و نفسگیر آقای «رایان کوگلر» است، که خود یک عنوان فرعی بود. اما شما میتوانید آن را فیلم هشتم سری «راکی» نیز بدانید. و شاید به این خاطر که «کوگلر» در این فیلم به عنوان کارگردان حضور ندارد(نقش او به عنوان مدیر تولید حضور دارد و کارگردانی آن بر عهدهی «استیون کیپل جونیور» تازه وارد قرار دارد) و این نکته که فیلمنامه توسط «سیلوستر استالونه» و «جوئل تایلور» نوشته شده است، به نظر میرسد که «کرید 2» بسیار بیشتر از فیلم اول در حال حمل کردن بار یک سری 40 ساله است.
اگر فیلم را با پیشزمینه نگاه نکنیم میتوان گفت که با یک دنبالهی جذاب، محرک و موثر طرف هستیم که چند مورد شگفتی بزرگ نیز برایمان دارد و چند مورد مشتی که به سوی رقبا پرتاب میشود. اما اگر این فیلم را بخواهیم برای مثال با دنبالههای دوم و سوم «راکی» و شخصیت منفیهای عمیق آن(کلابر لنگ، ایوان دراگو) مقایسه کنیم، چیزی که مشخصا دربارهی «کرید 2» جلوه مینماید این نکته است که این فیلم تقریبا هیچوقت نمیتواند شخصیت یا موقعیت جدید و بدیعی که بتواند ماندگار باشد را خلق کند.
فیلم در جایی آغاز میشود که «جوردن» مسیر خود به سوی قهرمانی سنگینوزن جهان را با ناکاوت کردن حریفان طی میکند. او که حالا از تصویر جدید خود به عنوان پادشاه لذت میبرد، این جرئت را به خود میدهد که از «بیانکا»ی(تسا تامپسون) همیشه همراه و با روحیه خواستگاری کند، کسی که دوران کاریش به عنوان یک ستارهی موسیقی پاپ در حال اوج گرفتن است. شرایط بهگونهای به نظر میرسد که «کرید» با مشکلی بسیار بزرگتر از گرفتن جواب بله از او روبهرو است. اگرچه او تمام حریفان خود را شکست داده است اما این دفعه کسی وارد گود شده است که رقبای قبلی در مقایسه با او اسباببازی محسوب میشدند.
این فرد کسی نیست جز «ویکتور دراگو»؛ بله، پسر «ایوان دراگو». «دولف لاندگرن» که بسیار پرچین و چروکدار تر و به استواری سابق نیست، موی سیاهش رو به خاکستری شدن رفته است، و او کسی است که پس از باخت به «راکی» همهچیزش از جمله وطن، شرافت و «بریگتی نیلسن» را از دست داده است. او چیزهای زیادی برای انتقامگرفتن دارد و قصدش این است که تمام آنها را از طریق پسرش که به عنوان هیولا در اوکراین بزرگ شده است انجام دهد. «فلورین مونتینو»، بوکسور رومانیایی، بازیگر و ستارهی بدنسازی که نقش ویکتور را بازی میکند صورتی گرد و سری تراشیده دارد و ریشهایش نیز گرد و سیاه هستند. در چشمهایش میتوان شعلههای نفرت را دید. زندگی «ویکتور» نیز همیشه بسیار ناعادلانه بوده است و او نیز چیزهای زیادی دارد که از آنها انتقام بگیرد. به علاوه اینکه «دراگو»ها میدانند که موتور محرک «کرید» برای مبارزه قطعا تبدیل به بزرگترین نقطهی ضعف او خواهد شد؛ 30 سال پیش و در فیلم «راکی 4»(Rocky IV)، «ایوان» صرفا پدر «کرید» یعنی «آپولو» را شکست نداد، بلکه به او به حدی سخت ضربه وارد که او جان خود را در رینگ مسابقه از دست داد. هدف یک مسابقه بین دو فرزند آنها چیزی شبیه به بهشت ورزشهای تلوزیونی به نظر میرسد؛ انتقام در برابر انتقام.
«جوردن» که بازیگر خارقالعادهای است، نقش خود در این اثر را با خونسردیای که همراه با بحران وجودی شده است بازی میکند. وقتی که «کرید» میگوید:«من خطرناکم»، او واقعا این منظور را دارد اما «جوردن» این دیالوگ را به گونهای بیان میکند که ما به این باور برسیم که او حتما باید خودش را ثابت بکند. «ویکتور» به عنوان ضدقهرمان در مقابل او، بدنی همچون یک دیوار از عضله دارد و همچون یک ماشین مرگبار مشت میزند. او دشمنی بسیار قوی و خطرناک است اگرچه هنگامی که او در رینگ و در مقابل «کرید» قرار میگیرد، سخت است که این احساس به شما دست ندهد که او آن نیرویی را ندارد که باعث میشد پدرش را همچنان به یاد بیاورید آن هم بعد از 33 سال گذشتن از فیلمی که برای اولین بار در آن حضور یافته بود. «راکی 4» البته هنوز در دوران تنشهای موجود در دوران جنگ سرد قرار داشت اما در «کرید 2» مواردی مثل میراث و افتخار جایگاهی ندارند.
3 سال پیش، فیلم اول «کرید» به این خاطر ساخته شد که به ما یادآوری کند که چه ارتباط عمیقی با راکی «سیلوستر استالونه» داشته ایم و «جوردن» با روشن کردن آتشی در دل «آدونیس کرید» ناامید ما را به یاد کاری که «استالونه» در دهه 70 و 80 کرد انداخت. فیلم دربارهی رهایی از بند احساس ساختن یک راکی آفریقایی-آمریکایی بود. «کرید 2» شما را در تمام مدت زمان خود همراهی میکند اما فیلم شور و نشاط کمتری دارد و در عین حال بسیار برنامهریزیشده تر است. «استالونه» با آن جاکت چرم مشکیرنگ، تیشرت خاکستری و کلاه مچاله شده اش به خوبی و با هنر تمام نقش راکی به عنوان یک شهروند در «کرید» را بازی کرد. او شخصیتی داناتر و پیرتر پیدا کرده بود که کلماتش قویتر از بازوانش شده بودند. راکی به «کرید» هشدار میدهد که با «دراگو» مبارزه نکند و از آماده کردن او برای مبارزه خودداری میکند و این نکته که مبارزه در نیمهی اثر اتفاق میافتد به ما این مسئله را یادآوری میکند که فیلم دربارهی چیزی بیشتر از پیروزی غرورآمیز «کرید» خواهد بود.
«کرید 2» به واقع فیلمی دربارهی ایمان است. فیلم دربارهی این است که «آدونیس کرید» چگونه ایمان خود را از دست میدهد، در بیابان سرگردانی قدم میزند و سپس دوباره برای به دست آوردن آن مبارزه میکند. به جای تمرین در یک اتاقک فلزی، راکی این بار او را به صحرا میبرد که شبیه به باشگاه «مدمکس» است. او باید به جهنم برود و از آنجا بازگردد. «کرید 2» با روح و مهارت ساخته شده است و «جوردن» در تمام لحظات این اثر با چنان تعهدی بازی کرده است که به نظر تنها چیز مهم برای او در این دنیا همین فیلم است.