چگونه افراد شکنجه گر می شوند
هر روز هزاران نفر در کلانتری ها، ادارات امنیتی و زندان ها در سراسر جهان شکنجه می شوند.
سازمانهای حقوق بشر به شکنجه اعتراض میکنند و از بازماندگان دفاع میکنند، اما نه آنها و نه مردم چیز زیادی در مورد شکنجهگران نمیدانند.
شکنجه گران از کجا می آیند؟ چگونه می توانند چنین کارهای وحشتناکی انجام دهند؟ و مهمتر از همه، آیا راهی برای توقف شکنجه با متوقف کردن افرادی که آن را انجام می دهند وجود دارد؟
پاسخ به این سؤالات دشوار است زیرا شکنجه یا تحمیل رنج های روحی و جسمی شدید توسط مقامات دولتی، بر اساس قوانین بین المللی غیرقانونی است.
شکنجهگران کار خود را مخفیانه انجام میدهند و تعداد کمی از آنها موافقت کردهاند که با روزنامهنگاران یا پژوهشگران صحبت کنند.
به عنوان بخشی از پروژه تاریخ عراق، یک پروژه تاریخ شفاهی که پس از سقوط صدام حسین توسط مؤسسه حقوقی حقوق بشر دانشگاه دیپل انجام شد، با 14 نفر از شکنجهگران سابق صدام درباره کارهایی که انجام دادند و چرا این کار را انجام دادند، مصاحبه شد.
داستانهای آنها مربوط به حقوق بشر شد و من آنها را به عنوان بخشی از پروژه تحقیقاتی اخیر تجزیه و تحلیل کردم.
در حالی که برخی تحقیقات قبلی نشان میداد که شکنجهگران از نظر روانشناختی افرادی عادی هستند که مجبور به انجام اعمال خلاف میل خود میشوند، تحقیقات من نشان میدهد که چگونه افراد استخدام شده داوطلبانه درگیر شکنجه شدهاند و چگونه اعمال خود را برای خود توجیه میکنند.
چه کسی شکنجه گر می شود؟
اکثر مردانی که با آنها مصاحبه شده بود از کاری که انجام داده بودند ابراز پشیمانی کردند. برخی از آنها انتخاب شغل خود را به دوران کودکی آسیب زا نسبت دادند که در آن خشونت پدران بدرفتار و الکلی را تحمل کردند.
یکی توضیح داد که به شدت از پدرش متنفر بود و “میل شدیدی داشت که از او انتقام بگیرد.” او به دنبال ارزش و جایگاه قوی بود به همین دلیل ، برای استخدام در نیروهای امنیتی درخواست داد.
هنگامی که با درخواست او موافقت شد، او از این خبر خیلی خوشحال شد و استقبال کرد، زیرا “قرار بود بر افرادی مانند خودش تسلط داشته باشد.
چگونه استخدام می شوند؟
همه شکنجهگران حاضر در این مطالعه به میل خود به نیروهای امنیتی صدام ملحق شدند، گاهی اوقات از روابط خانوادگی یا پرداخت رشوه برای به دست آوردن شغل معتبر و پردرآمد افسر امنیتی استفاده میکردند.
آنها فکر می کردند که به بازپرس تبدیل می شوند و وظیفه یافتن و دستگیری دشمنان دولت را بر عهده دارند. زمانی که شغل شکنجه گری به آنها محول شد، شوکه شدند، جایی که مجبور بودند مخالفان را در حین بازجویی شکنجه کرده و آنها را مجبور به اعتراف به جنایات سیاسی کنند.
این افراد که نمیتوانستند درخواست انتقال بدهند، با یک انتخاب جدی روبرو شدند: شغل خود را از دست بدهند یا شکنجهگر شوند.
بسیاری از کسانی که ماندند این کار را انجام دادند، زیرا فقیر بودند و به پول نیاز داشتند. یکی به خاطر می آورد که به مادرش می گفت که با نیروهای امنیتی شغل عالی پیدا کرده است و به او اطمینان می داد که از او مراقبت خواهد کرد و دیگر مجبور نیست در فقر زندگی کند.
وقتی متوجه شد شغل شکنجه گری به او منصوب شده است، گفت: «به دلیل ترس از دست دادن شغل، و ترس از بازگشت به مادرم و ناامید کردن او پس از تمام قول هایی که داده ام، نتوانسته چیزی بگوید.
چگونه آموزش می بینند؟
شکنجهگران تازهکار، گاهی در کلاسهای درس و همیشه در محل کار زیر نظر شکنجهگران با تجربه، آموزشهای عملی دریافت میکردند.
آنها یاد گرفتند که چگونه با کتک زدن افراد با کابل، استفاده از شوک الکتریکی، ضربه زدن به کف پا و آویزان کردن قربانیان با بازوهای خود از سقف، به مؤثرترین شکل درد ایجاد کنند.
از استخدامشدگان خواسته شد که احساسات طبیعی همدلی و شفقت خود را کنار بگذارند. یکی از سربازان استخدام شده به یاد می آورد که به او گفته شده بود که باید “یک هیولای ویرانگر”، “سخت دل” و “به دیگران رحم نکند” و او مجبور بود “انسانی با قلبی مهربان یا مهربان” نباشد.
به یکی دیگر گفته شد: «هرگز به کسانی که میخواهند به کشور آسیب برسانند یا رئیس جمهور صدام حسین که مانند پدر خانه ما بود، رحم نکن».
چگونه بر آنها نظارت می شود؟
شکنجه گران عراقی تحت دستور کار می کردند و گاهی اوقات به آنها دستور می دادند که اعمال شکنجه خاصی انجام دهند.
مافوق آنها دوربین های امنیتی را در اتاق های شکنجه قرار دادند تا از اطاعت آنها مطمئن شوند. دو تن از شکنجه گران می گویند زمانی که از آسیب رساندن به قربانی خودداری کرده اند، خود تحت شکنجه قرار گرفته اند.
هنگامی که آنها وظایف خود را به خوبی انجام می دادند، با تمجید و ترفیع پاداش می گرفتند. یکی از آنها پس از اعتراف گرفتن یکی از زندانیان مهم، به یاد می آورد: «همه افسران به خاطر عملکرد رضایت بخش من به من افتخار می کردند و همه همکارانم در اداره به من به عنوان یک فرد مهم نگاه می کردند.»
چگونه اقدامات خود را توجیه می کنند؟
شکنجه گران خود را متقاعد کردند که کشور را نجات می دهند و قربانیان آنها سزاوار آنچه به دست می آورند. بعد از اولین روز آموزش، یکی از همکارانش پرسید: «آنهایی که جلوی من شکنجه شدند، چه گناهی کردند؟»
همکار پاسخ داد: گناهانشان بزرگ است و قابل بخشش نیست! گناه آنها این است که می خواهند رژیم را سرنگون کنند، دولت ما را آشفته کنند و هرج و مرج، تروریسم، غارت و کشتار را پراکنده کنند.
هرگز باور نمی کنید که یکی از آن ها قربانی است! ما قربانی آنها هستیم.»
سرباز استخدام شده «آن شب را به این فکر کرد که چگونه می توانم کابل را نگه دارم و آن افراد را با آن ضرب و شتم کنم. … با این حال، یاد سخنان او افتادم و اینکه آن افراد فقط خائن و جنایتکار بودند، و با خود فکر کردم: «بله! آنها سزاوار آن همه شکنجه هستند، زیرا تلاش می کنند به کشور خیانت کنند، و بنابراین باید به آنچه حقشان است برسند!»
چگونه می توان از شکنجه جلوگیری کرد؟
مطالعه شکنجه گران عجیب و آزاردهنده است و درک اعمال آنها ممکن است به نظر عذرخواهی باشد. اما مطالعه شکنجهگران مهم است: تنها با درک اینکه چگونه و چرا این کار را انجام میدهند، مردم میتوانند از شکنجه جلوگیری کنند.
مانند پزشکی که سرطان را مطالعه می کند تا آن را درمان کند، دانشمندان علوم اجتماعی باید شکنجه را مطالعه کنند تا به گروه های حقوق بشر و دولت ها در پیشگیری از آن کمک کنند.
برای مطالعه در رابطه با مازوخیسم چیست؟ کلیک کنید.