3 دینامیک رابطه سمی خواهر و برادر
اگر والدین در دسترس نباشند، افسرده، پرخاشگر، خودشیفته باشند، کنترل کردن یا ترجیح دادن یک کودک بر دیگران، ممکن است روابط سمی خاص خواهر و برادر ایجاد شود.
هنگامی که والدین مرزها را تعیین نمی کنند یا روابط خواهر و برادر را به طور سالم مدیریت نمی کنند، این پویایی ها می توانند قطبی شده و به طور فزاینده ای مضر شوند.
1. فرزند طلایی و گوسفند سیاه
اگرچه بسیاری آن را انکار می کنند، والدین اغلب یک فرزند را بر دیگران ترجیح می دهند.
وقتی آنها این کار را به صراحت انجام دهند، پویایی فرزند طلایی و گوسفند سیاه می تواند به وجود بیاید.
گوسفند سیاه خانواده قربانی است که همیشه به عنوان “بد” نشان داده می شود و نمی تواند هیچ کاری را درست انجام دهد.
با مکانیسم دفاعی فرافکنی و شناسایی فرافکنی، خانواده همه مصیبت ها را بر سر بزغاله تخلیه می کند.
در بیشتر مواقع قربانی را کنار می زنند و وقتی همه چیز بد پیش می رود، سرزنش می شوند.
از آنجایی که والدین فرزند طلایی را ادامه خود میدانند، والدین اجازه نمیدهند که گوسفند سیاه روایتی را که ساختهاند تهدید کند.
بنابراین وقتی کودک قربانی کاری را به خوبی انجام می دهد، دستاوردهای اونادیده گرفته می شود.
فرزند طلایی همیشه باید در همه چیز بهترین باشد، و گوسفند سیاه را فقط تا جایی می توان تصدیق کرد که درخشش فرزند طلایی بدون تهدید باقی بماند.
اگر گوسفند سیاه پیام خانواده خود را برای آنها درونی کرده باشد، ممکن است با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم کنند، شرمنده باشند و باور نداشته باشند که شایسته شادی و موفقیت هستند.
ناخودآگاه ممکن است احساس کنند اگر به چیزی برسند مورد حمله و انتقاد قرار خواهند گرفت.
بنابراین حتی در بزرگسالی، آنها ممکن است برای فرار از حمله ای که ناخودآگاه خود انتظار دارند، خرابکاری کنند.
از آنجایی که گوسفندان سیاه هرگز احساس نکردند که به آنها تعلق دارند، یا اینکه در خانه خود خوش آمدند، ممکن است تا آخر عمر احساس تنهایی عمیقی داشته باشند.
با این حال، فرزند طلایی بودن به این معنی نیست که همه چیز عالی است.
همانطور که کارل یونگ اغلب گفته است: “بزرگترین باری که یک کودک باید تحمل کند، زندگیه زندگی نشده والدینش است.”
فرزند طلایی تنها والدی است که آرزوهای خود را بر روی آن مطرح می کنند.
در حالی که گوسفند سیاه تحت فشار قرار می گیرند تا خودمختار باشند و راه خود را در زندگی بیابند.
فرزند طلایی مجبور می شود با والدین کنترل کننده خود درگیر شود.
اگر این کار را انجام ندهند به طرز ماهرانه ای مجازات یا تهدید می شوند که مسیر تعیین شده برای آنها را دنبال کنند.
بنابراین، حتی در بزرگسالی آنها همیشه احساس می کنند که باید “کار درست را انجام دهند” یا از والدین خود دلجویی کنند.
آنها ممکن است در تلاش باشند که خودجوش باشند یا کاری خارج از حد معمول انجام دهند.
همچنین، فرزند طلایی ممکن است از احساس گناه ناخودآگاه رنج ببرد، زیرا می بیند که خواهر و برادر خود به طور ناعادلانه رفتار می کنند، اما نمی توانند کاری در مورد آن انجام دهند.
ممکن است، جذب شرکای آسیب پذیری شوند که به کمک نیاز دارند، یا رفتارهای مردم پسند و مطیع بودن از خود نشان دهند.
2. بالغ و فرزند ابدی
فرد بالغ در این پویایی خواهر و برادر کسی است که بیش از سن خود بالغ است.
آنها همیشه مسئولیت پذیر، منظم و منطقی هستند.
در مقابل، کودک ابدی معمولاً برعکس است. آنها افراد سرکشی هستند که از اراده خود پیروی می کنند، با اشتیاق هدایت می شوند و نمی توانند خود را نظم دهند.
در روانشناسی یونگ، کودک ابدی تجسم پوئر است .
آنها از مرزها، محدودیت ها و تعهد متنفرند.
آنها ایده های زیادی در مورد کارهایی که می توانند در آینده انجام دهند دارند اما به ندرت برای تحقق رویاهای خود تلاش می کنند.
آنها تحمل کمی برای سختی دارند، بنابراین هر زمان که شرایط سخت می شود، به خیالات خود فرار می کنند.
آنها ممکن است از یک موقعیت به موقعیت دیگر، از یک شغل به بعدی ، از یک رابطه به موقعیت بعدی فرار کنند .
هرگز متعهد به هیچ مسیر معنی داری از اقدامات نباشند.
کودک ابدی اغلب جذاب، خودجوش و بازیگوش است.
بودن با آنها لذت بخش است اما شریک قابل اعتمادی نیستند.
از بسیاری جهات، آنها کودکانی هستند که در بدن بزرگسالان زندگی میکنند و در دنیای واقعی بهعنوان یک بزرگسال کارآمد مشکل دارند.
وقتی یک فرزند ابدی در خانواده وجود دارد، به طور متناقضی آن فرد بالغ وجود دارد.
از نظر پویا، فرد بالغ احساس می کند که از آنجایی که خواهر یا برادرش ناامید کننده است، نمی تواند باشد.
بنابراین، آنها احساس می کنند که چاره ای ندارند جز اینکه راهی را که برای آنها تعیین شده است دنبال کنند و به عضوی موفق و کارآمد در جامعه تبدیل شوند.
فرد بالغ هر کاری را که از آنها انتظار می رود انجام می دهد.
اما این یک انتخاب آزاد نیست.
آنها این کار را انجام می دهند زیرا انطباق مطلق چیزی است که زمانی از آنها خواسته می شد.
آنها ممکن است جای یک والدین افسرده را پر کنند که به وضوح نشان می دهد که آنها هیچ انرژی اضافی برای فرزندپروری ندارند.
یا در حال جبران بیش از حد والدینی خشن و غیرقابل پیش بینی هستند که اگر اوضاع کمتر از حد عالی باشد، خشمگین می شود.
از آنجایی که در تمام زندگی خود صلحجو و میانجی بودهاند، دستور کار فرد بالغ هرگز اهمیتی نداشته است.
آنها یاد می گیرند که نیازها و خواسته های خود را نادیده بگیرند.
آنها احساس نمیکنند که اجازه دارند موهایشان را رها کنند، استراحت کنند، خوش بگذرانند و کاری خارج از آنچه از آنها انتظار میرود انجام دهند.
در حالی که آنها در خانه بیش از حد کار می کنند، احتمالاً در کار، روابط عاشقانه و فرزندپروری نیز بیش از حد کار می کنند.
در نهایت، آنها بیش از حداحساس مسئولیت می کنند و ممکن است فرسوده شوند.
یکی از عواملی که این پویایی را پیچیده میکند، مخصوصاً زمانی که به رقابت برادر و برادر بزرگسال تبدیل میشود، حسادت است.
فرد بالغ برای تمام عمر خود آگاهانه یا ناخودآگاه از اینکه خواهر یا برادر کوچکترشان چقدر بی خیال به نظر می رسد حسادت دارند.
آنها برادران و خواهران خود را دوست دارند، اما نمی توانند از این واقعیت که هرگز کودکی واقعی نداشته اند، احساس تلخی و رنجش کنند.
فرد بالغ که در پیوندی بین عشق و رنجش وفاداری و نیاز به آزادی گرفتار شده است، ممکن است در زندگی بعدی دچار بحران عاطفی و وجودی شود.
3. قلدر و ساکت شده
در یک سناریوی سالم، والدین زمانی که کودک با بی احترامی صحبت می کنند یا پرخاشگرانه رفتار می کنند، تنبیه می کنند.
با این حال، برخی از والدین ممکن است به دلیل نیازهای دلبستگی خود و سابقه تروما در انجام این کار شکست بخورند.
آنها عمیقاً از درگیری و رها شدن توسط فرزندان خود می ترسند، بنابراین هر کاری که می توانند برای رضایت فرزندان خود انجام می دهند.
آنها از “پلیس بد” بودن خودداری می کنند و کاری برای تنبیه کودکی که در حال بازی کردن است انجام نمی دهند.
ناتوانی والدین در اعمال قدرت والدین به این معنی است که فرزندان باید حد و مرزهای خود را پیدا کنند، که کاری غیرممکن است.
هنگامی که خواهر و برادر آزاری وجود دارد، پویایی قطبی شده شامل یک قلدر و قربانی آنها، فرد خاموش می شود.
برای قلدر، این که بتواند از پرخاشگری و حتی بدرفتاری خلاص شود، موهبتی نیست.
وقتی قلدر نتواند خطوطی را که باید توسط والدینشان کشیده می شد پیدا کند، دنیا مانند مکانی آشفته و ترسناک به نظر می رسد.
اغلب، قلدر کودکی است که مورد غفلت، آزار و اذیت قرار گرفته یا آسیب دیده است.
آنها در درون احساس درماندگی و شرمندگی می کنند، اما راهی بهتر از تحمیل آسیب به خواهر و برادر خود ندارند.
ساکت یاد گرفته است که سکوت کند، زیرا در تمام عمرشان داستانشان قابل گفتن نبود.
آنها توسط خشونت خواهر و برادرشان تهدید می شدند، وگرنه هیچکس آنها را باور نمی کرد.
تنها انتخاب آنها ممکن است جدا کردن و دفن آسیب عمیق در بدن و روح آنها باشد.
بعداً در زندگی، علائم آسیب زا ممکن است به صورت خستگی مزمن، درد بدن، افسردگی یا اضطراب ظاهر شود.
فرد ساکت شده به جای ابراز خشم خود و تعیین حد و مرز، اغلب خود را سرزنش می کند و پرخاشگری را که متحمل شده اند درونی می کند.
ممکن است خودشان به برجهای خشن تبدیل شوند و «صدای منتقد درونی» را بشنوند که دائماً آنها را پایین میآورد..
فرد ساکتشده ممکن است زخمهای روانشناختی و شرم درونیشده را به بزرگسالی ببرد و بهعنوان یک شخص احساس مشروعیت نکند.
آنها ممکن است باور نداشته باشند که شایسته دوست داشتن هستند و فرصت ها و روابط عاشقانه را خراب می کنند.
آنها همچنین ممکن است برای دیگران قلدر شوند، به عنوان راهی برای رهایی از رنجش پردازش نشده.
حرکت به جلو
وقتی افرادی که قرار است ما را دوست داشته باشند، به ما آسیب میرسانند، به ما خیانت میکنند یا ما را رها میکنند.
زخمها میتوانند عمیقا بریده شوند و سایر بخشهای زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهند.
وقتی رابطه با خواهر و برادرمان از هم میپاشد، اغلب ما با اشتیاق طولانی برای آشتی مواجه میشویم.
اگر نتوانیم خواهر یا برادری را که قرار است داشته باشیم اما نداریم، رها کنیم، ممکن است در اندوه گیر کنیم.
ممکن است هنوز منتظر یک عذرخواهی باشیم که نخواهد آمد، به رسمیت شناختن کاری که انجام داده ایم، یا در نهایت، یا پذیرش خود واقعی خود در خانواده.
وقتی بارها و بارها تلاش کرده ایم و نمی توانیم به جایی برسیم، ممکن است احساس درماندگی کنیم.
گاهی اوقات راه حل در تلاش برای آشتی با خواهر و برادر نهفته است.
در مواقع دیگر، ممکن است مجبور شویم بپذیریم که عشق خواهر و برادری را که میخواهیم نداریم و رها کنیم.
برای اطلاعات بیشتر در موردرفتار صحیح با نوجوانان کلیک کنید.