فیلم جنگجوی صلح طلب
صبر کردن، تلاش کردن و پیگیـر بودن و باور و ایمان داشتن، غرور نـداشتن و … از جمله مفاهیم زیبایی هستند که همه ما فقط موقع خواندنش، زیبایی شان را می فهمیم! عمل کردن به آنها داستان دیگری دارد. در واقع همه ما این جملات زیبا را هم به همدیگر می گوییم ولی باز هم عمل کردن، زندگی کردنشان، بسیار دشوار است.
اینکه زندگی کسِ دیگری را زندگی نکن، ذهنت را خالی کن و آشغال هایش را بیرون بریز، تو می توانی، تلاش دائمی کن و… مواردی نیستند که بشود با گفتن آموزشش داد و واقعا یک رینگ ِآموزشی برای تمرین می خواهد. اما قطعا زیستن همه آنها برای فهمیدن با زندگی واقعی مان، بسیار هزینه بر است. فیلم و سینما، با معجـزه ای که می آفرینند به ما لذت ِ تجربه کردن را هدیه می دهند. تـیاتر هم مثل سینما و شاید بهتر از آن بتواند عمل کند
یکی از سکانس های فوق العاده ای که بین پیرمرد و جوان پرشور و سودای فیلم (دنیلمن) رد و بدل می شود، جایی است بالای کوه. من نقل به مضمون و نزدیک به دیالوگ ها، آن هارا بازنویسی می کنم تا بیشتر در خاطرم بمانند:
زندگی سه بخش دارد: معما، شوخی، تغییر
زندگی معماست، برای حل کردنش وقت و زندگی خودت را هـدر نـده
شوخی از بهترین لذت ها ماست، آن را هرگز فراموش نکن. مخصوصا شوخی با خودت.
تغییر، یادت باشد که همه چیز تغییر می کند و هیچ چیزی ثابت نخواهد ماند.
و در ادامه با نشان دادن «سنگ» به عنوان ِ مقصـد ِ اصلی سفر، حرص جوان را درمی آورد، پیرمرد می گوید که خودم هم نمی دانستم که دستآورد این سفر چیست! و بعد راهی می شود و آنگاه، سفـر و لذت خود ِ سفـر به عنوان هدف معرفی می شود نه مقصد و نه دستآوردها.
فکر میکنم موقع دیدن فیلم گذشته ساخته اصغر فرهادی بود که گفتم برخی فیلم ها ارزش هدیه دادن دارند، اینجا هم همین حرف را تکرار میکنم، برای کسانی که دغدغه رشـد و توسعه دارند، دنبال سبک زندگی خاص ِ خود هستند این فیلم هدیه خوبی است. و من فـردا امیدوارم این فیلم را به یک دوست خوب که بتازگی با هم آشنا شده ایم، هدیه بدهم.
این فیلم در دسته بندی فیلمهای انگیزشی آموزشی قرار دارد. برای تقویت روحیه و جنگجویی برای اهداف، تلاش شدید برای رسیدن به خواستهها، کنار گذاشتن ناامیدی مناسب است.
من این فیلم را برای نوجوانان و جوانان هم پیشنهاد میکنم (مخصوصاً اگر پروژه و برنامهای همچون کنکور را در پیش دارند).
این فیلم برای ایجاد تغییراتِ زیربنایی در نوع نگرشِ ما به دنیا و مسئلهها، سطح تلاش و همچنین تغییرات مدل ذهنی نیز بسیار مفید خواهد بود.
انگیزهبخشی در این فیلم را باید جدی بدانیم. هر فردی برای ایجادِ تغییراتِ در زندگی خویش، نیازمند یک انگیزه درونی بسیار قوی است.
می توان مضمون این فیلم را تابع جریانی دانست که درچند سال اخیر جهان و بیشتر از همه آمریکا را فراگرفته است: قدرت ذهن و موفقیت. این جریان را در دو بعد می توان بررسی کرد. اول از لحاظ ماهیت آن و اینکه چه حرفهایی برای گفتن دارد. دوم از لحاظ بهره برداری مردم ازاین اصول و قوانین درجهت کسب موفقیت هاست. از این لحاظ گاهی متوجه افرادی می شویم که فرصت طلبانه دکان سوداگری باز می کنند، حساب اهل تفکر از این ها جداست.
در فیلم جنگجوی درون راز پیروزی و موفقیت یک ژیمناست به نام «دان» با استفاده از پرداختن به درون (ذهن) در یک داستان به تصوبر کشیده می شود. اما به نظرم این فیلم ملموس تر می تواند از جنگ درون انسان ها پرده بردارد.
فیلم ماجرای ارتباط دان با یک پیرمرد معمولی و در عین حال داناست که در یک پمپ بنزین کارمی کند چون آنجا را یک ایستگاه خدماتی می داند و می گویدخدمت به دیگران سبب موفقیت درون است. او در اولین گام در تصور عادی مردم از دانایی تردید ایجاد می کند و می گوید: خرد با دانش فرق می کنه! و در مرحله بعد می خواهد اضافات را دور بریزد: آشغالا چیزایی اند که فکرت را از چیزهایی که اهمیت دارن دور می کنن. او درخانه کفش هایش رات به رسم قدیم ژاپنی ها در می آورد . اوجلوی سرعت را می گیرد و هنگام غذا خوردن می گوید: آروم بخور، مزه اش رو نمی فهمی! می گوید: مغزت پرشده و اتفاق هایی رو که داره میفته از دست میده. در یک صحنه زیبای فیلم پیر با دستانش دان را د ر پارک شهر لمس می کند و او گویا که به آرامشی می رسد و دراین حال متوجه کوچکترین حرکات مردم اطراف و رهگذران ، که به طریق اسلوموشن است، می شود.
اومی گوید: هیچ لحظه ای عادی نیست و به نظر من اصل « تکراری نبودن لحظات» برای این است که همیشه «درلحظه» باشیم. این حالت خالی کردن مغز و درک زمان حال است که در فیلم به آن اشاراتی دیگر هست: گذشته و آینده را دور بریز.
از مهمترین اصولی که در فیلم بازگویی می شود اصل باخود بودن است: مردم از چیزای درونشون می ترسن در حالیکه اون تنها جاییه که به جواب سوالاشون می رسن. اساساً پیر دانا به خاطر همین، به قول حافظ خودباشی، است که به این جایگاه رسیده است. او درجواب این سؤال که این چیزها رو ازکجا یاد گرفتی می گوید: از تجربه زندگی خودم یاد گرفتم.
آشنایی ورزشکار فیلم با این پیرمرد دانا شروع پیشرفت و موفقیت است. درنیمه فیلم تصادف سختی رخ می دهد طوری که پزشکان از حضور در مسابقات قهرمانی کاملاً قطع امید می کنند. اما با همین نبرددرونی است که به طرز معجزه آسایی در مقابل چشم مربی و هم تیمی ها نمایشی زیبا از خود ارائه می دهد.
از اصول دیگر «واکنش» است. در زندگی به جای کنش باید تقدیر را شناخت و درست واکنش نشان داد: تمام زندگی همینه- باید خرد کامل رو برای واکنش بدست بیاری در زمان و مکان مناسب. پیر می گوید: تصادف بخشی از آموزش تو بود! و می خواهدبگوید: مهم واکنشی است که به تقدیرت نشان می دهی. او در جایی دیگر می گوید: فقط عمل کن! در واقع این عمل همان عکس العمل است! نمی خواهد فکر کنی که چه کار کنی. فقط عمل کن!
دان پس از پایان آموزش هایش دیگر پیر را پیدا نمی کند، گویا مأموریت او به پایان رسیده است! در پایان هنگامی که بر روی دارحلقه محل مسابقات در حال اجرای نمایش خود است، صدای پیر به گوشش می رسد:
کجایی؟ اینجا!
چه زمانی؟ الان!
تو چی هستی؟ همین لحظه!
تماشای آنلاین فیلم جنگجوی صلح طلب :