تاریخچه رویکرد دیالکتیک
پس از پیدایش و ترویج رویکرد شناختی رفتاری، رویکرد دیالکتیک که از شاخه های شناختی رفتاری می باشد توسط مارشا لینهان متولد شد.
این رویکرد به روی بیماران دارای ناهنجاریهای رفتاری مخصوصا بیماران با قصد خودکشی و اختلال شخصیت مرزی تمرکز دارد.
رفتار درمانی دیالکتیکی با استفاده از مهارت های چهارگانه افزایش ذهن آگاهی، قدرت تحمل پریشانی، مهارت برقراری ارتباط موثر و تنظیم هیجانی سعی در افزایش کیفیت زندگی مراجعان داشته و با استفاده از این مهارت ها مراجعان را به اهداف درمانی می رساند.
برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص درمان شناختی رفتاری کلیک کنید.
مارشا لینهان در دهه 1980 رویکرد دیالکتیک را بنیانگذاری کرده و این نظریه را از طریق کار با دو جمعیت سلامت روان ایجاد کرد:
- افراد با افکار خودکشی مزمن
- افراد دارای اختلال شخصیت مرزی
لینهان شیفته شهرت درمان شناختی رفتاری (CBT) شد و تصمیم گرفت تا از آن در عمل استفاده کند.
با کمک همکارانش پس از انجام تحقیقات نسبت به اثربخشی CBT در جمعیت منتخب خود، با ۳ مشکل عمده روبرو شدند که عبارتاند از:
1. شرکت کنندگان، مداخلات متمرکز بر تغییر را فاقد اعتبار دانستند. در نتیجه ترک درمان، بیثباتی و پرخاشگری نسبت به درمانگران را به دنبال داشت.
2. شرکت کنندگان و درمانگران الگویی از تقویت را ایجاد کردند که در آن کار خوب متوقف میشد و اجتناب و تغییر مسیر تشویق می شد.
درمانگران زمانی که شرکت کنندگان را برای تغییر تحت فشار قرار میدادند، شرکت کنندگان با عصبانیت واکنش نشان میدادند.
ولی در مواقعی که درمانگران اجازه تغییر موضوع را میدادند، شرکت کنندگان بازخورد مثبتی نشان میدادند؛ به نظر میرسید که این حلقه هم درمانگر و هم شرکت کننده را فریب میدهد به این صورت که فکر میکنند در مسیر درست قرار دارند، در حالیکه در گذشته چنین نبودند.
3. درمانگران با توجه به شدت موقعیت های بحرانی زمان زیادی را به نگرانیهای ایمنی و سلامت مثل: افکار یا اعمال خودکشی، خصومت و تهدیدهایی نسبت به درمانگر، یا رفتارهای آسیب به خود صرف میکردند.
در نتیجه برای آموزش مهارتهای مقابلهای و یا پرداختن به عملکرد رفتاری زمان کمی باقی میماند.
لینهان پس از تجزیه و تحلیل این مشکلات، سازگاریهای متعددی را در CBT انجام داد.
قبل از آنکه از شرکت کنندگان بخواهد روی تغییر تمرکز کنند، از تکنیکهای مبتنی بر پذیرش استفاده کرد تا اطمینان حاصل کنند که مورد حمایت و اعتبار هستند.
علاوه بر این، دیالکتیک به درمانگران و شرکت کنندگان در درمان اجازه داد تا قطبهای متضاد، مانند پذیرش و تغییر را ترکیب کنند و این کار به آنها کمک می کرد تا از گرفتار شدن در الگوهای شدید موضع گیری، جلوگیری کنند.
این سازگاریها به تمرینات CBT اضافه شد و در سال ۱۹۹۳، لینهان اولین راهنمای درمان رسمی، درمان شناختی رفتاری اختلال شخصیت مرزی را منتشر کرد.
از آن زمان، روند دیالکتیک عمومیت بیشتری پیدا کرد و در طی چند دهه گذشته نیز، تحقیقات زیادی از اثر دیالکتیک پشتیبانی کرده است.
رویکرد دیالکتیک چیست؟
دیالکتیک در اصطلاح به فرآیندی اشاره دارد که مفاهیم متضادی مثل پذیرش و تغییر را با هم جمع میکنند.
همانطور که اشاره شد، مارشا لینهان رویکرد دیالکتیک را به عنوان درمانی برای بیماران خودکشیگرای مزمن، که الگوهایی از رفتار خودکشی و یا خودآسیبی های غیرخودکشی (رفتارهای شبه خودکشی) دارند، گسترش داد.
در اصل، دیالکتیک برای درمان افرادی که خودکشی مزمن داشتند که نشانه ای از شخصیت مرزی است، طراحی و تنظیم شد.
دیالکتیک به زودی به شرایط جلسات درمان فردی برای اختلالات شخصیت مرزی تعمیم داده شد، اختلالی که غالباً با رفتارهای شبه خودکشی مشخص می شود.
رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) یک درمان شناختی رفتاری جامع است و این روش درمانی برای افرادی که از دیگر روش ها پاسخی نگرفته اند، بسیار امید بخش و کارآمد بوده است.
رویکرد دیالکتیک به افراد کمک می کند تا بتوانند هیجان های خود را کنترل کرده و سطح کیفیت زندگی خود را افزایش دهند. در حال حاضر، دیالکتیک برای درمان افرادی که دارای مشکلات روانی مزمن یا شدید هستند، استفاده می شود.
مواردی مانند: مشکلات غذا و خوردن، آسیب به خود، استرس پس از سانحه، اعتیاد، شخصیت مرزی و همچنین حل مسائل خانوادگی و مشکلات نوجوانان از قبیل مواردی هستند که توسط رویکرد دیالکتیک مورد توجه درمانی قرار می گیرد.
این روش درمانی بر حل مسئله و استراتژی های مبتنی بر پذیرش متمرکز است و در چارچوبی از روشهای دیالکتیکی عمل میکند.
آنچه در درمان دیالکتیک مدنظر است، تعدیل کردن آشفتگی های هیجانی و رفتارهای مخرب افراد می باشد که برای رسیدن به اهداف درمانی خود، یک جعبه ابزار مهارت را برای فرد فراهم می کند.
این مهارت ها شامل: افزایش ذهن آگاهی، قدرت تحمل پریشانی، مهارت ارتباط موثر و تنظیم هیجانی میشود.
سه چارچوب نظری عمده با هم ترکیب شده و اساس درمان دیالکتیک را تشکیل می دهند. اینها یک مدل زیست اجتماعی علوم رفتاری از توسعه مسائل مزمن سلامت روان، عملکرد ذهن آگاهی از بودیسم ذن و فلسفه دیالکتیک است.
1. نظریه زیست اجتماعی سعی دارد چگونگی توسعه مسائل مربوط به شخصیت مرزی را توضیح دهد. این تئوری معتقد است که برخی افراد با پیش زمینه آسیب هیجانی متولد می شوند.
محیط هایی که فاقد محل امن و قابل اطمینان هستند، میتوانند پاسخ های عاطفی منفی فرد را تشدید کنند و همچنین می توانند بر الگوهای متقابل تأثیر بگذارند که در نتیجه مخرب میباشند.
این الگوها می توانند به روابط و عملکرد در همه موقعیت ها آسیب برسانند. آنها ممکن است اغلب منجر به رفتار خودکشی و یا رفتارهای شخصیت مرزی شوند.
2. دیالکتیک تکنیک های ذهن آگاهی را از ذن بودیسم می گیرد تا با استفاده از «اینجا و اکنون» و هوشیاری و آگاهی ذهن که به وجود می آید، بهره بگیرد.
این هوشیاری ممکن است به افراد در درمان کمک کند تا شرایط را با آرامش مشاهده و ارزیابی کنند.
آموزش ذهن آگاهی به مراجعان این امکان را می دهد تا از تجربه فعلی خود بهره برده و حقایق را ارزیابی کنند و در حین انجام هرکار، با آگاهی و اکنون بودن به آن کار بپردازند.
3. در رفتار درمانی دیالکتیکی مراجع و درمانگر مورد حمایت قرار میگیرند. درمانگران با استفاده از دیالکتیک به مراجعان کمک میکنند تا قسمتهایی از خود را که دوست ندارند، بپذیرند.
درمانگر همچنین از این رویکرد درمانی برای ایجاد انگیزه و تشویق برای پرداختن به تغییر آن قسمت های غیر مورد علاقه خود، استفاده می کنند.
تاثیر نظریه دیالکتیک
یافته های حاصل از چندین مطالعه نشان دهنده تاثیر نظریه دیالکتیک می باشد. این تحقیقات اثر دیالکتیک را به خصوص در موارد درمان مسائل مربوط به استرس پس از سانحه ، شخصیت مرزی، خودآزاری و خودکشی موثر و کارآمد می دانست.
1. نتایج یک آزمایش کنترل شده در بیمارستان (با بیمارهای بستری) که توسط بوهست و همکاران (۲۰۰۴) انجام گرفته است، نشان می دهد که کسانی که در مدت زمان 3 ماه با دیالکتیک درمان شدند، در مقایسه با افرادی که درمان دیگری را دریافت کردند، وضعیت بهبودی آنها بهتر بود.
2. بر اساس برنامه ملی و برنامه های مبتنی بر شواهد SAMHSA، چندین آزمایش کنترل شده و مطالعات مستقل نشان داد که یک سال درمان دیالکتیک، موارد رفتارهای خودآزاری را با سرعت بیشتری نسبت به درمان های دیگر کاهش می دهد.
در یکی از این تحقیقات گزارش شده است که شرکت کنندگانی که درمان دیالکتیک دریافت کرده اند فقط ۰/۵۵ مورد رفتار خودآسیبی در طی یک ماه داشته اند، در حالی که این رقم در بین کسانی که به طور معمول معالجه کرده اند ۹.۳۳ مورد بوده است.
3. مطالعه ای که لینهان و همکاران (۲۰۰۶) انجام دادند، مشخص شد رفتار درمانی دیالکتیکی در کاهش اقدام به خودکشی ممکن است، موثر باشد.
این مطالعه گزارش کرده است افرادی که درمان دیالکتیک دریافت کرده اند نیمی از احتمال اقدام به خودکشی را دارند و کمتر در بیمارستان بستری شدند.
نتایج درمانی رویکرد دیالکتیک
دیالکتیک می تواند در انواع حوزههای سلامت روان مورد استفاده قرار گیرد که شامل پنج مؤلفهی زیر است:
افزایش انگیزه و توانایی درمانگر:
از آنجا که دیالکتیک اغلب برای افرادی که دچار مشکلات سلامت روان مزمن، شدید و سخت هستند ارائه می شود، درمانگران برای جلوگیری از مواردی مانند آسیب دیدگی یا فرسودگی شغلی، سوپرویژن و حمایتهایی را دریافت می کنند.
برای مثال، جلسات گروه درمانی به طور مکرر برگزار می شود تا به درمانگران فضایی برای ارائه و دریافت پشتیبانی، آموزش و راهنمایی بالینی داده شود.
افزایش توانایی:
دیالکتیک فرصت هایی را فراهم میکند تا افراد بتوانند مهارت هایشان را گسترش دهند و چهار مجموعه مهارت اساسی در درمان آموزش داده می شود که عبارتاند از: آموزش ذهن آگاهی، کارآمدی بین فردی، تنظیم هیجانی و تحمل پریشانی (رنج).
افزایش انگیزه:
دیالکتیک از درمانهای رفتاری منحصر به فردی برای کاهش رفتارهای مشکل ساز استفاده میکند که این رفتارهای مخرب بر کیفیت زندگی فرد تأثیر منفی میگذارند.
برای مثال، ممکن است درمانگران از برگه های خود-نظارتی استفاده کنند، بنابراین جلسات در ابتدا میتوانند برای رفع مشکلات شدید تنظیم شوند.
ساختار محیط:
یکی از اهداف درمانی دیالکتیک، اطمینان از تقویت رفتارهای مثبت و تطبیقی در همه محیط هایی میباشد که فرد در آنها مشغول می باشد.
تعمیم:
درمانگران دیالکتیک از تکنیک های مختلفی استفاده می کنند تا افراد را تشویق کنند مهارت هایی را که آموختهاند، در حوزههای دیگر نیز استفاده کنند.
برای مثال، ممکن است درمانگر از فرد تحت درمان بخواهد با شریک زندگیاش پیرامون بحث و درگیری که رخ داده است صحبت کند. در این صورت فرد ممکن است قبل و بعد از بحث، از مهارت های تنظیم هیجان استفاده کند.
مهارت های چهارگانه دیالکتیک
در رفتار درمانی دیالکتیکی مجموعه ای از مهارت ها به مراجعان آموزش داده می شود، که افراد با مجهز شدن به این مهارت ها به طرزی کارآمد زمام زندگی خود را به دست گرفته و بتوانند بر مشکلات خود فائق آیند.
در قدم اول مهارتها به افراد آموزش داده میشود و از آنها میخواهند تا مهارتهای آموخته شده را تقویت کنند.
به اینصورت که با تمرین و تکرار مهارت های جدید و گرفتن بازخورد، مهارت های جدید خود را نیز تقویت کنند و سپس آن مهارت هایی را که آموخته اند، به موقعیت های مختلف زندگی خود تعمیم دهند تا کارآمد عمل کنند.
در نهایت رفتارهای ناکارآمد و مزاحم و همچنین مخرب مراجعان کاسته شده و مهارت های جدید کسب شده را در زندگی خود به کار می گیرند.
در ادامه به چهار مهارتی که درمان دیالکتیک بر آنها تمرکز کرده تا مراجعان را به مقاصد درمانی خود برساند، می پردازیم.
الف) توانایی برقراری ارتباط موثر:
اثر بخشی بین فردی به شما کمک می کند تا در یک رابطه قاطعانهتر و با اعتماد به نفس بیشتری عمل کنید. (مثلاً نیازهای خود را بیان کنید و بتوانید “نه” بگویید) در حالی که رابطه را همچنان مثبت و سالم نگه دارید.
شما یاد خواهید گرفت که به طور موثرتری گوش دهید و ارتباط برقرار کنید، با افراد چالش برانگیز ارتباط موثری برقرار کنید و به خود و دیگران احترام بگذارید.
ب) قدرت تحمل پریشانی:
مهارت تحمل پریشانی به شما کمک می کند تا خود و شرایط فعلی خود را بپذیرید و شما را برای احساسات شدید و سخت آماده می کند و شما را قادر می سازد تا با یک نگاه مثبت بلند مدت تر با آنها کنار بیایید. چهار روش مدیریت بحران عبارتند از:
– حواس پرتی
حواس پرتی می تواند روشی بسیار موثر برای افزایش تحمل پریشانی باشد. این روش با استفاده از روش های مختلف برای از بین بردن احساس پریشانی شما اقدام می کند.
– خود آرامش بخش
یافتن راه هایی برای آرام کردن خود و کنترل احساسات منفی، قسمت مهمی در ایجاد تحمل پریشانی است. از تجربیات مختلف حسی که شامل بینایی، صدا، بو، طعم یا لمس است می توان برای تسکین خود در لحظات سخت استفاده کرد.
– افزایش آرامش در لحظه
این روش شامل استفاده از انواع استراتژی ها برای کمک به تحمل بیشتر وضعیت استرس زا می باشد. تجسم صحنه ای آرامش بخش و استراحت ذهنی برای انجام کاری دلپذیر ، همگی نمونه هایی از روش هایی است که می توانید لحظه ای را از جهت آرامش، بهبود بخشید.
– مزایا و معایب تحمل پریشانی
این روش تحمل پریشانی شامل فکر کردن در مورد جوانب مثبت و منفی احتمالی تحمل پریشانی یا تحمل نکردن آن است. این روش می تواند ابزاری مناسب برای تفکر در مورد پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت یک عمل باشد.
ج) تنظیم هیجانی :
تنظیم هیجانات به شما امکان می دهد تا احساسات قدرتمند خود را در راه و روش موثرتری هدایت کنید. مهارتهایی که در تنظیم هیجان یاد می گیرید، به شما کمک می کند احساسات خود را شناسایی و نامگذاری کنید و سپس تغییر دهید.
وقتی بتوانید احساسات منفی شدید (به عنوان مثال عصبانیت) را بشناسید و با آن به طرزی مثبت مواجه شوید، این آسیبپذیری عاطفی شما را کاهش می دهد و به شما کمک می کند تجربیات احساسی مثبتتری داشته باشید.
د) ذهن آگاهی:
شاید مهمترین تکنیک مورد استفاده در رفتار درمانی دیالکتیکی، توسعه مهارتهای ذهن آگاهی باشد.
مهارت ذهن آگاهی به شما کمک می کند تا هنگامی که دچار درد عاطفی هستید، آرام شده و متمرکز بر مهارت های مقابله ای سالم شوید.
ذهن آگاهی به شما کمک میکند تا بر زمان حال تمرکز کنید و “در لحظه زندگی کنید”. همچنین ذهن آگاهی به شما کمک می کند تا به اتفاقاتی که در درون شما رخ می دهد (افکار، احساسات و انگیزه های خود) توجه کنید و همینطور با استفاده از حواس خود از آنچه در اطراف شما اتفاق می افتد (آنچه می بینید، می شنوید ، می بویید و لمس می کنید) بدون قضاوت، آگاه شوید.
این تکنیک همچنین می تواند به شما کمک کند تا در عین اینکه آرامش کسب کرده اید، از درگیر شدن در الگوهای تفکر منفی ای که به صورت خودکار ظاهر می شوند و رفتارهای تکانشی جلوگیری شود.
نکته نهایی
رفتار درمانی دیالکتیکی با تمرکز بر مهارتهای چهار گانه افزایش ذهن آگاهی، قدرت تحمل پریشانی، مهارت برقراری ارتباط موثر و تنظیم هیجانی، سعی در افزایش سلامت روان افراد داشته تا مراجعان بتوانند برخورد مفید و موثر در شرایط متفاوت زندگی خود داشته باشند.
با کمک ذهن آگاهی میتوان با مراجعان کمک کرد که هوشیاری خود را نسبت به خودد و احساسات و افکارشان بالا ببرند، در لحظه حال زندگی کنند که از این رو به فرد توانایی برخورد با لحظات دشوار را بدون اینکه درگیر احساسات منفی شود، می دهد.
مهارت تنظیم هیجانی موجب می شود از آسیب پذیری عاطفی مراجع کاسته شود و به فرد کمک می کند تجربیات احساسی مثبت تری را تجربه کند.
مهارت توانایی برقراری ارتباط موثر موجب می شود شما با افراد دیگر ارتباطی موثر و مفید برقرار کنید و در این ارتباط از حقوق خود نیز برخوردار باشید و به طور مثال در مواقع لازم به راحتی «نه» بگویید.
مهارت تحمل پریشانی به شما کمک می کند تا خود و شرایط هم اکنون خود را پذیرفته و شما را برای شرایط سخت و دشوار با نگاهی مثبت آماده کرده و توان مقابله صحیح با آن شرایط را برای شما به وجود می آورد.