مکانیسم دفاعی سرکوب
فروید در نظریه شخصیت خود به مبحث مکانیسمهای دفاعی پرداخته است. مکانیسم دفاعی راهکاری است که افراد از آن به صورت ناآگاهانه استفاده میکنند تا اضطراب خود را کاهش دهند. یکی از این ها مکانیسم دفاعی سرکوب یا واپس رانی است.
سرکوب شامل افکار، احساسات یا تمایل شدید افراد به بیرون راندن چیزی از آگاهی است. مکانیسم دفاعی سرکوب، یک مکانیسم دفاعی ناهشیار است که به وسیلهی ایگو به کار گرفته میشود تا از ما در برابر افکار آشفته یا تهدید آمیز محافظت کند و مانع از ورود این افکار به بخش هشیار روان ما شود.
هدف از این مکانیسم دفاعی، نگه داشتن افکار و تمایلات غیر قابل پذیرش و یا ممنوع در بیرون از آگاهی شخص است.
به کمک سرکوب، فرد میخواهد چیزهایی که برای او رنجآور و آزاردهنده است را فراموش و از خودش دور کند. واپسرانی با انکار یک تفاوت مهم دارد. انکار در برخورد با مشکلات بیرونی بروز پیدا میکند ولی واپسرانی مربوط به موارد درونی است.
برای مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر در خصوص سازوکار یا مکانیسم دفاعی کلیک کنید.
تاریخچه سرکوب
فروید اولین کسی بود که مفهوم توصیفشده و شناساییشدهی سرکوب را در سال ۱۹۲۳ مطرح کرد و باور داشت مهمترین مکانیسم دفاعی است.
فروید به بیماران کمک کرد تا به احساسات ناهشیارشان که پنهان است، آگاهی یابند. اما وی به این باور رسید که تعدادی مکانیسم به صورت مستقیم کار میکنند تا در برابر این رویارویی با قسمتهای نهفتهی درونی، مقاومت کنند و افکار غیر قابل پذیرش را پنهان نگه دارند.
فروید این مکانیسم را سرکوب یا واپس رانی نامید. او باور داشت که سرکوب نقش کلیدی را در روان بشر بازی میکند. او حتی پیشنهاد کرد که این مکانیسم دفاعی، سنگ بنایی است که تمام ساختار روانکاوی بر آن استوار است.
مکانیسم دفاعی سرکوب چگونه وارد عمل میشود؟
در زندگی روزمره، ما با اطلاعات زیادی روبهرو هستیم و این اطلاعات ممکن است مارا مضطرب کنند. گاه هجوم این اطلاعات به حدی است که نیاز داریم تا برای کاهش فشار روانی که به ما وارد میشود، راهکاری بیندیشیم.
گاهی اوقات، راهکار ما ناآگاهانه وارد عمل میشود و سرکوب رخ میدهد. سرکوب، نگه داشتن فشار دردناک یا افکار آشفتهکننده در ناهشیار است که فرد را نسبت به آن ناآگاه نگه میدارد.
سرکوب بیشتر از یک اجتناب ساده یا سعی در فکر نکردن در مورد یک موضوع است. سرکوب شامل پنهان کردن اطلاعات از حوزهی آگاهی است.
وقتی یک فکر، احساس، یا تمایل شدید سرکوب میشود، شما حتی به یاد نخواهید آورد که اصلاً چنین چیزی وجود داشته است. اما این احساسات پنهان درون ما ذخیره میشوند و بر رفتار و روابط ما تأثیر خود را خواهند گذاشت.
بخش هشیار
فروید متقاعد شد که ذهن بشر مثل کوه یخ است. فقط اندکی از کوه یخ از آب بیرون است و همان قسمت برای ما قابل رؤیت است. آن قسمت کوچک قابل رؤیت، همان ذهن هشیار است. وقتی ما در مورد هشیاری صحبت میکنیم، تنها بازنمایی همان قسمت اندک کوه یخ که از آب بیرون مانده است، مد نظرمان است.
ما واقعیت را تنها به همین قسمت کوچک از کوه یخ نسبت میدهیم. این بخش از هوشیاری، شامل افکار، احساسات و خاطراتی است که اخیراً در حوزهی آگاهی ما بودهاند یا ما میتوانیم به راحتی آنها را وارد آگاهی خود کنیم.
مشخص است که این بخش کوچک، تأثیر اندکی بر جریان زندگی ما دارد و زیاد هم ما را درگیر و آشفته نمیکند.
بخش ناهشیار
در بخش زیرین سطح آب، بخش اعظم کوه یخ قرار دارد که با چشم، قابل مشاهده نیست. بخش زیرین کوه یخ بازنمایی بخش ناهشیار شخصیت ما است. قسمت اعظم تکانه ها، خاطرات و افکاری که از آگاهی ما خارج هستند و برای ما پنهان هستند.
این بخش ذهن، ناهشیاراست که فروید به آن باور داشت و معتقد بود اثر قدرتمندی بر شخصیت افراد دارد و میتواند پریشانی روانشناختی را سبب شود.
فروید، ذهن ناهشیار را کلید فهم رفتار میدانست. زندگی پر از تنش و تعارض است و برای کم کردن تنشها، باید اطلاعات مشکلساز و آزاردهنده را در ذهن ناهشیار حبس کنیم.
ما ممکن است هنوز به آنچه در ناخودآگاه نهفته است، آگاه نباشیم اما محتوای ذهن ناهشیار هنوز هم میتواند بر رفتارهای ما به شیوههای مختلف اثر بگذارد.
فرونشانی یا بازداری (suppression) در برابر سرکوب (repression)
سرکوب گاهی اوقات با بازداری اشتباه گرفته میشود. سرکوب وقتی اتفاق میافتد که تکانههای ناخواسته یا افکار ناهشیار، به هشیاری فشار میآورند تا وارد حوزهی آگاهی شوند.
فرد به صورت ناآگاهانه و ناهشیار دست به این مکانیسم دفاعی میزند. بازداری وقتی اتفاق میافتد که فرد به صورت هشیارانه سعی میکند به زور این احساسات را از آگاهی خود خارج کند. درواقع فرد به صورت هدفمند سعی میکند فراموش کند یا به افکار ناخواستهی دردناک، فکر نکند.
انواع سرکوب
فروید همچنین از اصطلاح سرکوب در دو مسیر مختلف استفاده میکند که معمولاً در دو مرحله رخ میدهد. سرکوب اولیه، به پنهان کردن مواد ناخواسته برمیگردد قبل از اینکه به آگاهی فرد برسد.
این فرایند به صورت کاملاً ناهشیار رخ میدهد. سرکوب کامل، وقتی اتفاق میافتد که شخص از آنچه سرکوب کرده است آگاه میشود اما سپس به صورت هدفمند سعی میکند آن را از آگاهی خارج کند چون تحمل ناشی از این اضطراب را ندارد.
فراموشی و رویا
فراموشی انتخابی یکی از مسیرهایی است که افراد به کمک آن افکار یا خاطرات ناخواسته را از حوزهی آگاهی خارج میکنند. برخی خاطرات دردناکمان را سرکوب میکنیم.
به طور مثال رانندهای که در یک تصادف همسرش را از دست داده است، اما خاطرهای از تصادف را به یاد نمیآورد. این خاطرات سرکوب شده ممکن است از طریق تغییر شکل، خود را به سطح هوشیاری برسانند.
این تغییر شکل ممکن است به صورت رویا باشد. فروید، رویاها را نشانههای رفتاری مهمی میدانست. رویاها بازنمایی ناهشیارانهی تعارضات و تنشهای زندگی روزمره میباشند که ادارهی هشیارانهی آنها عذابآور است. بخش عمدهی محتوای رویا، نمادین است و فهم آن مستلزم تحلیل و کندو کاو مفصل رویا است.
سرکوبی در نظریهی فروید
فروید معتقد بود که تجارب اولیهی دوران کودکی که بسیاری از آنها بار جنسی دارند، آن قدر تهدید آمیز و پر استرس هستند که کنار آمدن هشیارانه با آنها سخت است.
به همین دلیل برای کم کردن اضطراب تعارضات کودکی، از سرکوب استفاده میکنیم. طبق نظریه ی روانی جنسی فروید، در مرحلهی آلتی (یعنی ۳ تا ۵ سالگی)، کودک عقدهی ادیپ را تجربه میکند.
عقدهی ادیپ تمایل شدید کودک خردسال به این است که جای والد همجنس خود را بگیرد و از محبت والد جنس مخالفش بهره مند شود.
به مرور، کودک احساس میکند ممکن است والد همجنسش او را بابت امیالی که نسبت به والد جنس مخالفش دارد، تنبیه کند.
در نتیجه، افکار پرخاشگرانه نسبت به والد همجنس خود را سرکوب میکند، با والد همجنس خود همانند سازی میکند و اطلاعات ناشی از این فرایند را ناآگاهانه به سطح ناهشیار میفرستد.