آیت الله مصباح یزدی و روانشناسی اسلامی
در این وبلاگ میخواهیم به بررسی دیدگاه و اندیشه آیت الله مصباح یزدی را در روانشناسی اسلامی و علم دینی بپردازیم و آرا ایشان را بیان کنیم.
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، با اشاره به اهمیت توجه به رشته های علوم انسانی و آموزش صحیح آن، خواستار اراده پولادین و عظم استوار در حرکت به سمت اسلامی سازی علوم شد.
با طرح این سؤال که آیا اساتید دانشگاه ها با رشته های مختلف علوم انسانی مانند روان شناسی آشنایی دارند و می دانند این رشته از چه مکتب هایی سرچشمه می گیرد، اراده جدی، عزم استوار، برداشتن قدم های سنجیده و نهراسیدن از مخالفت ها و دشنام ها را در حرکت به سمت اسلامی سازی علوم ضروری دانست.
با اشاره به فرمایش رهبر معظم انقلاب مبنی بر این که پایه علم روان شناسی ضد اسلام است، میگفت: مبانی اصلی علم روان شناسی ضد اسلام است و حال باید دید چه کسی با چه ابزاری می تواند این مبانی را تغییر دهد.
وی نقش علما و روحانیت را در اسلامی سازی علوم انسانی پر رنگ توصیف و اظهار می کرد روحانیتی که سال ها در مسیر تبیین دین حرکت کرده است نقش مؤثری در تغییر رشته های علوم انسانی دارد، اما برخی که علم زده هستند و معتقدند غیر از این علوم، علوم دیگری وجود ندارد، می گویند اسلام چه ارتباطی با علم دارد.
در نظر آیت الله مصباح یزدی اسلامی سازی علوم انسانی اقدام بسیار دشواری است اما اگر افرادی اراده جدی داشته باشند و به اندازه توانشان در این راه قدم های سنجیده بردارند، طرح جامعی تدوین کنند و از مخالفت ها و دشنام ها نهراسند، قطعا خدا کمک خواهد کرد.
البته این گروه به حد نصاب نرسیده است که اگر تعداد این اشخاص به حد نصاب می رسید خداوند متعال همان طور که لشکریان پیامبر اکرم (ص) را در جنگ بدر با فرشتگان نصرت داد، مدد خواهد کرد، همان طور که انرژی هسته ای به اراده حضرت احدیت پیشرفت کرد و به جایی که باید رسید.
هر کسی در هر گوشه ای از این مملکت باید به اندازه توان خود در این مسیر قدمی بردارد،آتش عظیمی در برابر ما قرار دارد که فرهنگ کشور اسلامی ایران را تهدید می کند و در تمام شئون زندگی هم تأثیر دارد که برای مقابله با آن عزمی راسخ می طلبد.
وی با اشاره به سخنان یکی از استادان خارجی درباره فیلسوفان معاصر کمبریج و به اصطلاح تحول آفرین در علم غرب که همجنس باز بوده اند و در جلساتی خصوصی صحبت ها مفتضحی داشته اند، گفت متأسفانه این فیلسوفان از نوابغی هستند که علم امروز ما نویدبخش افکار آنها است؛ این ها پایه های علوم انسانی ما است و ما هم با آب و تاب آنها را در دانشگاه های کشور تدریس می کنیم.
آیت الله مصباح یزدی یادآور شد عالی ترین نقطه ای که در مکتب روان شناسی عالم مطرح است، آن مرحله ای است که انسان از خدمت به دیگران لذت می برد در حالی که اوج انسان شناسی تنها در مبانی اسلامی مطرح می شود و این لذت از خدمت در فرهنگ اسلام کف اخلاق است و ارزش های انسانیت تازه از این جا آغاز می شود.
وی با بیان این که متأسفانه این مبانی را از دست داده ایم و نوکری فروید و امثال او را کرده ایم، گفت: باید در این بخش تحولی ایجاد کنیم، نه این که در این سی سال کاری انجام نشده است، اما کار یک گروه، فرد یا وزارتخانه نیست، بلکه کل نظام باید با عزم جدی برای تغییر علوم و حرکت به سمت اسلامی شدن آن تلاش کنند.
«روانشناسی اسلامی، واقعیت یا توهم؟» با عنوان «تفسیری از رویکرد آیتالله مصباح یزدی در اسلامیسازی علوم انسانی و اجتماعی»
آیتالله مصباح یزدی از کسانی است که موضوع تحول در علوم انسانی را دنبال می کرد که در اینجا به بررسی دیدگاه ایشان در این باره میپردازیم و مطالبی که در پی میآید تفسیری از نظرات ایشان محسوب میشود.
در بحث علم دینی، آیتالله مصباح یزدی به توضیح و شرح علم، دین و ترکیب «علم دینی» میپردازند و همچنین سابقه علم را در اروپا بررسی میکنند و در نهایت به این نتیجه میرسند که دینیسازی علوم نیاز به پرداختن به سه موضوع هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی به صورت مبنایی دارد.
از نظر آیتالله مصباح یزدی روش برهانی و تعقلی، روش تجربی و روش تاریخی و نقلی روشهای شناخت در علم و دین محسوب میشود، روش یا متد عقلی یعنی بهرهگیری از روش تجزیه و تحلیل عقلی که درا ثبات یک قضیه در علومی از قبیل منطق ریاضیات، متافیزیک و فلسفه الهی کاربرد دارد.
اثبات خدا با تجربه و نقل تاریخی ممکن نیست
اشاره به اینکه روش کاربردی در اثبات قضایای علومی مانند بیوشیمی، شیمی و فیزیک ممکن است، برخی از مسائل دین را نه با تجربه و نه با نقل تاریخی میتوان اثبات کرد، فرعون میگفت اثبات خداوند تجربی است و من باید خدا را ببینم، اما اثبات خداوند با عقل و روش تعقلی ممکن است.
سنخ برخی از مسائل دینی به گونهای است که قابل تجربه حسی نیست، اثبات اینکه الان خدا هست یا نه، یا موجودات قابل اثبات هستند، یا نه، اثبات مبدأ فاعلی برای عالم نیاز به روش عقلانی است.
روشهای شهودی نیز وجود دارد، اما شهود راهی شخصی است و علاوه بر اینکه برای دیگران قابل اثبات نیست، در دسترس همه نیست. همچنین بخشی از دین وجود دارد که در اثبات آن نه عقل راه دارد و نه حس و نه تجربه، مانند اثبات اینکه نماز صبح دو رکعت است، تنها راه اثبات دو رکعت بودن نماز صبح است، این روش نقلی برای تجربهگرایان نیز کاربردی ندارد.
همچنین اینکه سرشت و فطرت آدمی پیش از تربیت و تجربه شر است یا خیر و یا قرار داده شده روی نقطه صفر فلسفی با عقل و تجربه قابل اثبات نیست و باید از روش نقلی و تعبدی اثبات شود.
روش شناخت بر اساس عقل از همه روشها معتبرتر است
در دیدگاه این فیلسوف باید توجه داشت که روش اثبات در دین یک روش نیست، دین بخشهای مختلفی دارد و هر کدام روش خاصی را ایجاب میکند، بعضی مسائل فقط با عقل، بعضی مسائل فقط با نقل و بعضی مسائلش مشترک است، هم با عقل ثابت میشود، هم با نقل و احیانا شاید با تجربه هم تأیید میشود. بخش دیگر دین متدهای مختلط و متعدد دارد، مانند اینکه قیامت و معاد هم با عقل قابل اثبات است و هم با وحی، یعنی متد آن مزدوج است و دو راه برای اثبات آن وجود دارد.
اثبات میشود که اعتبار روشهای دیگر مرهون روش عقلی است، روش عقلی از همه روشهای دیگر معتبرتر است، یعنی تجربه هم تاجایی معتبر است که پشتوانه برهان عقلی داشته باشد، و گرنه تجربه حسی تا وقتی که صرفا مجموعهای از ادارکات حسی است، خطاپذیر است. تجربه پشتوانه عقلی میخواهد تا کلیت پیدا کند، اما ساینتیستها میگویند که این حرفها را نیفهمیم و تنها تجربه را معتبر میدانیم.
روشهای حسی و نقلی نیز اعتبار خود را از روش عقلی میگیرند، مثلا در تواتر روایت قیاسی نهفته است که پشتوانه آن عقل است، و در تجربه بر اساس آنچه معروف است اتفاقی بودن اکثری یا دائمی محال است که پشتوانه آن یک قیاس عقلانی است.
هیچکدام از آموزههای دینی با حس و تجربه اثبات نمیشود
علم در نظر ساینتیستها فقط از راه حس و تجربه اثبات میشود، اما بخشهایی از دین، از راه تعقل و بخشهایی با نقل اثبات میشود و اساس هیچکدام آنها با حس و تجربه نیست، هر چند برخی موضوعات دینی حسی و تجربی است، ولی آنچه دین است مستند به حس و تجربه نیست.
با مقایسه علم و دین در قلمرو از نظر آیتالله مصباح یزدی، علم قلمرو مسائلی است که قابل تجربه است، اگر چیزی قابل تجربه نباشد علم با آن سر و کاری ندارد، بنابراین مسائل متافیزیکی، ماورایی، بعد از مرگ، قیامت و مانند آن از قلمرو علم خارج است، چون دست تجربه حسی به آن نمیرسد، پس قلمرو دین از یک جهت بسیار وسیعتر از قلمرو علم است.
از نظر دیگر علم به چیزهای میپردازد که دین با آن کاری ندارد، هر کس هر نظری در علم داشته باشد میتواند دین خود را داشته باشد، مانند عناصر تشکیلدهنده اتم، عناصر شیمیایی جدول مندلیف و امثال اینها چیزی نیست که با دین سر و کاری داشته باشد.
در یک تعریف از دیدگاه آیتالله مصباح یزدی رابطه بین قلمرو دین و قلمرو علم «عموم و خصوص من وجه» است، یعنی بعضی مسائل هست که هم مربوط به علم است و هم مربوط به دین، بعضی مسائل وجود دارد که فقط مربوط به علم است و مربوط به دین نیست، و بعضی مسائل هم هست که مربوط به دین است ولی مربوط به علم نیست، مسائل و احکام تعبدی به هیچ علمی ربط ندارد.
اگر بر روی تجربی بودن علم پافشاری کنیم، کل قلمرو دینی جدای از قلمرو علم خواهد بود، زیرا آموزههای دینی بر اساس تجربه اثبات نمیشوند، اما در برخی موارد با مسامحه میتوان بعضی از مسائل دینی مانند ضررهای کمفروشی تجربی است با این تسامح رابطه علم و دین «عموم و خصوص من وجه» است و گرنه با تعریف تجربی بودن علم رابطه آن دو «تباین» است.
برای اسلامیسازی به سابقه دینی کردن علوم نظر داشته باشیم
آیتالله مصباح یزدی نظر دارند که برای اسلامی و دینی کردن علوم باید به سابقه اسلامیسازی و دینیسازی علوم در اروپا و ایران بعد از انقلاب اسلامی توجه کرد، ایشان علوم را به سه دسته توصیفی مانند ریاضی، فیزیک، شیمی و مانند آن، تجویزی مانند اخلاق و تلفیقی مانند روانشناسی تقسیمبندی میکنند.
ماهیت علوم توصیفی است زیرا برای شناخت وضع شده است و تجویز بعدها اضافه شده است، بعدها نیازهای زندگی اجتماعی افراد را وادار کرده است که به تجویز روی آوردهاند.
یک تصور از اسلامیکردن یعنی تغییر و تحول در محتوای علوم انسانی است، یعنی روانشناسی نوشته شود که محتوای آن غیر از محتوای روانشناسی حاضر باشد، پیش از این نیز بحثهایی درباره علم دینی در قرون وسطا شده بود با این مضمون که علم با دین هیچگاه سازگاری ندراد.
از دوران رنسانس به بعد تدریجا این فکر پیدا شد که مطالب عهدین با این علوم سازگاری ندارد، یا باید اکتشافات علمی و حرفهای امثال گالیله پذیرفته شود و حرفهای کلیسا کنار گذاشته شود که به تدریج دین به کنار گذاشته شد و آغاز پیدایش سکولاریسم و فردیسازی دین عدم هماهنگی آموزههای دین و حرفهای علمی است.
جدایی دین و علم اولین خطر اسلامیسازی علوم
در نظر آیتالله مصباح یزدی اولین خطری که که در اسلامیسازی علوم حوزه را تهدید میکند، جدایی میان علم و دین است، در اسلامیسازی در انقلاب نباید به دنبال انتخاب علم یا اسلام بود، در غرب بسیاری از دانشمندان پذیرش علم را ترجیح دادند و زبان دین را تمثیلی، تشبیه، استعاره و امور غیرواقعی دانستند.
در انقلاب نیز برخی از تعارض علم و دین نتیجهگیری کردند که زبان اسلام زبان واقعنمایی نیست و با زبان علم متفاوت است و به دنبال تشویق و ترغیب است، اما بیان دین در مسائلی مانند ویژگیهای زمین و آسمان و بیان مسائل علمی ناظر به ایجاد زمینه تشویق و ترغیب نیست، بلکه بیان واقعیات است.
رویکردهای مختلفی به اسلامیسازی و دینیسازی علم شکل گرفت که یک رویکرد این است که تولید علم دینی را تکرار همان بحث تعارض و واگرایی علم و دین میداند، در این فضا گفته میشود علم و دین با هم تعارض دارند و باید یکی از آنها را اخذ کرد و در فضای علمی نباید سخنی از دین به میان آورد و علم ربطی به دین ندارد و حرفهای دین هم علمی نیست.
در یک رویکرد دیگر میان علم و دین قائل به عدم تعارض و وجود همگرایی است، در این فضا گفته میشود باید این مشکل علم و دین را حل کرد، علم کشف واقعیاتی است که این واقعیات افعال الهی و مخلوقات خداوند است، دین و علم هر دو یک هدف را دنبال میکنند و آن شناخت افعال الهی است، دین و علم هر دو به دنبال یک هدف هستند، اما راه دین وحی است و راه علم تجربه است، یعنی از طریق تفکیک روش میان علم و دین جمع شده است.
در یک رویکرد دیگر همه علوم را قابل اسلامیسازی دانسته شده است، این علوم اعم از روانشناسی، فیزیک، طبیعیات و مهندسی است، که دینی بودن یا اسلامی بودن آن وابسته به نگاه عالم دانسته شده است، اگر مسائل علمی با نگاه بریدهای از انتساب به خدا بررسی شود، دینی نیست، اما اگر با نگاه فعل خدا و آیه بودن بررسی شود، آن علم دینی است.
طرح موضوع علم دینی مسألهای انحرافی است
از نظر آیتالله مصباح یزدی این رویکرد سوم نقد جدی دارد، اگر از این مسیر وارد شویم، تبعات بسیاری در بر دارد، این رویکرد سوم اشتباه است، زیرا هر روز نظریه نو مطرح میشود و نظریههای مطرح شده همچنان مطابق با واقع نیست، اگر در علوم نظرات قطعی و یقینی داشتیم، میتوانیم بگوییم که تفاوت علم و دین به نگاه عالم بازمیگردد، با بحث نگاه عالم نمیتوان اسلامیسازی علوم را انجام داد.
شاید بتوان گفت که اصلا مطرح کردن علم دینی و غیردینی کار درستی نبوده و انحرافی است، به جای بحث دینی و غیردینی بودن علم بحث تحول علوم را مطرح کنیم، باید مطرح کنیم که ترجمه آثار از غرب سبب کمبودهایی در علوم شده است که اگر حوزه بتواند این کمبودها را شناسایی کند و آن را به علم اضافه کند، سبب هماهنگی علم با اغراض اسلامی و حرکت جهان به سمت تولید علم دینی است.
میتوانیم پیشگام تحول در علوم انسانی باشیم، نخستین قدم برای تولید علم دینی آسیبشناسی علوم موجود است، همانگونه که رنسانس مبدا تحولی در علوم شد، طرح بحث در علوم انسانی نیز زمینهساز تحول علوم انسانی خواهد بود.
از نظر آیتالله مصباح یزدی اگر حوزه علمیه بخواهد قدمی بردارد، فقط میتواند در علوم دستوری و تجویزی وارد شود، چون علوم توصیفی دینی و غیردینی ندارد، زیرا آنان توصیف واقعیت و تلاش برای رسیدن به واقعیت است، اگر کسی میخواهد روانشناسی اسلامی تولید کند باید به سراغ بخش تجویزی و دستوری روانشناسی برود.