اوتیسم و ظرفیت اختراع ارتباطی
واضح است که اجداد ما انسان ها می توانستند از ابزارهای ساده سنگی استفاده کنند. به عنوان مثال ، Homo habilis و Homo erectus که هر دو 2 میلیون سال پیش زندگی می کردند، از تبرهای سنگی و چکش استفاده می کردند.
و همینطور نئاندرتال هایی که 40 هزار سال پیش زندگی می کردند نیز می توانستند. اما علیرغم تغییرات کوچک در طراحی ابزارهای آنها، در این میلیون ها سال، شواهد کمی برای اختراع مولد وجود داشت: توانایی اختراع به روش های مختلف ، نه فقط به صورت یکبار مصرف.
اگر امروزه به گونه های غیر انسانی زنده نگاه کنیم، بسیاری از حیوانات می توانند از ابزارهای ساده سنگی استفاده کنند. به عنوان مثال، شامپانزه ها می توانند از سنگ به عنوان چکش برای شکستن مهره استفاده کنند و کلاغ ها می توانند سنگی را بالا ببرند و بر سطح آب بیندازند تا بتوانند به کرم برسند.
رفتار سایر حیوانات و همچنین اجداد ما انسانها را می توان به عنوان نتیجه یادگیری تداعی، یعنی ایجاد ارتباط بین دو مورد A و B ، با علائم کمی از اختراع ، توضیح داد.
اما در آن زمان، 70،000 تا 100،000 سال پیش، هنگامی که Homo sapiens در صحنه بود، سرعت اختراعات ناگهان افزایش یافت و از آن زمان تا کنون قابل توقف نیست. ناگهان، ما ظرفیت برای اختراع مولد را می بینیم، نه فقط یکبار، بلکه بدون وقفه اختراع می کنیم. یک انقلاب شناختی در مغز انسان رخ می دهد.
این انقلاب شناختی چه بود؟ دو مدار جدید، مدار همدلی و مکانیسم سیستم سازی، در مغز انسان وجود داشت،
مکانیسم سیستم سازی به انسانها اجازه داد تا در جهان به دنبال الگوهای خاصی باشند، که من آنها را الگوهای “اگر و سپس” می نامم. اینها اساس هر سیستمی هستند. اگر کاری را انجام دهم و یا کاری برای آن انجام دهم، نتیجه می گیرم.
مکانیسم سیستم سازی به ما اجازه داد تا جهان را برای یافتن چنین الگوهایی تجزیه و تحلیل کنیم و صحت آنها را تأیید کنیم. برای انجام این کار، مشاهدات خود را بارها و بارها تکرار می کنیم. پس از تأیید، می توان مکانیسم را با آزمایش “اگر” یا “و” تغییر داد.
اگر الگوی جدیدی تولید کنیم، این یک اختراع است. من این اصطلاح را از منطق نویس قرن نوزدهم، جورج بول، که ساختار اندیشه را تجزیه و تحلیل کرد، یاد گرفتهام.
ما می توانیم وجود مکانیسم سیستم سازی را در مغز انسان مدرن استنباط کنیم زیرا 75000 سال پیش ، ما اولین جواهرات را مشاهده کردیم.
اگر من در هر پوسته یک سوراخ ایجاد کنم و یک رشته را از هر سوراخ بگذرانم، آنگاه پوسته ها یک گردنبند ایجاد می کنند. و 71000 سال پیش، ما اولین تیر و کمان را می بینیم. باز هم، همان الگوریتم “اگر و آنگاه”: اگر یک پیکان را به یک فیبر کشیده وصل کنم و کشش را در فیبر رها کنم، پیکان پرواز می کند.
و 40،000 سال پیش، ما اولین ابزار موسیقی را که تا به حال پیدا شده است می بینیم: فلوت ساخته شده از استخوان توخالی. اگر استخوان توخالی را منفجر کنم و یک سوراخ را بپوشانم، پس صدای خاصی را تولید می کنم.
اما اگر استخوان توخالی را منفجر کنم و دو سوراخ را بپوشانم، صدای متفاوتی را ایجاد می کنم. جد ما یک ابزار پیچیده جدید، یک ابزار موسیقی و یک سیستم صدایی که ما موسیقی می نامیم، اختراع کرده بود.
حدود 40،000 سال پیش ما اولین نقاشی های غار را مشاهده کردیم و در 25،000 سال پیش مجسمه هایی را مشاهده کردیم. در 12000 سال پیش ما اختراع کشاورزی را مشاهده کردیم.
اگر من یک دانه گوجه فرنگی بگیرم و آن را در خاک مرطوب بکارم، یک گیاه گوجه فرنگی دریافت می کنم. اختراع کشاورزی، رژیم غذایی، سلامتی و شیوه زندگی ما را تغییر داد. و ما هنوز هم بی وقفه در حال اختراع هستیم.
نمونه اخیر اختراع واکسن است. اگر من ژن های پروتئین سنبله کووید را بگیرم و در یک ویروس بی ضرر قرار دهم ، پس واکسنی برای مقابله با کووید دارم.
اما به اولین جواهرات،75000 سال قبل بازگردیم، مکانیسم سیستم سازی توضیح می دهد که چگونه می توانیم جواهرات را بسازیم، اما مدار همدلی دلیل ساخت آن را توضیح می دهد.
ما جواهرات می پوشیم زیرا می توانیم تصور کنیم که دیگران چه فکر می کنند یا احساس می کنند – که ممکن است فکر کنند ما زیبا هستیم یا از موقعیت بالایی برخورداریم، یا برای هدیه دادن جواهرات می سازیم، زیرا می توانیم فکر کنیم که ممکن است کسی احساس خوشبختی کند.
تکامل همدلی، مجموعه ای از تعاملات اجتماعی پیچیده، از جمله فریب و ارتباط مرجع را امکان پذیر کرد.
اکنون، به سوال بزرگ ما بازگردید: آیا بین اوتیسم و اختراع ارتباطی وجود دارد؟ ناگفته نماند، بسیاری از مخترعان سطح بالایی از ویژگی های اوتیسم را نشان می دهند. توماس ادیسون، که اولین لامپ الکتریکی را اختراع کرد، بدون وقفه اختراع شد.
برای مطالعه بیشتر در مورد اختلالات طیف اوتیسم کلیک کنید.
او در نوجوانی وسواس زیادی به کد مورس داشت، سیستمی از الگوها، و حتی نام فرزندان خود را نقطه و داش گذاشت. همسرش تشکی را به کارگاه او منتقل کرد تا او بتواند اختراعات و آزمایش خود را روز و شب ادامه دهد.
به طور کلی، بسیاری از افراد اوتیستیک استعدادی در تشخیص الگو و سیستم بندی دارند. امروزه ماکس پارک، قهرمان جهان در مکعب روبیک، سیستم الگوهای بصری، اوتیسم دارد.
اما حکایت ها مدرک نیستند. برای جویندگان الگو ما 600000 نفر از مردم عادی را بررسی کردیم و ویژگی های اوتیسم آنها را با استفاده از AQ ، ضریب طیف اوتیسم اندازه گیری کردیم.
ما دریافتیم کسانی که به طور متوسط در STEM (علم ، فناوری ، مهندسی و ریاضیات) کار می کنند دارای ویژگی های اوتیسم بیشتری نسبت به کسانی هستند که کار نمی کنند. این ارتباط واضحی بین استعداد در درک سیستم ها و سطوح بالاتر ویژگی های اوتیسم نشان می دهد.
آن 600000 نفر همچنین از ضریب همدلی و ضریب سیستم سازی استفاده کردند. ما دریافتیم که شما می توانید افراد را بر اساس اینکه بیشتر به همدلی یا سیستم سازی گرایش دارند به پنج نوع مغز تقسیم کنید.
کسانی که بیشتر به سمت همدلی متمایل هستند از نوع E هستند. کسانی که بیشتر به سمت سیستم سازی متمایل هستند از نوع S هستند. و کسانی که از نوع شدید S هستند بی وقفه سیستماتیک می شوند و الگوها را در همه جا مشاهده می کنند، اما اغلب برای درک افکار و احساسات دیگران تلاش می کنند.
ما دریافتیم که زنان بیشتر از نوع E هستند ، مردان بیشتر از نوع S هستند و اکثریت افراد مبتلا به اوتیسم از نوع S یا از نوع شدید S هستند. بنابراین شواهد بیشتری از ارتباط بین اوتیسم و سیستم هایپر سیستماتیک وجود دارد.
اما آیا پیوند بین اوتیسم و الگوجویان ژنتیکی است؟ ما این فرصت را داشتیم که با شرکت ژنومیک شخصی 23andMe کار کنیم و متوجه شدیم که انواع ژنتیکی مرتبط با سیستم بندی بالا با انواع ژنتیکی مرتبط با اوتیسم همپوشانی دارد.
بنابراین برخی از ژنهای ایجاد کننده اوتیسم باعث ایجاد استعداد در تشخیص الگو می شوند. این منجر به یک پیش بینی می شود: اوتیسم ممکن است در مکانهایی مانند سیلیکون ولی رایج تر باشد.
ما به شهر آیندهوون هلند رفتیم، جایی که یک سوم مشاغل در زمینه فناوری اطلاعات مشغول به کار هستند و محل دانشگاه صنعتی آیندهوون است، مانند MIT، و کارخانه فیلیپس بیش از 100 سال در آنجا بوده است.
ما متوجه شدیم میزان اوتیسم در آیندهوون دو برابر بیشتر از دو شهر دیگر هلند، اوترخت و هارلم است که از نظر جمعیت شناسی مطابقت دارند. این امر مجدداً با ارتباط ژنتیکی بین اوتیسم در کودک و استعداد در الگوگیری در میان والدین آنها مطابقت دارد.
بنابراین، ما شواهدی داریم که نشان می دهد ژن های اوتیسم باعث اختراع انسان شده اند. و با این وجود، ما به عنوان یک جامعه، با افراد مبتلا به اوتیسم چگونه رفتار می کنیم؟ اکثریت بزرگسالان مبتلا به اوتیسم بیکار هستند و از سلامت روانی ضعیفی برخوردارند، احتمالاً در نتیجه عدم حمایت یا محرومیت از آموزش و کار.
ما به افراد مبتلا به اوتیسم، برای نقش ژن های آنها در پیشرفت بشر، بدهکاریم و ما مسئولیت اخلاقی داریم که اطمینان دهیم هیچ گروهی از حقوق انسانی خود در زمینه تحصیل، اشتغال و مشارکت در جامعه محروم نیستند.
وقت تغییر است، ما می توانیم از ارتش اسرائیل بیاموزیم، که دارای یگان ویژه ای است که فقط افراد بزرگسال اوتیست را به دلیل استعداد آنها برای تماشای هزاران عکس هوایی برای یافتن الگوهای غیر منتظره که ممکن است نشانه فعالیت تروریستی باشد، استخدام می کند.
آنها اطمینان حاصل می کنند که افراد مبتلا به اوتیسم جزء افراد جامعه هستند و نقش خود را در جامعه ایفا می کنند.
زمان آن فرا رسیده است که مفهوم تنوع عصبی را بپذیریم – این ایده که مغز انواع مختلفی دارد – و هیچ کدام بهتر یا بدتر از دیگری نیستند. آنها فقط متفاوت هستند.