آیا به دنبال خود واقعی خود هستید؟
آگاهی از تهدیدات برای هر گونه، هر فرد و هر سلول روی زمین بسیار ارزشمند است. آگاهی از تهدیدها بقا و احتمال بازتولید را افزایش می دهد. ما از نظر ژنتیکی و اپی ژنتیکی برای شناسایی تهدیدها برنامه ریزی شده ایم.
اگر در طول زندگی ما تهدیدهای زیادی را تجربه می کنیم، و همه ما در طول زمان تجربه می کنیم، در این صورت نسبت به احساس تهدید در جهان کدگذاری شده و مغرضانه هستیم. از نقطه نظر تکاملی، این تطبیقی است – تا زمانی که نباشد.
تهدید و ایمنی در یک پیوستار هستند؛ به اصطلاح، یک مقیاس کشویی با تعداد بی نهایت نقطه در امتداد اسلاید و هر نقطه فیزیولوژی منحصر به فرد خود را دارد. این طیف از تهدید شدید تا ایمنی شدید، از ضعیف تا تزلزل، یخ زدن تا پرواز، جنگ برای تولید مثل، تغذیه، هضم، استراحت و خوابیدن را شامل میشود.
محیط داخلی و خارجی ما فیزیولوژی ما را در هر لحظه تعیین میکند و فیزیولوژی ما تعیین میکند که آیا در تهدید بیحرکت خواهیم شد یا بسیج میشویم یا در ایمنی بسیج یا بیحرکت خواهیم شد.
برنامهریزی پاسخ به تهدید ما برای مقابله با تهدیدات حاد (عفونت، حملات ببر، تصادفات وسایل نقلیه موتوری) مفید است. با این حال، ما برای زندگی در وضعیت تهدید مزمن بدون مهلت طراحی نشده ایم. تاب آوری یک دارایی فکری نیست، بلکه یک پاسخ فیزیولوژیکی به دوره های ایمنی، بازسازی و بازسازی است. این روند به ما امکان می دهد یک روز دیگر بجنگیم.
فیزیولوژی ما مشخص می کند که آیا ما عصبی هستیم یا نه. تعیین می کند که آیا ما کاتابولیک هستیم یا آنابولیک (دژنراتیو یا بازسازی کننده.) تعیین می کند که آیا ما واکنشی و تکانشی هستیم یا متفکر و سنجیده. چه نابارور باشیم یا باروری، چه غیراجتماعی یا اجتماعی. تعیین می کند که آیا ما با عصبانیت نزدیک می شویم یا با عشق و در تسلیم شدن و ناامیدی سقوط کنیم یا در آسیب پذیری و رضایت آرام بگیریم.
خود فیزیکی، خود عاطفی، خود اجتماعی و خود معنوی همه با فیزیولوژی ما تغییر می کنند. ظاهر ما، احساسمان، طرز فکر و رفتار ما بسته به درجات تهدید یا ایمنی که در آن قرار داریم تغییر می کند. این چیزی است که ما هستیم.
از دیدگاه تکاملی، تغییرات فیزیولوژیکی برای بهبود شانس بقای ما انجام می شود. اما آنها به خوبی با فرهنگ کنونی ما و دنیای مدرن سازگار نیستند.
سوال این است که آیا تکامل ما را شکست داد یا ما نتوانستیم تکامل خود را تشخیص دهیم؟ آیا نقشههای ما از انسانها و فیزیولوژی ما، همراه با ساختارهای ما در مورد سلامت و سلامت جسمی، عاطفی، اجتماعی و معنوی، ما را به مسیرهایی میبرد که مشکلات ما را حل نمیکند و اغلب مشکلات ما را تشدید میکند؟
پاسخ بله است.
ما باید فیزیولوژی خود را در محدوده خاصی حفظ کنیم تا سلول هایمان بقای خود را حفظ کنند، اما هیچ کشش روشنی وجود ندارد که ما را به نقطه تنظیم ثابت برساند و مفهوم هموستاز را منسوخ کند. ما میتوانیم در فیزیولوژی تهدید مزمن گیر کنیم، و وقتی این کار را انجام میدهیم، هیچ نیروی گرانشی در بدن ما وجود ندارد که ما را به سمت ایمن بودن بازگرداند.
وقتی در تهدید مزمن گیر کرده ایم، فیزیولوژی ما نیز همینطور است. ما بیشتر عصبی، کاتابولیک، دژنراتیو، تحریک پذیر، مضطرب، واکنش پذیر، تکانشی، غیراجتماعی و نابارور هستیم. ما بیماری ها و بیماری های بیشتری داریم (جسمی، عاطفی، اجتماعی و معنوی) و رنج می بریم.
همانطور که هیچ نقطه تنظیم یا نیرویی وجود ندارد که ما را به یک تعادل فیزیولوژیکی بکشاند، خود منفردی وجود ندارد که بتوانیم آن را خود بنامیم. ساختارهایی از خود وجود دارد که ما ممکن است آرزوی آنها را داشته باشیم، اما هیچ خود منفرد یا خود هموستاتیک وجود ندارد.
در هر یک از حالات فیزیولوژیکی از تهدید شدید تا ایمنی شدید، ما همچنان خودمان هستیم یکی از خود بی نهایت خود. هر یک از ما با بار تهدید به اندازه کافی بزرگ، تغییرات فیزیولوژیکی را تجربه خواهیم کرد که حس خود را تغییر می دهد. همه ما خشم و اضطراب داریم، همه ما می توانیم واکنشی یا تکانشی، متعصب و غیراجتماعی باشیم. اینها محصول وضعیت تهدید هستند.
مردم به دنبال خود واقعی خود هستند. خود اصیل فیزیولوژی ما در هر لحظه از زمان است. خود اصیل رودخانه ای است که هرگز یکسان نیست. بدون قاب ظاهر می شود و ناپدید می شود، یک جریان پیوسته نامحدود. اگر فکر می کنید که خود واقعی خود را یافته اید، در واقع ممکن است گم شوید.
مردم می خواهند عزت نفس بالایی داشته باشند و سازه هایی برای دنبال کردن آن داشته باشند، اما عزت نفس، درست مانند خود، یک شکل نیست، بلکه زاییده فیزیولوژی امن، دیده شدن و ایمن بودن در جهان است.
ما نمیتوانیم عزت نفس را آموزش دهیم یا کسی را متقاعد کنیم که عزت نفس بالایی داشته باشد، زیرا عقلانی نیست، بلکه فیزیولوژیکی است. وقتی در دنیا امن، دیده و مطمئن باشیم، نسبت به خود احساس خوبی داریم.
مفاهیم نادرست ما از هموستاز و خود، پیامدهای مهمی برای فرهنگ ما و جهان دارد. روشهای ایدهآلی که ما میخواهیم احساس کنیم، فکر کنیم و رفتار کنیم، وابسته به ایمن بودن، دیده شدن و امنیت در جهان است.
به طور کلی، ما می خواهیم شاد، شاد، باهوش، خلاق، دلسوز، مهربان، مرتبط، اجتماعی، جنسی، احیا کننده و بارور باشیم. همه در ما برنامه ریزی شده اند و زمانی آنلاین می شوند که احساس امنیت، دیده شدن و امنیت کنیم.
اما به نظر می رسد که ما مشتاق افزایش تهدید در جهان هستیم.
ما تصمیم گرفتهایم که برای معنادار بودن در این دنیا، باید همیشه کار کنیم، رقابتی باشیم، رواقی باشیم، هرگز ضعف یا آسیبپذیری نشان ندهیم. چنین استراتژی ما را در فیزیولوژی تهدید نگه می دارد.
ما تشخیص دادهایم که درگیری و رقابت مزمن چه در بازار و چه در فضای بین فردی ما دارای ارزش است.
ما دیگر اطلاعات را برای سود متقابل به اشتراک نمی گذاریم، بلکه اطلاعات را برای مزیت جمع آوری می کنیم. بازاریابی دستکاری و غارتگرانه است. رسانه های اجتماعی اغلب ضعف ها و ناامنی های ما را شکار می کنند و بار تهدید ما را افزایش می دهند. سیاست دیگر رقابت ایدهها نیست، بلکه فرآیندی است برای قلدری، تحقیر، و تخریب مخالفان درگیری مزمن و تهدید مزمن.
سیاست خارجی به شدت به سمت تهدید گرایش دارد. عدالت کیفری به شدت نسبت به مجازات تعصب دارد. سیاست اقتصادی به سمت تعارض و رقابت برای منابع است. همه تهدید را افزایش می دهند.
اکثر استراتژی های فعلی هرگز درمان نمی شوند!
همه ما در امتداد یک زنجیره فیزیولوژیکی و یک زنجیره منهای چندگانه وجود داریم. کسانی که دارای بیماری یا بیماری جسمی، عاطفی، اجتماعی یا معنوی هستند قناری های معدن زغال سنگ هستند. با تهدید مزمن کافی در زندگی خود، ما نیز میتوانیم از بیماری جسمی، بیماری روانی، اعتیاد، انزوا و بی خانمانی رنج ببریم.
افزایش نرخ سرطان، چاقی، دیابت، بیماری قلبی، بیماری کلیوی، اعتیاد، بیش فعالی و نقض توجه، اوتیسم، اضطراب، افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، زوال عقل، خودکشی و بی خانمانی همگی نشان دهنده استعداد ما هستند. ما نه تنها می توانیم آنها شویم، بلکه در حال تبدیل شدن به آنها هستیم.
به جای اینکه اشتراکات خود را تشخیص دهیم، در تفکر خود قطبی و دوتایی شده ایم و همدلی، مهربانی، شفقت، ظرافت و پیوستاری که ما را در ارتباط نگه می دارد قربانی کرده ایم. دنیای طبیعی به اندازه کافی مملو از تهدید است. ما نیازی به پر کردن دنیای خود با سیاست های بد و سازه های نادرست نداریم که همه ما را به پایین می کشاند.
بار تهدید ما سنگین است و ما را له می کند. تهدید فزاینده در جهان در نهایت خودشکوفایی است. افزایش ایمنی در نهایت خودشکوفایی است. بیایید در هر کاری که انجام می دهیم به سمت ایمنی حرکت کنیم.
هیچ شخصی در این سیاره نمی تواند واقعاً ایمن باشد تا زمانی که همه در امان باشند.