زندگینامه لو ویگوتسکی
در این مقاله می خواهیم راجع به زندگینامه و شرح حال کامل لو ویگوتسکی صحبت کنیم. ویگوتسکی تاثیر زیادی در روانشناسی رشد گذاشته است و مشهور ترین نظریه او، نظریه فرهنگی تاریخی می باشد.
لو سمیونوویچ ویگوتسکی یک روانشناس اتحاد جماهیر شوروی بود که بیشتر به خاطر کارش در زمینه رشد روانشناختی کودکان شناخته شده است. وی با توجه به تغییر چشم اندازش در طول سالها، در موضوعات مختلف و از منظرهای مختلف مطالبی رت منتشر کرده است. همچنین الكساندر لوریا از شاگردان وی بود.
ویگوتسکی به دلیل ارائه مفهوم خود در مورد منطقه توسعه پروگزیمال (ZPD) شناخته شده است: فاصله بین آنچه دانش آموز (کارآموز، کارمند جدید و…) می تواند به تنهایی انجام دهد و آنچه که می تواند با حمایت شخص آگاه تری در مورد آن انجام دهد. کار وی در مورد رابطه بین زبان و اندیشه، رشد زبان و یک نظریه عمومی توسعه از طریق کنش ها و روابط در یک محیط فرهنگی اجتماعی نیز تأثیرگذار است.
ویگوتسکی مورد اختلاف بزرگ علمی است. گروهی از محققان هستند که برخی از میراث فعلی ویگوتسکی را تحریف می دانند و برای اینکه میراث ویگوتسکی را به عقاید واقعی خود نشان دهند، به نسخه های خطی ویگوتسکی مراجعه می کنند.
زندگینامه کودکی تحصیلی لو ویگوتسکی
لو سمیونوویچ ویگوتسکی پسر خانواده ویگوتسکی در شهر اورشا در بلاروس (که در آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود) در یک خانواده غیر مذهبی طبقه متوسط از نژاد روسی یهودی متولد شد. شغل پدرش سیمخا ویگوتسکی بانکدار بود. ویگوتسکی در شهر گومل بزرگ شد، جایی که تا سال 1911 در مدرسه خانگی تحصیل کرد و سپس از یک دبیرستان خصوصی یهودی فارغ التحصیل شد (که باعث شد او بتواند وارد دانشگاه شود).
در سال 1913، لو ویگوتسکی با یک رأی ساده از طریق “قرعه کشی یهودی” در دانشگاه مسکو پذیرفته شد: در آن زمان سهمیه سه درصد دانشجویان یهودی برای ورود به دانشگاه های مسکو و سن پترزبورگ اعمال می شد. او به علوم انسانی و اجتماعی علاقه داشت، اما با اصرار والدینش به دانشکده پزشکی دانشگاه مسکو مراجعه کرد. در اولین ترم تحصیل، وی به دانشکده حقوق منتقل شد. در آنجا وی در رشته حقوق تحصیل کرد و همزمان در سخنرانی ها در دانشگاه شانیاوسکی سخنرانی کرد.
اولین علاقه ویگوتسکی به هنر و بیش از هر چیز به موضوعات تاریخ مردم یهود، سن، فرهنگ و هویت یهودی بود. از طرف دیگر، وی در این دوره او به اندیشه های سوسیالیسم و صهیونیسم انتقاد داشت و راه حل “مسئله یهود” را با بازگشت به آیین سنتی یهود پیشنهاد داد. با این حال، دانشگاهیان وی شامل یک رشته گسترده از مطالعات، از جمله زبانشناسی، روانشناسی و فلسفه بودند.
لو ویگوتسکی هرگز از دانشگاه شاهنشاهی مسکو فارغ التحصیل نشد و بنابراین هرگز مدرک دانشگاهی دریافت نکرد: تحصیلات وی با قیام بلشویکی اکتبر 1917 در پایتخت ایالت پتروگراد و دومین شهر بزرگ مسکو قطع شد. در نتیجه این حوادث، او مسکو را ترک کرد و سرانجام به گومل بازگشت، جایی که پس از انقلاب سوسیالیستی در اکتبر 1917 زندگی می کرد. در مورد زندگی او در گومل (که در آن زمان از نظر اداری متعلق به دولت اوکراین بود) اطلاعاتی به سختی در دست است.
اشغال آلمان در جنگ جهانی اول تا زمانی که بلشویک ها در سال 1919 این شهر را فتح کردند. پس از آن، وی در تغییرات عمده اجتماعی تحت رژیم بلشویکی (کمونیست) شرکت فعال داشت.
در اوایل دهه 1920، همانطور که از انتشارات روزنامه نگاری او در آن زمان دیده می شود، او نام رسمی نام خانوادگی خود را با صدای یهودی “Lev Símkhovich Výgodskii” (به روسی: Лев Си́мхович Вы́годский) تغییر داد، به موجب آن نام خانوادگی ویگوتسکی و نام مستعار شد Símkhovich “Semiónovich” اسلاوی می شود.
پس از آن او با این نام مستعار مشهور شد. با این حال ، دخترانش (بعدا در سال 1925 و 1930 متولد شدند) و سایر اقوام نام خانوادگی اصلی خود را “Vygodskii” نگه داشتند. هجی املاک انگلیسی نام خانوادگی او امروز “Vygotsky” است ”
زندگینامه شغلی لو ویگوتسکی
در ژانویه 1924، ویگوتسکی در دومین کنگره روانشناسی مغز و اعصاب روسیه در پتروگراد (که به زودی به لنینگراد تغییر نام یافت) شرکت کرد. پس از کنگره، ویگوتسکی دعوتنامه ای برای پژوهشگری در انستیتوی روانشناسی مسکو را دریافت کرد. ویگوتسکی به همراه همسر جدیدش رزا اسمخوا به مسکو رفت. وی کار خود را در موسسه روانشناسی به عنوان “دانشمند ستادی درجه دو” آغاز کرد. وی همچنین به عنوان یک معلم دبیرستان متوسطه شد، دوره ای که با توجه به علاقه خود به فرآیندهای یادگیری و نقش زبان در یادگیری مشخص شده بود.
در اواخر سال 1925، ویگوتسکی پایان نامه خود را با عنوان “روانشناسی هنر” در سال 1925 به پایان رساند، که تا دهه 1960 منتشر نشد و کتابی با عنوان “روانشناسی تربیتی” بر اساس یادداشت های سخنرانی كه وی در گومل تهیه كرده بود، ایجاد كرد. او استاد روانشناسی در موسسات آموزشی محلی بود.
در تابستان 1925 او اولین و تنها سفر خود را به خارج از کشور برای شرکت در یک کنگره لندن در زمینه آموزش ناشنوایان انجام داد. در بازگشت به اتحاد جماهیر شوروی، وی با عود بیماری سل در بیمارستان بستری شد و پس از نجات معجزه آسایی، تا پایان سال 1926 معلول و بیکار ماند. پایان نامه وی به عنوان پیش نیاز مدرک دانشگاهی شد، که به طور غیرحضوری در پاییز 1925 به ویگوتسکی اهدا شد.
ویگوتسکی پس از ترخیص از بیمارستان، به طور نظری و روشمند روی بحران روانشناسی کار کرد، اما هرگز نگارش نسخه خطی را تمام نکرد و در اواسط سال 1927 کار بر روی آن را متوقف کرد. بعداً این نسخه با مداخلات و تحریفات قابل توجه تحریریه در سال 1982 منتشر شد و توسط ویراستاران به عنوان یکی از مهمترین آثار ویگوتسکی معرفی شد.
در نسخه اول، ویگوتسکی خواستار شکل گیری روانشناسی عمومی شد که بتواند جریان های عینی گرای طبیعت گرای روانشناسی را با رویکردهای فلسفی تر گرایش مارکسیستی متحد کند. با این حال، او همچنین به شدت از همكاران خود كه سعی در ایجاد “روانشناسی مارکسیستی” به عنوان جایگزینی برای مكاتب طبیعی گرایانه و فلسفی داشتند، انتقاد كرد.
او استدلال کرد که اگر کسی بخواهد یک روانشناسی مارکسیستی درست کند و دنبال نقل قول های مناسب در نوشته های مارکس باشد، هیچ میانبری وجود نخواهد داشت. بلکه باید به دنبال روش شناسی متناسب با روحیه مارکسیستی باشیم.
از سال 1926 تا 1930، ویگوتسکی بر روی یک برنامه تحقیقاتی کار کرد که بر توسعه عملکردهای بالاتر شناختی حافظه منطقی، توجه انتخابی، تصمیم گیری و درک زبان از اولین اشکال کارکردهای روانشناختی بدوی تمرکز داشت. در این مدت، او و گروهی از همكاران، از جمله الكساندر لوریا، بوریس وارشاوا، الكسی لئونتیف، لئونید زانكف و چندین نفر دیگر را جمع كرد. ویگوتسکی از سه دیدگاه مختلف دانشجویان خود را به تحقیق در مورد این پدیده هدایت کرد:
- این رویکرد ابزاری برای درک نحوه استفاده افراد از اشیا برای واسطه گری در حافظه و استدلال است.
- یک رویکرد رشدی است که متمرکز بر این است که چگونه کودکان در طول رشد عملکرد شناختی بالاتری پیدا می کنند.
- یک رویکرد فرهنگی تاریخی است که بررسی می کند چگونه مدل های تعامل اجتماعی و فرهنگی اشکال مسیرهای میانجی گری و توسعه را شکل می دهند.
در اوایل دهه 1930، ویگوتسکی هر دو بحران های عمیق شخصی و نظری را تجربه کرد و پس از یک دوره انتقاد از خود، اقدام به بازنگری اساسی در نظریه خود کرد. کار نمایندگان روانشناسی گشتالت و سایر دانشمندان جامع نگر در این تغییر نظری نقش اساسی داشت. در سال 1932–1934، ویگوتسکی سعی داشت که نظریه ای روانشناختی درباره آگاهی ایجاد کند، اما به دلیل مرگ وی، این نظریه تأیید نشده و ناقص باقی ماند.
نظریه فرهنگی اجتماعی تاریخی
نظریه فرهنگ اجتماعی اجتماعی از کار بنیانگذار روانشناس لو لو ویگوتسکی بوجود آمد، وی معتقد بود که والدین، مراقبان، همسالان و به طور کلی فرهنگ، مسئول توسعه عملکردهای درجه بالاتر هستند. به گفته ویگوتسکی، یادگیری براساس تعامل با افراد دیگر است. هنگامی که این اتفاق افتاد، اطلاعات سپس در سطح فردی ادغام می شوند.
نظریه فرهنگی اجتماعی تاریخی نه تنها بر چگونگی تأثیر بزرگسالان و همسالان بر یادگیری فردی متمرکز است، بلکه همچنین بر چگونگی تأثیر باورها و نگرش های فرهنگی بر نحوه یادگیری تأکید دارد. لو ویگوتسکی اظهار داشت که توسعه انسانی ناشی از تعامل پویا بین فرد و جامعه است. از طریق این تعامل، کودکان به تدریج و به طور مداوم از والدین و معلمان یاد می گیرند. با این حال، این یادگیری از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است.
توجه به این نکته مهم است که نظریه ویگوتسکی بر پویایی این تعامل تأکید دارد. جامعه فقط افراد را تحت تأثیر قرار نمی دهد؛ مردم همچنین جامعه خود را تحت تأثیر قرار می دهند. نظریه فرهنگی اجتماعی تاریخی یک نظریه نوظهور در روانشناسی است که سهم مهم جامعه در رشد فردی را بررسی می کند. این نظریه بر تعامل بین افراد در حال توسعه و فرهنگی که در آن زندگی می کنند تأکید دارد. نظریه فرهنگی اجتماعی تاریخی همچنین حاکی از آن است که یادگیری انسان تا حد زیادی یک فرایند اجتماعی است.
نظریه فرهنگی اجتماعی تاریخی نه تنها بر چگونگی تأثیر بزرگسالان و همسالان بر یادگیری فردی متمرکز است، بلکه همچنین بر چگونگی تأثیر باورها و نگرش های فرهنگی بر نحوه یادگیری تأکید دارد.
به گفته ویگوتسکی، کودکان با محدودیت های اساسی بیولوژیکی در ذهن متولد می شوند. با این حال، هر فرهنگی “ابزارهای تعدیل فکری” را ارائه می دهد. این ابزارها به کودکان این امکان را می دهد تا از مهارت های خود به روشی متناسب با فرهنگی که در آن زندگی می کنند استفاده کنند. به عنوان مثال، در حالی که یک فرهنگ ممکن است بر راهبردهای حافظه مانند یادداشت برداری تأکید کند، دیگری ممکن است از ابزارهایی مانند به خاطر سپردن یا حفظ کردن استفاده کند.
نظریه منطقه رشد پروگزیمال
“منطقه رشد پروگزیمال” (ZPD) اصطلاحی است که ویگوتسکی برای توصیف رشد ذهنی فرد به کار برد. وی در ابتدا ZPD را چنین تعریف كرد: “فاصله بین سطح واقعی رشد که توسط حل مسئله مستقل تعیین می شود و سطح رشد بالقوه که از طریق حل مسئله تحت هدایت بزرگسالان یا همکاری با همسالان تواناتر است، تعیین می شود”.
وی از مثال دو کودک در مدرسه استفاده کرد که در اصل می توانستند مشکلات را در سطح رشد هشت ساله حل کنند (یعنی برای کودکان 8 ساله). بعد از اینکه هر کودک از یک بزرگسال کمک گرفت، توانست در سطح کودک نه ساله عمل کند و شخص دیگر نیز توانست در سطح دوازده ساله عملکرد داشته باشد. وی گفت: “این تفاوت بین دوازده و هشت یا بین نه تا هشت همان چیزی است که ما منطقه رشد پروگزیمال می نامیم.”
او گفت كه ZPD “توابعی را كه هنوز بالغ نشده اند اما در مرحله بلوغ هستند، تعريف می كند، توابعی كه باعث بالغیت فرد می شوند اما در حال حاضر در حالت جنینی قرار دارند.” این منطقه با توانایی فعلی یادگیرنده و توانایی هایی که می تواند با کمک یک مربی یک مهارت خاص به دست آورند، تنظیم می شود. ویگوتسکی ZPD را راهی بهتر برای توضیح رابطه بین یادگیری كودكان و رشد شناختی می دانست.
رابطه بین یادگیری و رشد از نظر ویگوتسکی
قبل از ZPD، رابطه بین یادگیری و رشد را می توان در سه موقعیت اصلی زیر خلاصه کرد:
- رشد همیشه مقدم بر یادگیری است (به عنوان مثال ساختار گرایی): کودکان قبل از اینکه یادگیری اتفاق بیفتد، ابتدا باید به یک سطح بلوغ مشخصی برسند.
- یادگیری و رشد را نمی توان جدا کرد، اما در عوض به طور همزمان اتفاق می افتد (به عنوان مثال، رفتار گرایی): اساساً، یادگیری توسعه است.
- یادگیریو توسعه فرآیندهای جداگانه اما فرآیندهایی تعاملی هستند، (به عنوان مثال، گشتالتیسم): یک فرآیند همیشه فرآیند دیگر را آماده می کند و بالعکس.
ویگوتسکی این سه نظریه اصلی را رد كرد زیرا معتقد بود كه یادگیری همیشه باید مقدم بر پیشرفت در ZPD باشد. به گفته ویگوتسکی، کودک از طریق کمک فرد دیگری که دانش بیشتری دارد، قادر به یادگیری مهارت ها یا جنبه های مهارتی است که فراتر از سطح رشد یا بلوغ واقعی کودک است.
- حد پایین ZPD سطح مهارتی است که کودک به طور مستقل و غیر ارادی دارد (همچنین به عنوان سطح رشد کودک نیز شناخته می شود).
- حد بالا ZPD سطح مهارت بالقوه ای است که کودک با کمک مربی توانمندتری قادر به دستیابی به آن است. از این نظر، ZPD دیدگاهی آینده نگر از رشد شناختی ارائه می دهد، در مقابل دیدگاه گذشته نگر که ویژگی رشد را از نظر توانایی های مستقل کودک مشخص می کند. پیشرفت و دستیابی به حد بالای ZPD توسط مهارت های آموزشی و سایر افراد با دانش بیشتر (MKO) محدود می شود.