تسلیم شدن در مقابل شریک زندگی
وقتی دو نفر به هم نزدیک هستند، ناگزیر شرایطی پیش می آید که در آن اختلاف نظر دارند. در بیشتر موارد، شخصی مجبور است تسلیم تصمیم، آرزوها یا ترجیحات طرف مقابل شود. در حالت ایده آل، یک داد و ستد بین شرکا وجود دارد و آنها بر اساس یک مبنای نسبتاً عادلانه به توافق می رسند.
در رابطه خودتان چه اتفاقی می افتد؟ آیا این نوع تعادل را احساس می کنید یا به نظر می رسد که خواسته های یک نفر بر دیگران اولویت دارد؟ اگرچه شما به طور منطقی می دانید که تعادل در تصمیم گیری ترجیح داده می شود، آیا ترجیح می دهید آن را داشته باشید تا این شما باشید که این اولویت را دارید؟ آیا تضاد از بین نمی رود؟
همانطور که ممکن است آن موقعیت ایده آل به نظر برسد، ممکن است همیشه حق با شما نباشد. برای مثال، شاید شما و شریک زندگیتان روتینی داشته باشید که در آن هر شب، قبل از بیدار شدن از خواب مطمئن میشوید که قهوهسازتان بهطور خودکار کار میکند.
یک روز صبح، شریک زندگی شما می رود تا دم نوش صبحگاهی معمولی خود را بگیرد، اما متوجه می شود که دستگاه هرگز کار نمی کند. به جای اینکه بپذیرید که به سادگی فراموش کرده اید، اصرار دارید که باید برای برق، سوئیچ یا خود ماشین اتفاقی افتاده باشد. آیا بهتر نیست حقیقت را بپذیرید و فقط بگویید اشتباه کردید؟
درگیریهایی از این دست میتواند در هر رابطهای رخ دهد، نه لزوماً در رابطهای که با صمیمیترین شریک زندگی شماست. ممکن است با یک همکار در محل کار بر سر بهترین اقدامی که باید در برخورد با یک گزارش دنبال کنید، اختلاف داشته باشید.
همانطور که همکارتان به ایرادات منطقی موقعیت شما اشاره میکند و با اینکه میدانید همکارتان درست میگوید ، ولی باز هم راجب این موضوع تحقیق میکنید. چرا فقط این را نمی گوییم و اجازه نمی دهیم پروژه طبق پیشنهاد آنها پیش برود؟
انگیزه و رشد فردی
اگر از آن دسته افرادی هستید که دوست دارید همیشه حق با شما باشد، و از دیگران میخواهید خواستههای شما را دنبال کنند، ممکن است بخواهید در برخی از روشهای تعامل خود با افراد زندگی خود تجدید نظر کنید.
طبق دیدگاهی که اکنون به خوبی تثبیت شده است و به عنوان نظریه خود تعیین کننده (SDT) شناخته می شود، افراد دارای سه مجموعه نیاز مکمل هستند که با هم، تجربه احساس رضایت درونی را برای فرد ممکن می سازد.
در یک مقاله مروری جدید در موردظریه خود تعیین کننده، ریچارد رایان و ادوارد دسی، که نظریه اولیه را در زمانی که هر دو در دانشگاه روچستر بودند (رایان اکنون در دانشگاه کاتولیک استرالیا است) توسعه دادند، در مقاله مروری “میراث در علم انگیزش” با مارتن وانستینکیست و بارت سوئننس (2021) از دانشگاه گنت همکاری کرد.
از بررسی گسترده آنها، می توانید دیدگاه جدیدی در مورد اینکه چرا تسلیم شدن به طرف مقابل، می تواند برای روابط نزدیک شما ارزشمند باشد، به دست آورید.
به گفته رایان و همکاران، ظرفیتهایی که مردم دارند برای از خودمان آگاه باشیم، فعالانه دنیای خود را بیاموزیم و بر آن مسلط شویم، برای درونی کردن هنجارهای فرهنگی تلاش کنیم، نگرشها و ارزشهای خود را با تأمل در نظر بگیریم، و انتخابهای آگاهانهای در مورد آنها داشته باشیم… به ما توانایی مراقبت از خود دیگران را میدهد.
به بیان ساده، شما می خواهید درجاتی از نظریه خودتعیین کننده در زندگی خود داشته باشید تا بتوانید رفتار خود را هدایت کنید، اما همچنین باید اذعان کنید که افراد دیگر نیز این نیاز را دارند.
یک عنصر روانشناسی مثبت بسیار قوی در نظریه خودتعیین کننده وجود دارد که ارزش آن را دارد که لحظه ای در نظر گرفته شود. همانطور که نویسندگان خاطرنشان می کنند، “نظریه خود تعیین کننده… تمایل درونی به رشد و یکپارچگی را به عنوان ویژگی یک فرد سالم فرض می کند.
” در حالت ایده آل، هم شما و هم شریک زندگی تان می توانید این “میل درونی” را بیان کنید. اگر استقلال شریک زندگیتان را با پیروی از خواستههایتان حذف کنید، بر این اساس توانایی شریک زندگیتان برای رشد سرکوب میشود.
نقش خودمختاری در روابط
پس از توضیح چارچوب کلی نظریه خود تعیین کننده، اکنون زمان آن رسیده است که به بررسی تحقیقات این تیم بین المللی در مورد نیاز به خودمختاری در روابط نزدیک عمیق تر بپردازیم.
باز هم، به نقل از نویسندگان، “رابطه همچنین مستلزم شناخت دیگری به عنوان یک شخص است، فردی که دارای ظرفیت های خودمختاری و دارای دیدگاه درونی خود در مورد رویدادها است.”
در واقع، این نیاز به استقلال نیازی است که باید بتوانید تقریباً فوراً به عنوان یک کیفیت در رشد فردی خود تشخیص دهید. بخشی از مبنای آنچه در دوران نوزادی «دلبستگی ایمن» نامیده میشود، مراقبت از آن است، اما در عین حال فضایی برای رشد داده میشود.
همانطور که در سال های اولیه خود رشد می کنید، در حالت ایده آل احساس می کنید که افراد مهم زندگی شما در کنار شما خواهند بود، اما همچنین می خواهید بتوانید استقلال خود را ابراز کنید.
وقتی وارد روابط بزرگسالی میشوید، همان اصل یا همان چیزی که رایان و همکارانش دارند اعمال میشود. نویسندگان آن را “پشتیبانی از استقلال” می نامند.
این مفهوم از حمایت از خودمختاری به این معنی است که در بهترین روابط، هر دو شریک احساس میکنند که با هم هستند زیرا میخواهند باشند، و نیازهای آنها برای خودمختاری توسط شریکشان تشخیص داده شده و برایشان ارزش قائل است.
بنابراین، با اصرار بر داشتن راه خود، این توانایی را برای شریک زندگی خود در نظر نمی گیرید که به عنوان فردی شایسته و مستقل احساس احترام کند.
یک طرف دیگر برای معادله خودمختاری-رابطه وجود دارد. رایان و نویسندگان همکارش بر اساس بررسی تحقیقات مبتنی بر نظریه خود تعیین کننده به این نتیجه میرسند که مردم وقتی از شرکای خود حمایت استقلال میکنند، احساس بهتری نسبت به خودشان دارند.
اگر احساس می کنید که از استقلال شریک خود حمایت می کنید زیرا می خواهید (یعنی به دلیل نیاز خود به خودمختاری) هر دوی شما سود ببرید.
هیچ یک از شما احساس نخواهید کرد که تحت کنترل یک دیگر هستید و در نتیجه درگیری های کمتری خواهید داشت و از رابطه خود احساس رضایت بیشتری خواهید کرد.
برای مطالعه در رابطه با نکات مهم در انتخاب شریک زندگی کلیک کنید.
چگونه می توانید تسلیم شدن را یاد بگیرید؟
بر اساس ادبیات گسترده ای که رایان و همکاران. تیم تحقیقاتی خلاصه کردند، به نظر می رسد واضح است که میراث نظریه خود تعیین کننده در واقع به خوبی تثبیت شده است، و این یافته ها برای سال های آینده به تولید یافته های مفید ادامه خواهد داد.
واضح است که این نظریه ارزش است ، اگر میخواهید روابط بهتر و کمتر تعارضآمیزی داشته باشید، واضح است که ارزش توجه به آن را دارد.
با توجه به نتایج عملی این کار، چگونه میتوانید ایده حمایت از خودمختاری را در روابط خود پیاده کنید؟ سه مرحله میتواند شما را از «نه»های مداومتان به چیزی بیشتر از «بله»های گاه و بیگاه برساند:
مرحله اول. امتحان کنید وقتی که اشتباه میکنید، تسلیم شدن در مقابل شریک زندگیتان چه احساسی دارد. این شاید ساده ترین کار برای انجام باشد. وقتی دادههایی به وضوح وجود دارند که نشان میدهند باید موقعیت خود را رها کنید، نباید آنقدر سخت باشد.
مرحله دوم. زمانی که درست یا غلط واضحی وجود ندارد به نقطه نظرات شریک خود گوش دهید. اجازه دهید آنها موضع خود را بدون اینکه با شما همراهی کنند بیان کنند.
شاید چیزی وجود داشته باشد که شما در نظر نگرفته باشید. با توجه به مثال قبل، این روش مناسب دیگری برای کاهش تنش و نگاه عینی تر به مزایا و معایب خواهد بود.
مرحله سه. این حرکت شاید برای شما دردناک باشد تا در واقع اجازه دهید دیدگاه شریکتان بر شما غلبه کند. وقتی از “نه” به “بله” می گذرید، متوجه شوید که به نظر می رسد شریک زندگی شما چقدر احساس بهتری دارد.
همچنین واکنش خود را بررسی کنید. شاید آنقدرها هم که فکر میکردید دردناک نباشد. حتی ممکن است احساس بسیار خوبی داشته باشد.
دفعه بعد که وضعیت مشابهی پیش آمد، ممکن است با کمی مشکل به این مرحله برسید. یا ممکن است نه، اما شریک زندگی شما حداقل احساس می کند که به حرف هایش توجه میکنید.
به طور خلاصه، با در نظر گرفتن نیازهای افراد نزدیک به شما، می توان نوعی رابطه ایجاد کرد که هم از رشد شخصی و هم رضایت متقابل حمایت می کند.