سایر اختلالات فردی

سندروم فریبکار و ویژگی های آن

پژوهش در زمینه سندروم فریبکار

  • سندروم فریبکار و ویژگی های آن

    بیش از 40 سال پیش، دو روان‌درمانگر – پاولین کلنس و سوزان ایمز – متوجه شدند که الگوی  اسرارآمیز بسیاری از مراجعین زنان موفق این بود که موفقیت خود را باور ندارند،  این زنان از نظر تحصیلی و حرفه‌ای برتر بودند و با این حال خود را با هوش نمیدانستند.

    آنها بر این باور بودند که تا جایی که می توانستند تلاش کرده اند، زیرا دیگران به  خواسته های آنها بیش از حد اهمیت داده بودند و نگران بودند که دیگران متوجه شوند که آنها فریبکار هستند.

    کلنس و ایمز این احساسات را «سندروم فریبکار» نامیدند، تمایلی که فرد موفقیت را امر دست نیافتنی تلقی میکند و در عین حال نگران است که دیگران او را به‌عنوان یک کلاهبردار بشناسند.

    پس از انتشار اولیه کلنس و ایمز، علاقه به سندروم فریبکار در اماکن دانشگاهی و دیگر جا ها گسترش یافت. بعداً تحقیقاتی  مبنی بر اینکه سندروم فریبکار جنسیتی است با نشان دادن اینکه زنان به طور متوسط ​​سطوح قوی تری از احساسات فریبکار را نسبت به مردان تعیین می کنند، اثبات کرد.

    سایر تحقیقات نشان می‌دهد که احساسات افسردگی و اضطراب اغلب با احساسات فریبکار همراه است – که ارتباط سندروم فریبکار را با بهزیستی روانشناختی نشان می دهد.

    انتخاب و شروع تست های روانشناسی

    بسیاری از کارشناسان برجسته در مورد سندروم فریبکار، ارزش را در مدیریت این احساسات، به اشتراک گذاشتن تجارب فریبکارانه با دیگران، تنظیم انتظارات از خود برای مثبت تر بودن، و پذیرش تمجید و تمجید از دیگران میدانند.

    اگرچه این توصیه‌ها با نیت خوب هستند، اما در کنار تحقیقاتی که ارتباط این پدیده با ویژگی‌های شخصیتی را مورد بررسی قرار داد، آن را به عنوان یک بیماری فردی ترسیم کرد.

    تحقیقات اخیر تمرکز را از فرد دور کرده و به محیط‌ها و زمینه‌هایی که ممکن است مسئول تجارب فریبنده باشند تغییر داده است. برای مثال، یک مطالعه نشان داد که دانشجویان آفریقایی-آمریکایی که تجارب بیشتری با نژاد تبعیض احساسات فریبکار قوی‌تری را گزارش کرد.

    این مطلب را هم ببینید  نه شنیدن از معشوق و نارضایتی بدن

    مطالعه دیگری نشان داد افرادی که به دلیل جنسیت خود بیشتر نگران انگ قرار گرفتن هستند سطوح بالاتری از پدیده فریبکار را تجربه کردند. این مطالعات با هم از این ایده که محیط نقش کلیدی در تجارب فریبکار بازی می‌کند، پشتیبانی می‌کند.

    با الهام گرفتن از این تغییر تمرکز،  فکر کردیم که برخی از فرهنگ‌های محل کار – حتی فرهنگ‌هایی که آشکارا منفی نیستند – ممکن است زنان را وادار کند که توانایی‌ها و موفقیت خود را زیر سوال ببرند.

    برای مطالعه در رابطه با اثرات مخرب نژاد پرستی و 3 راهکار برای مقابله با آن کلیک کنید.

    احساسات فریبکارانه به احتمال زیاد در کدام زمینه ظاهر می شوند؟ ما انتظار داشتیم که محیط‌هایی که برای پیشرفت کردن ارزش قائل هستند – یعنی استعدادهای فکری بدون آموزش – ممکن است زنان را به زیر سوال بردن توانایی‌های خود سوق دهد. مهمتر از همه، ما این رابطه را به دلیل کلیشه های فرهنگی که مردان و نه زنان را درخشان می دانند، پیش بینی می کردیم.

    مطالعه ما با هدف بررسی زمینه‌های زمینه‌ای سندروم فریبکار انجام شد. برای انجام این کار، ما بیش از 4000 دانشجوی فارغ التحصیل، دانش پژوهان فوق دکترا، و هیئت علمی از دانشگاه های دولتی و خصوصی در سراسر ایالات متحده را بررسی کردیم.

    ما ازدانشجویان خواستیم تجربیات خود را در ارتباط با سندروم فریبکارانه به اشتراک بگذارند. دانشجویان موافقت خود را با جملاتی مانند «شخصاً، فکر می‌کنم اگر می‌خواهید در رشته من موفق شوید، کار سخت به تنهایی آن را کاهش نمی‌دهد، رتبه بندی کردند.

    شما باید یک استعداد یا استعداد ذاتی داشته باشید.» در نهایت، دانشگاهیان موقعیت خود را در دانشگاه خود (به عنوان مثال، دانشجوی فارغ التحصیل، دانش آموخته فوق دکترا، یا هیئت علمی)، جنسیت، و نژاد و قومیت خود گزارش کردند.

    انجام تست عشق و ازدواج

    گروهی از زنان به عنوان یک کار گروهی با تکرار کار قبلی، سطوح بالاتری از احساسات فریبکارانه را نسبت به مردان گزارش کردند. اما به طور چشمگیری، بزرگی این تفاوت با جهت گیری یک رشته به سمت عقل متفاوت بود: تفاوت های جنسیتی درسندروم فریبکار در زمینه هایی که برای تأکید بر پیشرفت بیش از سخت کوشی برای موفقیت درک می شد، بزرگ شد.

    این مطلب را هم ببینید  دلبستگی

    قابل توجه است که با افزایش تاکید بر پیشرفت، احساسات فریبکارانه زنان افزایش می‌یابد، اما برای مردان اینطور نیست.

    سپس در نظر گرفتیم که آیا تجربیات سندروم فریبکار به تلاقی هویت‌های چندگانه دانشجویان بستگی دارد یا خیر.

    یعنی، ما روابط بین جهت‌گیری‌های فکری رشته‌ها و احساسات فریبکارانه را براساس جنسیت و نژاد و قومیت دانشجویان بررسی کردیم – با تمرکز بر این که آیا دانشجویان به عنوان عضوی از یک اقلیت کم‌نمایش شناخته می‌شوند.

    (به عنوان مثال : سیاه‌پوست یا آمریکایی آفریقایی تبار، اسپانیایی تبار یا لاتین تبار، سرخپوستان آمریکایی یا بومی آلاسکا، بومی هاوایی یا سایر ساکنان جزایر اقیانوس آرام). ما نمونه را به چهار گروه زنان سفیدپوست و یا آسیایی، و مردان سفیدپوست و یا آسیایی تقسیم کردیم.

    در میان این چهار گروه، یکی از آنها به طور خاص سطوح برجسته ای از احساسات فریبکارانه را در زمینه هایی که برای درخشندگی ارزش قائل می شوند نشان داد.

    این یافته، گمانه‌زنی‌های قبلی را اثبات می‌کند که زنان سفیدپوست و سیاه پوست ممکن است به‌خاطر داشتن نوعی هویت  به احتمال زیاد سندروم فریبکار را تجربه کنند.

    علاوه بر بررسی زمینه‌های زمینه‌ای سندروم فریبکار، می‌خواستیم بدانیم که چگونه ممکن است بر تجربیات محل کار تأثیر بگذارد: از چه راه‌هایی ممکن است احساسات سندروم فریبکار موفقیت بلندمدت دانشگاهیان را تضعیف کند؟

    در نمونه ما، متوجه شدیم که دانشجویان که سندروم فریبکارانه قوی‌تری را گزارش کرده‌اند، احساس تعلق کمتری نیز داشتند – یعنی احساس صمیمیت و ارتباط با دیگران در محیط دانشگاهی خود را کاهش دادند.

    دانشجویان که توانایی های خود را نادیده میگرفتند نیز احساس کمتری از خودکارآمدی: آنها در مورد توانایی خود برای موفقیت در تلاش های حرفه ای آینده کمتر مطمئن بودند.

    تست های شغلی

    با توجه به اینکه تعلق و خودکارآمدی دو فرآیند روانشناختی کلیدی هستند که به پایداری، ماندگاری و عملکرد مربوط می‌شوند، ما گمان می‌کنیم که سندروم فریبکار ممکن است موفقیت کسانی را که باید با آن کنار بیایند محدود کند.

    این مطلب را هم ببینید  3 راهی که کلیشه های منفی درباره افزایش سن به واقعیت تبدیل می شوند

    پیشنهاد ما این است که تجارب سندروم فریبکار زنان از دو منبع سرچشمه می‌گیرد: زمینه‌های ارزش‌گذاری پیشرفت و توانایی ترکیب با کلیشه‌های منفی که توانایی‌های فکری زنان را به چالش می‌کشند.

    بنابراین، چه نوع ویژگی‌هایی از محیط‌های درخشش‌محور را می‌توان تغییر داد تا از زنان – به‌ویژه آن‌هایی که از گروه‌های کم‌بازنمایی شده‌اند – در برابر این کلیشه‌های منفی محافظت شود؟

    اخیرا، ما و همکارانمان دریافته‌ایم که کاهش عناصر محیط‌های درخشان، مانند به عنوان خوداتکایی شدید و رقابت بی رحمانه، پیامدهای مثبتی برای سلامت روانی زنان دارد.

    به طور کلی، این یافته ها مفاهیم نظری و عملی قابل توجهی دارند. از نظر تئوری، ما معتقدیم که این رویکرد برای مطالعه تجربیات سندروم فریبکار به طور مؤثر تماس های رو به رشد برای پرداختن به ریشه های زمینه ای این پدیده  را پاسخ می دهد.

    از نظر عملی، امیدواریم این تحقیق توجه به هزینه های اخلاق ارزش گذاری درخشندگی را جلب کند. برای جلوگیری از زیر سوال بردن توانایی‌های زنان، به‌ویژه آنهایی که از گروه‌های کم‌نمایش (همانند گرو های اقلیتی که ذکر شد) هستند، رشته‌های مطرح به خوبی پیام‌ها را در مورد آنچه برای موفقیت ضروری است تغییر می‌دهند.

    حتما بخوانید : بازی مرکب (Squid Game)

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    نوشته های مشابه

    اشتراک در
    اطلاع از
    guest
    0 نظرات
    قدیمی‌ترین
    تازه‌ترین بیشترین رأی
    بازخورد (Feedback) های اینلاین
    مشاهده همه دیدگاه ها
    دکمه بازگشت به بالا
    0
    افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x