کارگاه آموزشی عشق از منظر اگزیستانسیالیسم و بررسی روانشناختی مثنوی مولانا
خلاصهای درباره رویکرد اگزیستانسیالیسم
درمان وجودی یا هستیگرا درمانی یا رواندرمانی اگزیستانسیال (Existential psychotherapy) یک رویکرد فلسفی بهشمار میرود که بر آن باور است که تلاش و درگیری داخلی فرد از نتیجه مواجهه او با پیشفرضهایی از وجود انسانی نشأت میگیرد. این پیشفرضها، همانطور که اروین یالوم اشاره کرده است، شامل چهار مسأله اصلی هستند: ناتوانپذیری از جلوگیری از مرگ، آزادی و مسئولیتی که همراه با آن میآید، انزوا (که به مفهوم پدیدارشناسی اشاره دارد) و در نهایت بیمعنایی (به مفهوم اگزیستانسیالیستی).
این چهار مسأله، که به طور مخفف به آنها اشاره به عنوان ‘دلواپسیهای غایی’ نیز داریم، اساس رویکرد ‘درمان وجودی’ را تشکیل میدهند و چارچوبی را برای درک مشکلاتی که افراد ممکن است با آن مواجه شوند، فراهم میکنند. در مکتب بریتانیایی درمان وجودی، این چهار پیشفرض به عنوان تنشها و تضادهای مرتبط با چهار بُعد وجود انسان (فیزیکی، اجتماعی، شخصی و معنوی) در نظر گرفته میشوند.
توجه : این پکیج به صورت کارگاه ضبط شده میباشد.
درمان وجودی که به نامهای رواندرمانی اگزیستانسیال یا هستیگرایانه هم شناخته میشود، یک رویکرد پویا و دینامیک است که بر روی دلواپسیهایی تمرکز دارد که ریشه در وجود انسان دارند. روانپویهشناسی هر فرد شامل نیروها، انگیزهها و ترسهای ناخودآگاه و خودآگاهی است که درونش فعالند. رواندرمانیهای پویهنگر، درمانهایی بر مبنای مدلی پویای از عملکرد روانی هستند. کاوش عمیقی از چشمانداز درمانگر اگزیستانسیال، کاوش و ردیابی دلواپسیهای روزمره و تفکر عمیق فرد درباره موقعیتش است.
اروین د. یالوم از پایهگذاران این روش است و کتابی نیز با همین نام نوشته است. این کتاب در سال ۱۹۸۰ منتشر شده و به فارسی توسط سپیده حبیب ترجمه شده است. یالوم پس از نوشتن این کتاب و با هدف گسترش نظریهٔ اگزیستانسیال خود، آثاری همچون ‘وقتی نیچه گریست’ و ‘مامان و معنای زندگی’ را نیز نوشته است.
تاریخچه اگزیستانسیالیسم
اصطلاح معاصر وجودگرایی اغلب با نامهای فیلسوفان فرانسوی مانند ژان پل سارتر و گابریل مارسل مرتبط است که این فلسفه را در دهه ۱۹۴۰ به وجود آوردند. همچنین درمانگران وجودی تأثیراتی از فعالیتهای فیلسوفانی چون مارتین هایدگر، ادموند هوسرل، امانوئل لویناس و مارتین بوبر بهدست آوردهاند. دو فیلسوف مهم در زمینهٔ روان درمانی وجودی کییرکگارد و نیچه هستند که به انسانیت زدایی مکانیکی افراد در دنیای پیشرفته واکنش نشان دادند و تأثیرات آنها را میتوان در بین روانشناسان مشهود دید.
لودویگ بینزوانگر (۱۸۸۱–۱۹۶۶)، روانپزشک سوئیسی، اولین کسی بود که روان درمانی وجودی را با وجودگرایی ترکیب کرد. این تلاش، جزء جریان گستردهتر روان درمانی وجودی بود که در اروپای مرکزی در پاسخ به ناتوانیهای چارچوبهای نظری روانپزشکی و روان تحلیلی به وجود آمد. در سال ۱۹۸۸، انجمن تحلیل وجودی در بریتانیا تأسیس شد که مجله تحلیل وجودی را منتشر کرد.
روان درمانی وجودی در سال ۱۹۵۸ با انتشار کتاب ‘وجود: بعدی جدید در روانپزشکی و روانشناسی’ به نویسندگی رولو می، ارنست آنگل و هنری الن برگر، به ایالات متحده معرفی شد. اریک فروم یکی از بانیان مؤسسه ویلیام الونسون وایت بود و کتابهای زیادی نوشت که به موضوعات وجودی پرداخت. او در کتاب ‘گریز از آزادی’ بر روی تمایل انسان به تسلیم به قدرت به عنوان یک راه برای مقابله با ترسهای وجودی ناشی از آزادی تمرکز کرد.
همچنین در کتاب ‘هنر عشق ورزیدن’ به موضوع تنهایی وجودی پرداخت. ویکتور فرانکل نیز کتاب ‘انسان در جستجوی معنا’ را نوشت که رویکردی به معنادرمانی ارائه میدهد که در آن بر اراده، آزادی، معنا و مسئولیت پذیری تأکید میشود. نخستین کتاب جامع در روان درمانی وجودی در سال ۱۹۸۰ توسط اروین یالوم نوشته شد. یالوم در این کتاب و آثار بعدیاش سعی کرد تا تمام جوانب لازم برای یک درمانگر وجودی در جلسات درمانی را شرح دهد. همچنین، در کتاب ‘خیره به خورشید’ بر روی تجربه و درمان سطوح بالای اضطرابی که به مرگ مرتبط است، تمرکز کرد.
عشق از منظر اگزیستانسیالیسم و بررسی روانشناختی مثنوی مولانا
عشق، یکی از عظیمترین احساسات انسانی، از منظر اگزیستانسیالیسم و در اثرات روانشناختی مثنوی مولانا، یک سرفصل مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. اگزیستانسیالیسم به عنوان یک جریان فلسفی، بر اهمیت آزادی فردی، مسئولیت فردی و اصالت تأکید میکند. در این راستا، مفهوم عشق نیز در این فریمورک فلسفی بازنمایی میشود.
مثنوی مولانا، اثری است که در آن مفهوم عشق به شیوهیی اسرارآمیز و عمیق به تصویر کشیده شده است. این مثنوی، با ارائهی آثار شاعرانه و متافیزیکی، گسترهی عشق را در دل انسانیت بررسی میکند.
در تحلیل مقایسهای بین دیدگاه اگزیستانسیالیسم و دیدگاه مولانا نسبت به عشق، مشابهات و تفاوتهایی بین دو عقیده بیان میشود که به درک عمیقتر از ارتباطات انسانی کمک میکند.
روانشناسی عشق، با مطالعهی نقش احساسات و تأثیر آن در روابط انسانی، به ما کمک میکند تا عمیقتر به دینامیکهای ارتباطات انسانی نگاه کنیم.
عشق، به عنوان یکی از مهمترین وجوه زندگی، میتواند به ما کمک کند تا به معنا و غنای واقعی زندگی دست یابیم و از آن لذت ببریم.
به طور کلی، عشق از منظر اگزیستانسیالیسم و از دیدگاه روانشناختی مثنوی مولانا، یکی از موضوعاتی است که درک عمیقتری از وجود و روابط انسانی را به ما معرفی میکند.
نتیجهگیری
عشق، به عنوان یکی از اصلیترین وجوه زندگی، از منظر اگزیستانسیالیسم و از دیدگاه مثنوی مولانا، نقش بسیار مهمی را در تعیین معنا و مفهوم زندگی انسانها دارد.
این احساس عمیق، با تأکید بر اصالت، آزادی و مسئولیت فردی در اگزیستانسیالیسم و با پرداختن به بُعدهای متافیزیکی و روحانی در مثنوی مولانا، یکی از موضوعات پرگویی و بحث برانگیز در فلسفه و ادبیات است.
همچنین شما میتوانید از پکیج آموزشی روان درمانی اگزیستانسیال استفاده نمایید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.