کارگاه آموزشی روانشناسی روان درمانی وجودی
شروع روان درمانی وجودی
لودویگ بینزوانگر یکی از اولین متخصصان بهداشت روان بود که بر وجودگرایی و مفاهیم درمانی مرتبط با بحران وجودی تأکید کرد. او اعتقاد داشت که بحرانها در روان درمانی معمولاً لحظات تصمیمگیری مهم برای مراجعان هستند. تعهد او نسبت به آزادی انتخاب شخص در فرآیند درمان به حدی بود که حتی خودکشی یکی از بیمارانش که به نظر او مرگ بهترین گزینه بود، را قبول کرد.
توجه : این پکیج به صورت کارگاه ضبط شده میباشد.
وجودگرایان مانند بینزوانگر از روبرو شدن با سایههای زندگی فرار نمیکردند. آنها به راهنمایی کرکگارد، فیلسوف دانمارکی، علاقهمند بودند تا با جنبههای زشت و همزمان معنیدار زندگی مواجه شوند.
اولین تلاش بینزوانگر برای تفسیر تجربه بیماران بر اساس نظریه روانکاوی بود، اما پس از مطالعه عمیق رسالهی هایدگر با عنوان “هستی و زمان”، رویکرد وی به سمت وجودگرایی و شناخت وجودی تغییر کرد.
لازم به ذکر است که اکثر رواندرمانگران وجودی از نظریات بالینی بینزوانگر و باس استفاده میکنند، اما هیچکدام به همان اندازه که فروید در روانکاوی حاکم بود، وابسته به وجودگرایی نیستند.
نظریه شخصیت در روان درمانی وجودی
به نظر درمانگران وجودی، وجود یک فرآیند شکلگیری، بودن و هستی است که با صفات خاصی مشخص نمیشود. بهترین تفسیر وجود به عنوان بودن در دنیا است. آنها دوگانهگرایی ذهن و بدن، تجربه و محیط را نمیپذیرند، چرا که هستی و دنیا جداییپذیر نیستند؛ هر دو توسط انسان خلق شدهاند.
نظریه آسیبشناسی روانی
دروغگویی مبنای آسیب روانی است. این کار تنها راهی است که میتوان از نیستی فرار کرد و اینگونه جلوی اضطراب وجودی وارد تجربه ما نشود. دروغگویی نه تنها باعث اضطراب شخصی میشود بلکه روان را نیز آزار میدهد.
فرآیندهای درمانی
چرا که دروغگویی منجر به آسیبشناسی روانی میشود، صداقت راهی برای رفع نشانههاست. افزایش آگاهی یکی از فرآیندهای تغییر است که از طریق آن افراد آگاه میشوند که جنبههای خود و دنیایشان که با دروغگویی مخفی ماندهاند، چگونه هستند.
در روان درمانی وجودی، فنون مهم نیستند، چرا که تکنولوژی فرایند مفعولکردن است. درمانگر به عنوان فاعل، بهترین روش برای تغییر بیمار به عنوان مفعول را تعیین میکند. وجودگرایی مراجعان را به ارتباط اصیل با درمانگر ترغیب میکند تا از خودشان به عنوان فاعل آگاه شوند.
وظیفه بیمار
درمانگران وجودی باور دارند که بیماران الگوهای ارتباطی خود را تکرار کرده و روابط انتقالی را شکل میدهند. آنها معتقدند که انتقال به دلیل این است که بیماران خود را مفعول میکنند و این امکان را به آنها نمیدهند که انعطافپذیر باشند.
بیماران مسائل روانشناختی خود را به درمان تحمیل میکنند. اگر تجربه فاصلهای بین فرد و دیگران زیاد باشد، بیمار از درمانگر دوری میکند. بیماران تشویق میشوند تا آزادانه هر چیزی که در آن لحظه تجربه میکنند را بیان کنند.
بیمار از ابتدای درمان با چالش انتخاب مواجه میشود. آنها باید تصمیم بگیرند که در جلسه درمان درباره چه موضوعی صحبت کنند و چگونه در طول درمان عمل کنند.
درمانگر تشویق مراجع را به در نظر گرفتن گزینههای جدید میکند، اما انتظار ندارد که خودش فشاری برای ایجاد گزینههای جدید داشته باشد. وظیفهی درمانگر نهایی فراهم کردن امکان انتخاب برای مراجعان است.
وضعیت درمانگر
رواندرمانگران وجودی باور دارند که انسانها هستی خاص وجودی دارند که باید به آن توجه کنند. آنها نه تنها به تفسیر پذیرفته شده از درمان اکتفا میکنند، بلکه بر ملاقات واقعی بین مراجع و درمانگر تأکید دارند.
وظیفهی درمانگر این است که بتواند اصیل بماند. اگر درمانگر نتواند اصیل باشد، ممکن است در رابطهی انتقالی باقی بماند و این میتواند دلیلی برای مداومت بیپایان در روانکاوی باشد.
رواندرمانگران وجودی هر فرصتی را برای توضیح دادن انتخابهای مرتبط با درمان استفاده میکنند و به مراجع در درک بهتری از انتخابهایشان کمک میکنند.
تعارض داخلی، اضطراب و مکانیزمهای دفاع
وجود نگری یک نظریه کامل در مورد وجود است که به فرد در تمام زوایای عملکرد شخصی ارتباط دارد. اضطراب به عنوان ویژگی اساسی هستی شناختی هر انسان، به عنوان تهدیدی برای نیستی درونیمان میآید. در رویکرد وجودگرایی، شناخت نگرانیهای اساسی سبب اضطراب میشود و این به وجود مکانیزمهای دفاعی میانجامد.
آموزش گام به گام روان درمانی وجودی برای اختلالات روانی
رواندرمانگران وجودی به جای مواجهه آرام با اضطراب، معمولاً به صورت مستقیم، به ویژه در لحظات مهم انتخاب، با آن روبرو میشوند.
تنها راه حل برای اضطراب وجودی این است که ما باید جسارت کنیم و اضطراب وجودی را به عنوان بخشی از قیمت برای بودن خود پذیرفتهایم. میتوانیم از اینکه انسان منحصر به فردی هستیم، لذت ببریم.
رابطه درمانی در روان درمانی وجودی
وظیفه اصلی رواندرمانگر وجودی، درک بیشتری از بودن مراجعان در دنیاست. روابط درمانی در این نوع درمان، بخشی اساسی از فرآیند تغییر و منبع اصلی محتوا محسوب میشوند. در زمان درگیر کردن بیمار با روبرویی اصیل، رواندرمانگر به او کمک میکند تا از راهکارهایی که از مواجهه با واقعیت دوری میکنند، مانند اصرار بر بقای بیمار به سلامت، آگاه شود.
روانشناسی روان درمانی وجودی
در زمینهی روانشناسی، روانشناسی روان درمانی وجودی به بررسی عمیقی از جوهر وجود انسان و تأثیرات آن بر کاربردهای درمانی میپردازد. این رویکرد به عمق وجود انسان، اهمیت و آزادی و انتخاب در شکلدهی به روانیات فردی تأکید میکند.
اساسات روانشناسی روان درمانی وجودی
این حوزه درک از این نکته است که افراد چگونه وجود خود را درک و مواجهه میکنند. این روشنگری در زمینهی مسئولیت شخصی، آگاهی از خود و جستجو برای یافتن معنا در زندگی است. این پایههای فلسفی، اساس تداوم مداخلات درمانی برای حل مسائل وجودی و ترویج روانی کامل میباشد.
مفاهیم کلیدی در روانشناسی روان درمانی وجودی
روانشناسی وجودی، شرایط انسانی را شرح میدهد و چالشهایی که افراد در مواجهه با پیچیدگیهای زندگی دارند را تأیید میکند. این مفاهیم با رویههای درمانی مختلف ترکیب میشوند و نگاهی به تعامل بین نگرانیهای وجودی و سلامت روانی ارائه میدهد.
روشها و تکنیکها در روانشناسی روان درمانی وجودی
روانشناسانی که از این رویکرد استفاده میکنند، از طیف گستردهای از تکنیکها استفاده میکنند، از جمله انعکاس بر خود، تمرینات درک معنا و بررسی اهمیت انتخابهای شخصی. با تشویق افراد به مواجهه با اضطرابات خود و پذیرش آزادیشان، این روش به هدف ترویج رشد شخصی و مقاومت روانی میپردازد.
نتیجهگیری
روانشناسی روان درمانی وجودی یک زاویه منحصر به فرد برای کشف وجود افراد و یافتن معنای زندگی آنها است. ادغام این نگرش در رویههای درمانی همچنان مسیرهای جدیدی را برای رشد شخصی و سلامت روانی به نمایش میگذارد.
همچنین شما میتوانید از مبانی نظری و پیشینه پژوهش درمان وجودی استفاده نمایید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.