عنوان پروپوزال دیدگاه های درمانی موج سوم روان شناسی
بسته آموزشی دیدگاه های درمانی موج سوم روان شناسی
فهرست پروپوزال دیدگاه های درمانی موج سوم روان شناسی
- درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
- کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی
- شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی
- رفتار درمانی دیالکتیک
- آموزش مهارت ها در رفتار درمانی دیالکتیک
- مهارت ذهن آگاهی
- مهارت کار آمدی بین فردی
- مهارت تحمل پریشانی
- مهارت تنظبم هیجانی
- طرحواره درمانی
- تکنیک های شناختی
- تکنیک های تجربی
- الگو شکنی رفتاری
- درمان فراشناخت
- حساسیت زدایی از طریق حرکات چشم و پردازش مجدد (درمان با روش EMDR)
- مراحل درمان EMDR
- منابع
این پروپوزال مناسب برای :
- دانشجویان عزیز
- پژوهشگران گرامی
- اساتید دانشگاهی
- درس روش تحقیق
- پایان نامه
- طرح پژوهشی و پروپوزال کاری
موج سوم روانشناسی
موج سوم روانشناسی یک نظریه در زمینه روانشناسی است که به تغییراتی در نگرش و شیوههای تحقیق روانشناسی اشاره میکند. این نظریه بیشتر به دهه 1960 و 1970 میلادی مرتبط است و در برخی نظرات به دهه 1980 نیز اشاره میشود.
موج سوم روانشناسی در برخی جوامع و فرهنگها نقد و انتقاد شدیدی را در پی داشت، در حالی که در برخی محیطهای روانشناسی مورد استقبال قرار گرفت.
این نظریه تلاش دارد روانشناسی را به عنوان یک علم اجتماعی با اهمیت اجتماعی و فرهنگی ترجیح دهد و توجه بیشتری به عوامل اجتماعی، جنسیت، نژاد و اقتصادی در تحلیل رفتار و روانشناسی انسانها داشته باشد.
یکی از جوانب مهم موج سوم روانشناسی، تأکید بر تفاوتهای جنسیتی و توجه به نقش زنان در جامعه است. نظریه موج سوم روانشناسی بر این باور است که تاکنون تحقیقات روانشناسی به صورت عمده بر مردان انجام شده و تجربیات و واقعیتهای زنان به طور کافی مورد توجه قرار نگرفته است.
بنابراین، موج سوم روانشناسی به تلاش برای توسعه تحقیقات روانشناسی با تمرکز بر تفاوتها و تجربیات زنان میپردازد.
همچنین، موج سوم روانشناسی نیز به نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی در تشکیل رفتار انسانها توجه دارد. این نظریه معتقد است که رفتارها و تجربیات افراد تحت تأثیر محیط اجتماعی، فرهنگ و ساختارهای قدرت قرار میگیرند.
بررسی تأثیر اجتماعی و فرهنگی در تحلیل رفتار و روانشناسی انسانها از اهمیت بالایی برخوردار است.
موج سوم روانشناسی تلاش میکند تا با شیوههای تحقیق جدید و تمرکز بر عوامل اجتماعی و فرهنگی، به تفهیم عمیقتری از رفتار و روانشناسی انسانها بپردازد.
این نظریه در بین روانشناسان و محققان روانشناسی تأثیر گستردهای داشته و در بحثهای مربوط به روانشناسی اجتماعی و تفاوتهای جنسیتی نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
رفتار درمانی دیالکتیک
رفتار درمانی دیالکتیک (Dialectical Behavior Therapy یا به اختصار DBT) یک روش درمانی است که در ابتدا برای درمان اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder) توسعه یافت، اما در حال حاضر برای مشکلات روانشناختی و رفتاری مختلف نیز استفاده میشود.
این روش درمانی توسط دکتر مارشا لاینهان (Marsha Linehan) در دهه 1990 توسعه یافته است.
رفتار درمانی دیالکتیک بر اصولی از فلسفه دیالکتیک بنا شده است. دیالکتیک به معنای تعامل پویا و تناقض بین دو نقطه نظر، مفهوم یا حالت است. در راستای این اصل، رفتار درمانی دیالکتیک به بررسی و توسعه مهارتهای متقابلی برای مقابله با تناقضات و ناهمخوانیها در زندگی روزمره میپردازد.
مهارتهای رفتار درمانی دیالکتیک شامل چهار حوزه اصلی است که به شرح زیر هستند:
آگاهی: این مهارت به فراگیری آگاهی از تجربهها و احساسات فعلی و حالت ذهنی کمک میکند. با تمرین آگاهی، افراد قادر خواهند بود تا با مشاهده و قبول کردن احساسات و تجربیات خود، بدون سابقهگذشته روی عمل نکنند.
تحمل تناقضات: این مهارت به فراگیری تحمل و قبول تناقضات در زندگی کمک میکند. افراد یاد میگیرند که تضادها و تناقضات را به جای تلاش برای حل کردن یا تحمل نکردن، قبول کنند و آنها را درون خود داشته باشند.
تنظیم هیجان: این مهارت به افراد کمک میکند تا هیجانات خود را به طور سازنده و مؤثری تنظیم کنند. آنها یاد میگیرند که استراتژیهای مثبت و موثری را برای مدیریت هیجانات منفی و افزایش هیجانات مثبت به کار ببرند.
مهارتهای بینشی بینفردی: این مهارت به ارتباطات مؤثر و ایجاد روابط سالم با دیگران میپردازد. فرد با یادگیری مهارتهای بینشی بینفردی قادر خواهد بود مسائل را با توجه به نیازها و مرزهای خود و دیگران بهبود بخشد.
درمان با استفاده از روش DBT معمولاً شامل جلسات فردی و گروهی است. جلسات فردی مرکزیترین قسمت درمان هستند و جلسات گروهی برای تمرین و تقویت مهارتهای یادگرفته شده استفاده میشوند.
موارد استفاده از رفتار درمانی دیالکتیک شامل اختلال شخصیت مرزی، اختلالات خوردن ناشی از تنش (Binge Eating Disorder)، اختلالات هیجانی، اضطراب و افسردگی مزمن، اختلال وسواسی-اجباری و مشکلات اعتیاد است.
این روش درمانی نه تنها در مشکلات روانشناختی، بلکه در بهبود کیفیت زندگی به طور کلی مؤثر است.
مهارت ذهن آگاهی
مهارت ذهن آگاهی (Mindfulness) یک مفهوم کلیدی در روانشناسی است که به معنای توجه آگاهانه و بیاندازه به تجربههای حال حاضر، بدون سیاهوسفید کردن یا ارزیابی کردن آنها است.
در واقع، ذهن آگاهی به معنای برجسته کردن توانایی مشاهده و درک تجربیات فعلی، احساسات، فکرها، بدن و محیط است.
مهارت ذهن آگاهی بر پایه مدیتیشن و تمرینات مرتبط با آن بنا شده است. این تمرینات معمولاً شامل تمرکز بر تنفس، مشاهده احساسات و تجربیات فعلی، توجه به حالتهای جسمانی و آگاهی از محیط اطراف است.
هدف اصلی مهارت ذهن آگاهی این است که افراد را به سمت تجربه زندگی در حال حاضر و بدون قضاوت هدایت کند.
مهارت ذهن آگاهی به فرد کمک میکند تا:
- از شرایط و وقایع فعلی بدون سیاهوسفید کردن یا ارزیابی نمودن آنها درک کند.
- برقراری ارتباط بهتری با حالتهای جسمانی خود داشته باشد.
- با احساسات و تغییرات هیجانی به طور سازنده برخورد کند.
- آگاهی عمیقتری از تجربهها و وقایع درونی خود کسب کند.
- زندگی را با آگاهی و تمرکز بیشتر تجربه کند.
- بهبود تمرکز و تمرکز ذهنی خود را تجربه کند.
- بهبود استرس و اضطراب را تجربه کند.
مهارت ذهن آگاهی به صورت خودآموز قابل تمرین است، اما معمولاً به کمک مربیان و راهنمایان ذهن آگاهی متخصص، بهبود و تقویت مییابد. با تمرین منظم مهارت ذهن آگاهی، فرد میتواند این مهارت را در زندگی روزمره خود به کار ببرد و بهبود قابل توجهی در سطح استرس، اضطراب و کیفیت زندگی خود تجربه کند.
شما می توانید از پرسشنامه 5 وجهی ذهن آگاهی بائر و همکاران (FFMQ) استفاده کنید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.